غول ماروسی (کتاب)

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
(تغییرمسیر از تندیس ماروسی)
روی جلد یکی از برگردان‌های فارسی کتاب
روی جلد یکی از برگردان‌های فارسی کتاب

(به انگلیسی: The Colossus of Maroussi) عنوان اثری از هنری میلر، در گونۀ سفرنامه. کتاب نخستین بار به سال ۱۹۴۱ توسط کلت پرس سان‌فرانسیسکو[۱] انتشار یافته است. میلر همزمان با آغاز تحریکات قوای نازی و شروع جنگ جهانی دوم، محل زندگی‌اش را در پاریس برای سفری به یونان ترک می‌کند. غول ماروسی در واقع شرح زندگی و سیر و سیاحت 9ماهۀ او طی سال 1939م در یونان و شهرهایی چون آتن، کرت، کورفو، پوروس[۲]، هیدرا و دلفی است.

غول ماروسی تاکنون دوبار به فارسی برگردانده و منتشر شده است: بار نخست در سال 1377 توسط غلامرضا خواجه‌پور تحت عنوان دیدار با کلوسوس (تهران: فکر روز) این ترجمه در سال 1391 با عنوان مجسمۀ ماروسی (توسط نشر روزگار تجدید چاپ شده.) و بار دوم توسط مهبد ایرانی‌طلب تحت عنوان پیکرۀ ماروسی در سال 1384 (آبادان: نشر پرستش) ترجمۀ اخیر نیز در سال 1398 توسط نشر قطره و با عنوان تندیس ماروسی تجدید چاپ شده است.


توصیف و تحلیل محتوا

چنانکه می‌توان حدس زد، یونان هنری میلر یونان باستان‌شناسان و جهانگردان دانشمند نیست. حرکت‌ها و حرف‌های یک گارسون کافه یا یک ملوان برایش به اندازۀ گنج‌های موزه‌ها پرمعنی است. به یک زن روستایی که کوزه‌اش را به حال تعادل نگه داشته و به ایزدبانویی که از سنگ ساخته شده است با یک علاقه می‌نگرد. در کاوشگاه‌های بزرگ عهد باستان، غرق رنگ‌ها و خط‌ها می‌شود. از حالت منظره و حالت قیافه‌ای که زندگی در پس آن هیجان و ارتعاش دارد، دستخوش تأثر می‌شود. میلر در کورفو به دوستش لارنس دارل[۳] می‌پیوندد و از طریق او با کاتسیمبالیس[۴] (سخنوری با تک‌گویی‌های عالی)، که همان غول ماروسی باشد، و گیورگوس سفریادیس[۵]، سفریسِ[۶] شاعر، آشنا می‌شود. هنگامی که به گفته‌های کاتسیمبالیس گوش می‌دهد، به این نکته راه می‌برد که دیگر یونانی به نام یونان باستان یا یونان امروز وجود ندارد؛ بلکه یونان واحدی وجود دارد. «مردی که حرف می‌زد، دیگر قد و قامت و هیکل انسان نداشت. غولی شده بود که سیمایش، در جریان رفت‌وآمد از گذشته به حال، آب می‌شد.» اگرچه کاتسیمبالیس ثمرۀ طبیعی و اعجازآمیز خاک یونان است، مردی که به آن روح جاودانگی دست یافته که در همه جای یونان دیده می‌شود ، مردی که این روح جاودانگی را در شعر خود رقم زده است، سفریادیس است... و او، و تنها اوست که به دست سرنوشت برای انتقال شعله ساخته شده است. یونان کشوری است که میلر، برای نخستین بار، خود را، در پهنۀ آن، در خانه‌اش، در میهنش حس می‌کند و خویشتن را با انسان‌ها و منظره‌ها در توافق کامل می‌بیند. این‌جا، موهبت نهایی اروپاست. پاریس به او امکان داده بود که به خویشتن راه ببرد و حرف‌های دلش را بزند، یونان با خوشبختی و امید آشنایش می‌کند. بدین‌سان، در غول ماروسی شاهد تولد حكيم بیگ سر[۷] می‌شویم.

«به نظرم واضح است که از هنر به سوی زندگی روی خواهم آورد تا با نحوۀ زندگی‌ام چیزهایی را که از هنر آموخته‌ام روشن کنم.»




  1. Colt Press of San Francisco
  2. Poros
  3. Lawrence Durrell
  4. Katsimbalis
  5. Giorgos Seferiadis
  6. Seferis
  7. Big Sur