کیم بیسینگر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:2042173222.jpg|بندانگشتی|کیم بیسینگر]] | {{جعبه زندگینامه|عنوان=کیم بیسینگر|نام=Kim Basinger|نام دیگر=|نام اصلی=|نام مستعار=|لقب=|زادروز=جورجیا 8 دسامبر 1953م|تاریخ مرگ=|دوره زندگی=|ملیت=امریکایی|محل زندگی=|تحصیلات و محل تحصیل=|شغل و تخصص اصلی=بازیگر|شغل و تخصص های دیگر=|سبک=|مکتب=|سمت=|جوایز و افتخارات=جایزۀ اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن (1997م)|آثار=متن و انتهای مقاله|خویشاوندان سرشناس=الک بالدوین (همسر؛ از 1993 - 2002م)|گروه مقاله=سینما|دوره=|فعالیت های مهم=|رشته=|پست تخصصی=|باشگاه=}}[[پرونده:2042173222.jpg|بندانگشتی|کیم بیسینگر]] | ||
[[پرونده:2042173222- 2.jpg|بندانگشتی|کیم بیسینگر به همراه همسر سابقش، الک بالدوین]] | [[پرونده:2042173222- 2.jpg|بندانگشتی|کیم بیسینگر به همراه همسر سابقش، الک بالدوین]] | ||
کیم بیسینگر (جورجیا 8 دسامبر 1953م - ) Kim Basinger | کیم بیسینگر (جورجیا 8 دسامبر 1953م - ) Kim Basinger | ||
خط ۷: | خط ۷: | ||
از طریق کار تبلیغات وارد دنیای بازیگری شد. شهرت اولیهاش را مثل مادرش، آن لی<ref>Ann Lee</ref>، به عنوان مدل شامپوی برک<ref>Breck</ref> از سال ۱۹۶۹م به دست آورد. در 17سالگی زادگاهش را ترک کرد و به نیویورک رفت. در آنجا پس از کسب شهرت به عنوان مدل مجلات، در باشگاههای شبانه به آوازخوانی پرداخت. کار بازیگری را از ۱۹۷۷م برای مجموعههای تلویزیونی، از جمله قسمتهایی از ''فرشتگان چارلی''<ref>''Charlie's Angels''</ref> (۱۹۷۶م) و ''مرد شش میلیون دلاری''<ref>''The Six Million Dollar Man''</ref> (1977م)، آغاز کرد. در فیلمهای نخستش بیشتر در نقش دکور ظاهر میشد. در فیلم جیمز باندیِ ''دیگر هرگز نگو هرگز''<ref>''Never Say Never Again''</ref> (1983م) به عنوان دختر خوبِ فیلم (طبق فرمول رایج این فیلمها) جذابیت کمتری از دختر بد (با بازی باربارا کاررا<ref>Barbara Carrera</ref>) داشت. بهترین نقشآفرینیِ این دورۀ او در ''احمق برای عشق''<ref>''Fool for Love''</ref> (1985م) بود. با فیلم ''نهونیم هفته''<ref>''9½ Weeks''</ref> (1986م) به عنوان یک نماد جاذبه شناخته شد. اما وجه دیگر فیلم که کمتر به آن پرداخته شد حضور او به عنوان زنی تنها بود که در جامعۀ مردانه همدمی قابل اعتماد نمییابد. شخصیتی مشابه شخصیت [[کلوز، گلن (۱۹۴۷)|گلن کلوز]] در [[تریلر]] روانشناسانۀ ''جذابیت مرگبار''<ref>''Fatal Attraction''</ref> (ساختۀ آدریان لین<ref>Adrian Lyne</ref> - 1987م) یا جیمی لی کورتیس<ref>Jamie Lee Curtis</ref> در ''فولاد آبی''<ref>''Blue Steel''</ref> (ساختۀ [[بیگلو، کاترین (۱۹۵۲)|کاترین بیگلو]] - 1990م). این وجه شخصیتی در فیلمهای بعدی او مجال طرح نیافت و آرام آرام به فراموشی سپرده شد. شهرتی که به خاطر بازی در ''نهونیم هفته'' به دست آورد باعث شد تا مدتها از او صرفاً به عنوان یک ستارۀ بیپرده استفاده شود. نقش او در ''بیرحم''<ref>''No Mercy''</ref> (1986م) شاهدی بر این مدعاست. در این دوره با حضور در چند فیلم کمدی، از جمله ''قرار بدون آشنایی قبلی''<ref>''Blind Date''</ref> (1987م) و ''نامادری من یک بیگانه است''<ref>''My Stepmother Is an Alien''</ref> (1988م) تصویری متفاوت از خود