رهام
رُهام
در شاهنامه، پسر گودرز و پهلوان ایرانی. در تاریخ طبری بهصورت لخام (و غیره) آمده است و حمزه و صاحب مجملالتواریخ او را بختالنصر دانستهاند. رهام چون نتوانست کیکاوس را از رفتن به مازندران بازدارد، خود نیز همراه او رفت و با کیکاوس به بند دیو سپید افتاد که رستم آنان را رهانید. رهام، در کینخواهی سیاوش، رستم را همراهی کرد. رهام از سوی فریبرز، سپهسالار ایران، به سفارت نزد پیران رفت و او را از این که به ایران شبیخون زده بود سرزنش کرد. او، در شبیخون به سپاه توران، همراه طوس و گیو بود، و در هماون که دور تازهای از نبردها با حضور رستم درگرفته بود، با اشکبوس کشانی درآویخت و با فرار خود طوس و رستم را افسرد. رهام همچنین یکی از هفت دلاوری بود که با رستم برای رهانیدن بیژن رفتند و او فرمانده جناح چپ سپاه بود. در نبرد یازدهرخ یکی از دلاوران ایرانی رهام بود که هماورد خود، بارمان، را با نیزه از پای انداخت.