یک بوس کوچولو (فیلم سینمایی)
فیلم بلند سینمایی به کارگردانی بهمن فرمانآرا، تولید سال 1384ش. این اثر سومین فیلم از سهگانهای در کارنامۀ فیلمسازی فرمانآراست که بعداً به عنوان سهگانۀ مرگ شناخته شدند. آثار دیگر این سهگانه عبارتند از: بوی کافور، عطر یاس و خانهای روی آب. یک بوس کوچولو در دهمین دورۀ جشن خانه سینما برندۀ تندیس زرین در رشتههای بهترین بازیگر نقش اول مرد (رضا کیانیان)، بهترین چهرهپردازی و بهترین موسیقی متن شده است. همچنین این فیلم در بیست و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر نیز شركت داشته است. برخی منتقدین دو شخصی اصلی فیلم (سعدی و شبلی) را نماد شخصیتهای ابراهیم گلستان و اسماعیل فصیح دانستهاند. یک بوس کوچولو روایت مواجهۀ دو نویسنده با مرگ است و بنمایۀ فیلم که در تیتراژ هم بر آن تاکید میشود بر این پیام استوار است که دو نوع مرگ هست: یکی برای انسانی که دودستی بر دنیا چنگ میزند که مرگ او مرگی سیاه است. پارچهای سیاه معلق در باد، کلاغانی که حادثهای شوم را بانگ برمیدارند و فرشتۀ سیاهپوش، نشانههای این مرگند. و دیگری مرگی لطیف و سپید برای کسی که از آنچه بند تعلق است جان را آزاد کرده است. بوسۀ فرشتهای سپیدپوش و مرگی که به خواب آرامی میماند چنین مرگی را تصویر میکند.
مدت فیلم: 90 دقیقه
خلاصۀ داستان
«محمدرضا سعدی» که از نویسندگان نامدار مملکت است، پس از ۳۸ سال به دنبال خودکشی پسرش، که مورد توجه او بوده است، به میهن بازمیگردد. سعدی که حضور مرگ را حس کرده، از بیم فراموش کردن میهنش و مرگ در غربت و به امید به دست آوردن آرامش، به ایران بازگشته است و تصمیم دارد تا به همراه دوست قدیمیاش «اسماعیل شبلی» بر سر قبر پسرش برود. در این مسیر، مرگ همواره در کنارشان است. شبلی که مشغول نوشتن آخرین رمانش است، در طول سفر، شخصیتهای داستانش را ملاقات میکند و شاهد است که این شخصیتها، حتی پس از پایان قصه نیز، ممکن است به حیات خود ادامه دهند. فرشتۀ مرگ هرکس را به ترتیبی به کام خود میبرد، از جمله «آقا کمال» را که مشغول نبش قبر پدرزنش است. شبلی با یک بوس کوچولو میمیرد، اما محمدرضا سعدی سفر را به تنهایی ادامه میدهد.