ارائه داد. در ''نامادری من یک بیگانه است'' از تضاد تصویر مشخص سینمایی او به عنوان نماد جاذبۀ روز آمریکا با شخصیتش در فیلم (یک موجود فضایی معصوم نسبت به غرایز و امیال زمینیها) استفادۀ هوشمندانهای شد. بیسینگر در ''قرار بدون آشنایی قبلی''، دومین کار مشترکش با [[ادواردز، بلیک (۱۹۲۲)|بلیک ادواردز]] پس از م''ردی که زنان را دوست داشت''<ref>''The Man Who Loved Women''</ref> (1983م)، در قالب یکی از شخصیتهای مخرب و در عین حال دوستداشتنی آثار ادواردز (یک کلوزو<ref>Clouseau</ref>ی مؤنث)، اگرچه نه به اندازۀ الن بارکین<ref>Ellen Barkin</ref> در ''کلید''<ref>''Switch''</ref> (1991م) ولی به نوبۀ خود، موفق بود. در همین سالها بهتدریج شخصیت شاخص سینماییاش شکل گرفت و به صورت نماد زنان جیغکش و حمایتطلبِ هالیوود<ref>Hollywood</ref> درآمد. شخصیت زنان شکنندهای که تنها توجیه حضورشان در فیلمها ایجاد زمینۀ مناسب برای بروز رشادتهای قهرمان مرد فیلم است. نمونۀ شاخص این شخصیت در فیلم ''نادین''<ref>''Nadine''</ref> (1987م) مجال بروز یافت و بدون شک بهترین استفاده از آن در ''بتمن''<ref>''Batman''</ref> (1989م) صورت پذیرفته است؛ چرا که چنین خصوصیاتی در وجود ویکی ویل<ref>Vicki Vale</ref> به عنوان یک شخصیت داستانهای مصور توجیهپذیرتر بودند تا در قالب یک شخصیت زن امروزی. در ۱۹۹۱م سر صحنۀ ''مردِ در آستانۀ ازدواج''<ref>''The Marrying Man''</ref> با الک بالدوین<ref>Alec Baldwin</ref>، بازیگر نقش اول فیلم، آشنا شد و با او در ۱۹۹۳م ازدواج کرد. دیگر فیلم مشترک آن دو ''گریز''<ref>''The Getaway''</ref> (1994م) است که بهرغم پرداخت قابل قبولتر شخصیت بیسینگر در آن، نسبت به پرداخت شخصیت الی مکگرو<ref>Ali MacGraw</ref> در نسخۀ اصلی (ساختۀ [[پکین پا، سامویل (۱۹۲۶ـ۱۹۸۴)|سام پکینپا]] - ۱۹۷۲م)، فیلمی بهمراتب نازلتر است. در سالهای بعد، بهرغم ایفای نقشهایی متنوع و متفاوت مثل یک بیمار روانی در ''تحلیل نهایی''<ref>''Final Analysis''</ref> (1992م) و یک دزد حرفهای بانک در ''مککوی واقعی''<ref>''The Real McCoy''</ref> (1992م)، سیر نزولی داشت. | از طریق کار تبلیغات وارد دنیای بازیگری شد. شهرت اولیهاش را مثل مادرش، آن لی<ref>Ann Lee</ref>، به عنوان مدل شامپوی برک<ref>Breck</ref> از سال ۱۹۶۹م به دست آورد. در 17سالگی زادگاهش را ترک کرد و به نیویورک رفت. در آنجا پس از کسب شهرت به عنوان مدل مجلات، در باشگاههای شبانه به آوازخوانی پرداخت. کار بازیگری را از ۱۹۷۷م برای مجموعههای تلویزیونی، از جمله قسمتهایی از ''فرشتگان چارلی''<ref>''Charlie's Angels''</ref> (۱۹۷۶م) و ''مرد شش میلیون دلاری''<ref>''The Six Million Dollar Man''</ref> (1977م)، آغاز کرد. در فیلمهای نخستش بیشتر در نقش دکور ظاهر میشد. در فیلم جیمز باندیِ ''دیگر هرگز نگو هرگز''<ref>''Never Say Never Again''</ref> (1983م) به عنوان دختر خوبِ فیلم (طبق فرمول رایج این فیلمها) جذابیت کمتری از دختر بد (با بازی باربارا کاررا<ref>Barbara Carrera</ref>) داشت. بهترین نقشآفرینیِ این دورۀ او در ''احمق برای عشق''<ref>''Fool for Love''</ref> (1985م) بود. با فیلم ''نهونیم هفته''<ref>''9½ Weeks''</ref> (1986م) به عنوان یک نماد جاذبه شناخته شد. اما وجه دیگر فیلم که کمتر به آن پرداخته شد