قاعده دال و ذال: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
قاعدۀ دال و ذال در زبان تاریخی | قاعدۀ دال و ذال در زبان تاریخی و شعر و کتابت فارسی. | ||
در زبان فارسی قدیم، تلفظ حرف | در زبان فارسی قدیم، تلفظ حرف «[[د]]» و «[[ذ]]» به هم نزدیک بوده، اما به تدریج این تفاوت از بین رفته است. این تفاوت تلفظ تا قبل از حملۀ [[مغول]] و حتی تا اواسط قرن هفتم در زبان ادبی و محاوره محفوظ بود. بسیاری از کلماتی که امروزه با «د» نوشته میشوند، در گذشته «ذ» تلفظ میشده و با نقطه یا به اصطلاح به صورت ذال معجمه (نقطهدار) نوشته میشدهاند. شاعران قدیم قاعدتاً کلماتی را که به «د» ختم میشده با «ذ» [[قافیه]] نمیکردهاند. حتی بعد از آن که تفاوت تلفظ این دو حرف از بین رفت، این قاعده بنا به سنت باقی ماند و برای تشخیص تفاوت د و ذ در کلمات فارسی، قاعدهای به این شکل وضع شد که شاعران آن را رعایت میکردند: | ||
آنان که به فارسی سخن میرانند | آنان که به فارسی سخن میرانند | ||
در موضع دال، ذال را نشانند | در موضع دال، ذال را نشانند | ||
ماقبل وی ار ساكن، جز «وای» بوَد | ماقبل وی ار ساكن، جز «وای» بوَد | ||
دال است وگرنه ذال معجم خوانند | دال است وگرنه ذال معجم خوانند | ||
مطابق این دستور، کلیۀ کلمات فارسی که حرف د دارند، اگر قبل از د حرفی ساکن باشد (به جز مصوتهای آ، او، ای که ساکن به حساب میآیند) د تلفظ میشده مانند کلمات گرد مرد نبرد و اگر غیر از این باشد، ذ ادا میشده است مانند کلمات باد بید كبود لگد خدا که در اصل باذ بيذ كبوذ لگذ و خذا نوشته و تلفظ میشده است. شاعران اینگونه کلمات را با کلمات عربی که آخر آنها د بوده است قافیه نمیکردهاند و اگر ناچار به این کار میشدند خود به آن اشاره میکردهاند، همچنانکه در رباعی زیر، بنمود، افزود و بود فارسی که در حقیقت بنموذ، افزوذ و بوذ است با جود عربی قافیه شدهاند: | |||
دستت به سخا چون يد بيضا بنمود | |||
از جود تو بر جهان، جهانی افزود | |||
کس چون تو سخی نه هست و نه خواهد بود | |||
گر قافیه دال شو، زهی عالم جود ([[انوری ابیوردی، محمد بن علی ( ـ بلخ پس از ۵۸۲ق)|انوری ابیوردی]]) | |||
با توجه به همین تلفظ و قاعده است که شاعران، بسیاری از کلمات فارسی را که ظاهراً به د ختم میشده، با کلمات عربی که آخر آنها ذ بوده است قافیه کردهاند: | |||
هفتهای میرود از عمر و به ده روز رسید | |||
کز گلستان صفا، بوى وفایی ندمید | |||
هرچه زان تلختر، اندر حق من خواهد گفت | |||
گو بگو زان لب شیرین که لطیف است و لذيذ ([[سعدی، مصلح الدین (شیراز ح ۶۰۶ـ ح ۶۹۱ق)|سعدی]]) | |||
---- | ---- | ||
* واژهنامۀ هنر شاعری، میمنت میرصادقی؛ 1389. | *واژهنامۀ هنر شاعری، میمنت میرصادقی؛ 1389. | ||
* دیوان انوری، تصحیح محمدتقی مدرس رضوی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. | *دیوان انوری، تصحیح محمدتقی مدرس رضوی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. | ||
* کلیات سعدی، تصحیح محمدعلی فروغی، تهران: نشر هرمس.<br /> | *کلیات سعدی، تصحیح محمدعلی فروغی، تهران: نشر هرمس.<br /> | ||
[[رده:ادبیات فارسی]] | [[رده:ادبیات فارسی]] | ||
[[رده:اصطلاحات، قالب ها و سبک های ادبی]] | [[رده:اصطلاحات، قالب ها و سبک های ادبی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۴ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۳۳
قاعدۀ دال و ذال در زبان تاریخی و شعر و کتابت فارسی.
در زبان فارسی قدیم، تلفظ حرف «د» و «ذ» به هم نزدیک بوده، اما به تدریج این تفاوت از بین رفته است. این تفاوت تلفظ تا قبل از حملۀ مغول و حتی تا اواسط قرن هفتم در زبان ادبی و محاوره محفوظ بود. بسیاری از کلماتی که امروزه با «د» نوشته میشوند، در گذشته «ذ» تلفظ میشده و با نقطه یا به اصطلاح به صورت ذال معجمه (نقطهدار) نوشته میشدهاند. شاعران قدیم قاعدتاً کلماتی را که به «د» ختم میشده با «ذ» قافیه نمیکردهاند. حتی بعد از آن که تفاوت تلفظ این دو حرف از بین رفت، این قاعده بنا به سنت باقی ماند و برای تشخیص تفاوت د و ذ در کلمات فارسی، قاعدهای به این شکل وضع شد که شاعران آن را رعایت میکردند:
آنان که به فارسی سخن میرانند
در موضع دال، ذال را نشانند
ماقبل وی ار ساكن، جز «وای» بوَد
دال است وگرنه ذال معجم خوانند
مطابق این دستور، کلیۀ کلمات فارسی که حرف د دارند، اگر قبل از د حرفی ساکن باشد (به جز مصوتهای آ، او، ای که ساکن به حساب میآیند) د تلفظ میشده مانند کلمات گرد مرد نبرد و اگر غیر از این باشد، ذ ادا میشده است مانند کلمات باد بید كبود لگد خدا که در اصل باذ بيذ كبوذ لگذ و خذا نوشته و تلفظ میشده است. شاعران اینگونه کلمات را با کلمات عربی که آخر آنها د بوده است قافیه نمیکردهاند و اگر ناچار به این کار میشدند خود به آن اشاره میکردهاند، همچنانکه در رباعی زیر، بنمود، افزود و بود فارسی که در حقیقت بنموذ، افزوذ و بوذ است با جود عربی قافیه شدهاند:
دستت به سخا چون يد بيضا بنمود
از جود تو بر جهان، جهانی افزود
کس چون تو سخی نه هست و نه خواهد بود
گر قافیه دال شو، زهی عالم جود (انوری ابیوردی)
با توجه به همین تلفظ و قاعده است که شاعران، بسیاری از کلمات فارسی را که ظاهراً به د ختم میشده، با کلمات عربی که آخر آنها ذ بوده است قافیه کردهاند:
هفتهای میرود از عمر و به ده روز رسید
کز گلستان صفا، بوى وفایی ندمید
هرچه زان تلختر، اندر حق من خواهد گفت
گو بگو زان لب شیرین که لطیف است و لذيذ (سعدی)
- واژهنامۀ هنر شاعری، میمنت میرصادقی؛ 1389.
- دیوان انوری، تصحیح محمدتقی مدرس رضوی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- کلیات سعدی، تصحیح محمدعلی فروغی، تهران: نشر هرمس.