ولایت
ولایت
(یا: ولاء) در لغت بهمعنای نزدیکی کامل دو چیز، دوستی، تصدی و صاحب اختیاری. در کاربرد قرآنی، بر دو گونه است: ولاء منفی، ولاء مثبت. ولاء منفی سرپرستی غیر مسلمانان بر مسلمانان است که از نظر قرآن کریم مذموم و مطرود است. ولاء مثبت (یا اثباتی) را نیز بر دو گونه دانستهاند: ولایت عام، ولایت خاص. ولایت عام ناظر بر محبت و وداد قلبی بین مسلمانان و نوعی تعهد و مسئولیت در زمینۀ حسن روابط آنان با یکدیگر است. ولایت خاص، ولایت اهل بیت (ع) است. ولایت در این معنا، بر چهار گونه است: ۱. ولایت محبت یا قرابت: به این معنا که اهل بیت خاندان پیامبرند و مردم توصیه شدهاند نسبت به آنها بهطور خاص، علاوهبر آنچه ولایت عام اقتضا میکند، محبت بورزند و آنها را دوست بدارند. این موضوع مورد تأکید قرآن و روایات اسلامی است و اختصاص به شیعیان نیز ندارد (جز ناصبیها که دشمن اهل بیتاند). ۲. ولایتِ امامت و پیشوایی: به این معنا که دیگران باید آنها را الگوی رفتار خویش قرار دهند و از آنها پیروی کنند و دستورات دینی را از آنها بیاموزند. به عبارت دیگر، زعامت و مرجعیت دینی. این مقام مستلزم عصمت است و چنین کسی قول و عملش سند و حجت است. این مقام در قرآن کریم برای پیامبر اکرم (ص) اثبات شده و بعد از وی به اهل بیت رسیده است. ۳. ولایتِ زعامت: یعنی حق رهبری اجتماعی و سیاسی. پیامبر اکرم (ص) در زمان حیات خود زمام رهبری اجتماع را در دست داشت و زمامدار یا «ولی امر مسلمین» بود و پس از ایشان براساس دلایلی که اقامه شده به اهل بیت رسیده است که ریشۀ بحث خلافت میان شیعه و سنی است. ۴. ولایتِ تصرف یا ولایتِ معنوی: این نوع ولایت بالاترین مراحل ولایت است و آن، نوعی اقتدار و تسلط فوقالعادۀ تکوینی است که براثر پیمودن راه کمال و رسیدن به مقام قرب حاصل میشود. چنین فردی که معنویت انسانی در وی متمرکز است، قافلهسالار معنویات، مسلط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجت زمان میشود و زمین هیچگاه از ولی که حامل چنین معنویتی باشد، و به عبارت دیگر از «انسان کامل»، خالی نیست. این مفهوم از ولایت از مسائل عرفانی بلکه اساس عرفان است و البته از نظر تشیع یک مسئلۀ اسلامی نیز هست و آن را باید محل التقای تشیع و عرفان دانست. محققین براساس شواهد مسلم تاریخی نشان دادهاند که عرفان آن را از تشیع اقتباس کرده است. در فرهنگ تشیع، مقاصد دینی در مسائل ظاهری زندگی و رفاه و سعادت اجتماعی خلاصه نمیشود بلکه در ورای این جهات، بُعد درونی و حیات باطنی قرار دارد که از طریق تهذیب نفس و با آشنایی با آخرین هدف یعنی ذات احدیت حاصل میگردد و آن همان مقامات و مراتب قرب و در نتیجه ولایت است. کسی که حامل درجات قرب و امیر قافله اهل ولایت بوده و رابطۀ انسانیت را با این واقعیت حفظ میکند در زبان قرآن «امام» نامیده میشود. امام یعنی کسی که از جانب خداوند برای پیشوایی راه ولایت اختیار شده و زمام هدایت معنوی را در اختیار گرفته است. نور ولایت که به دلهای انسانها میتابد، پرتوی است از کانون نوری که پیش اوست، و موهبتهای دیگر، جویهایی هستند متصل به دریای بیکرانی که نزد وی میباشد. در بینش تشیع، یگانه راه رسیدن به ولایت و قرب و مقامات انسانی، طی طریق عبودیت است و طی این طریق بهصورت کامل جز با عنایت معنوی و قافلهسالاری انسان کامل که ولی و حجت خداست، میسر نیست. از این رو در روایات آمده است که «اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز، زکاة، روزه، حج و ولایت و آدمی بههیچ چیز بهمانند ولایت فراخوانده نشده است.». مکتبهای عرفانی اهل تسنن این مقام را برای اولیا و مشایخ خود قائلاند اما شیعه آن را صرفاً به امامان معصوم و در زمان ما به امام غایب (عج) منحصر دانسته و آن حضرت را ختم ولایت میداند. نیز ← ولایت_(عرفان)؛ خاتم_ولایت