حضور او به عنوان زنی تنها بود که در جامعۀ مردانه همدمی قابل اعتماد نمییابد. شخصیتی مشابه شخصیت [[کلوز، گلن (۱۹۴۷)|گلن کلوز]] در [[تریلر]] روانشناسانۀ ''جذابیت مرگبار''<ref>''Fatal Attraction''</ref> (ساختۀ آدریان لین<ref>Adrian Lyne</ref> - 1987م) یا جیمی لی کورتیس<ref>Jamie Lee Curtis</ref> در ''فولاد آبی''<ref>''Blue Steel''</ref> (ساختۀ [[بیگلو، کاترین (۱۹۵۲)|کاترین بیگلو]] - 1990م). این وجه شخصیتی در فیلمهای بعدی او مجال طرح نیافت و آرام آرام به فراموشی سپرده شد. شهرتی که به خاطر بازی در ''نهونیم هفته'' به دست آورد باعث شد تا مدتها از او صرفاً به عنوان یک ستارۀ بیپرده استفاده شود. نقش او در ''بیرحم''<ref>''No Mercy''</ref> (1986م) شاهدی بر این مدعاست. در این دوره با حضور در چند فیلم کمدی، از جمله ''قرار بدون آشنایی قبلی''<ref>''Blind Date''</ref> (1987م) و ''نامادری من یک بیگانه است''<ref>''My Stepmother Is an Alien''</ref> (1988م) تصویری متفاوت از خود ارائه داد. در ''نامادری من یک بیگانه است'' از تضاد تصویر مشخص سینمایی او به عنوان نماد جاذبۀ روز آمریکا با شخصیتش در فیلم (یک موجود فضایی معصوم نسبت به غرایز و امیال زمینیها) استفادۀ هوشمندانهای شد. بیسینگر در ''قرار بدون آشنایی قبلی''، دومین کار مشترکش با [[ادواردز، بلیک (۱۹۲۲)|بلیک ادواردز]] پس از م''ردی که زنان را دوست داشت''<ref>''The Man Who Loved Women''</ref> (1983م)، در قالب یکی از شخصیتهای مخرب و در عین حال دوستداشتنی آثار ادواردز (یک کلوزو<ref>Clouseau</ref>ی مؤنث)، اگرچه نه به اندازۀ الن بارکین<ref>Ellen Barkin</ref> در ''کلید''<ref>''Switch''</ref> (1991م) ولی به نوبۀ خود، موفق بود. در همین سالها بهتدریج شخصیت شاخص سینماییاش شکل گرفت و به صورت نماد زنان جیغکش و حمایتطلبِ هالیوود<ref>Hollywood</ref> درآمد. شخصیت زنان شکنندهای که تنها توجیه حضورشان در فیلمها ایجاد زمینۀ مناسب برای بروز رشادتهای قهرمان مرد فیلم است. نمونۀ شاخص این شخصیت در فیلم ''نادین''<ref>''Nadine''</ref> (1987م) مجال بروز یافت و بدون شک بهترین استفاده از آن در ''بتمن''<ref>''Batman''</ref> (1989م) صورت پذیرفته است؛ چرا که چنین خصوصیاتی در وجود ویکی ویل<ref>Vicki Vale</ref> به عنوان یک شخصیت داستانهای مصور توجیهپذیرتر بودند تا در قالب یک شخصیت زن امروزی. در ۱۹۹۱م سر صحنۀ ''مردِ در آستانۀ ازدواج''<ref>''The Marrying Man''</ref> با الک بالدوین<ref>Alec Baldwin</ref>، بازیگر نقش اول فیلم، آشنا شد و با او در ۱۹۹۳م ازدواج کرد. دیگر فیلم مشترک آن دو ''گریز''<ref>''The Getaway''</ref> (1994م) است که بهرغم پرداخت قابل قبولتر شخصیت بیسینگر در آن، نسبت به پرداخت شخصیت الی مکگرو<ref>Ali MacGraw</ref> در نسخۀ اصلی (ساختۀ [[پکین پا، سامویل (۱۹۲۶ـ۱۹۸۴)|سام پکینپا]] - ۱۹۷۲م)، فیلمی بهمراتب نازلتر است. در سالهای بعد، بهرغم ایفای نقشهایی متنوع و متفاوت مثل یک بیمار روانی در ''تحلیل نهایی''<ref>''Final Analysis''</ref> (1992م) و یک دزد حرفهای بانک در ''مککوی واقعی''<ref>''The Real McCoy''</ref> (1992م)، سیر نزولی داشت. | ||
بیسینگر فاقد استعداد درخشان بازیگریِ همنسلان خود مثل [[فایفر، میشل (۱۹۵۸)|میشل فایفر]] و الن بارکین بود، از اینرو که درخشش کوتاهمدتش در این دوره نه با اتکا به قابلیتهای بازیگری او، بلکه بیشتر با تکیه بر ویژگیهای فیزیکیاش صورت پذیرفت. در 1993م یک جنجال حقوقی بر سر خودداری او از پذیرش نقش اول فیلم ''هلنای مشتزن''<ref>''Boxing Helena''</ref> (ساختۀ جنیفر لینچ<ref>Jennifer Lynch</ref>) که بعدتر به شریلین فن<ref>Sherilyn Fenn</ref> سپرده شد، برپا شد و تهیهکنندگان فیلم به خاطر اینکه او برخلاف تعهدش از پذیرش این نقش خوددداری کرده بود، درخواست غرامتی سنگین کردند. در 1997م زمانی که بسیاری او را ستارهای رو به افول و حتی فراموش شده میانگاشتند با ایفای نقش لین براکن<ref>Lynn Bracken</ref>، دختر تلفنیِ ''محرمانه لس آنجلس''<ref>''L.A. Confidential''</ref> که درگیر ماجرای تبهکاریهای سازمانیافته و پنهان در لس آنجلسِ دهۀ 1950م میشود اسکار بهترین بازیگر نقش دوم را از آن خود کرد. پس از این فیلم تا حدود سال 2015م بیشتر نقشهای اصلی یا نقش اول زن فیلمها به او سپرده شد، اما پس از آن و با گذر از جوانی و میانسالی دیگر نقش درخوری نصیبش نشده است. | بیسینگر فاقد استعداد درخشان بازیگریِ همنسلان خود مثل [[فایفر، میشل (۱۹۵۸)|میشل فایفر]] و الن بارکین بود، از اینرو که درخشش کوتاهمدتش در این دوره نه با اتکا به قابلیتهای بازیگری او، بلکه بیشتر با تکیه بر ویژگیهای فیزیکیاش صورت پذیرفت. در 1993م یک جنجال حقوقی بر سر خودداری او از پذیرش نقش اول فیلم ''هلنای مشتزن''<ref>''Boxing Helena''</ref> (ساختۀ جنیفر لینچ<ref>Jennifer Lynch</ref>) که بعدتر به شریلین فن<ref>Sherilyn Fenn</ref> سپرده شد، برپا شد و تهیهکنندگان فیلم به خاطر اینکه او برخلاف تعهدش از پذیرش این نقش خوددداری کرده بود، درخواست غرامتی سنگین کردند. در 1997م زمانی که بسیاری او را ستارهای رو به افول و حتی فراموش شده میانگاشتند با ایفای نقش لین براکن<ref>Lynn Bracken</ref>، دختر تلفنیِ ''محرمانه لس آنجلس''<ref>''L.A. Confidential''</ref> که درگیر ماجرای تبهکاریهای سازمانیافته و پنهان در لس آنجلسِ دهۀ 1950م میشود اسکار بهترین بازیگر نقش دوم را از آن خود کرد. پس از این فیلم تا حدود سال 2015م بیشتر نقشهای اصلی یا نقش اول زن فیلمها به او سپرده شد، اما پس از آن و با گذر از جوانی و میانسالی دیگر نقش درخوری نصیبش نشده است. | ||
'''از آثار بعدی اوست''' | |||
* ''خواب آفریقا را دیدم''<ref>''I Dreamed of Africa''</ref> (هیو هادسون<ref>Hugh Hudson</ref> - ۲۰۰۰) | |||
* ''مردمی که من میشناسم''<ref>''People I Know''</ref> (دانیل آلگرانت<ref>Daniel Algrant</ref> - 2002) | |||
* ''موبایل''<ref>''Cellular''</ref> (دیوید آر الیس<ref>David R. Ellis</ref> - ۲۰۰۴) | |||
* ''سنتینل''<ref>''The Sentinel''</ref> (کلارک جانسون<ref>Clark Johnson</ref> - ۲۰۰۶) | |||
* ''خبرچینان''<ref>''The Informers''</ref> (گرگور جوردن<ref>Gregor Jordan</ref> - ۲۰۰۸) | |||
* ''دشت سوزان''<ref>''The Burning Plain''</ref> (گییرمو آریاگا<ref>Guillermo Arriaga</ref> - 2008) | |||
* ''نوامبر سیاه''<ref>''Black November''</ref> (جتا آماتا<ref>Jeta Amata</ref> - 2012) | |||
* ''یازدهمین ساعت''<ref>''The 11th Hour''</ref> (آندرس مورگنتالر<ref>Anders Morgenthaler</ref> – 2014) | |||
---- | ---- | ||