ضحاک: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
(جایگزینی متن - '\\2' به '<!--2')
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:


ضَحّاک <br>
ضَحّاک <br>
[[پرونده: 28000700.jpg | بندانگشتی|نقاشي  تخيلي اساطير ايران، ژاپن]]<p>شخصیتی اهریمنی در اسطوره‌های ایرانی. نامش محرّف آژی‌دهاک و لقبش بیوَرسپ (دارندۀ هزار اسب) است. در ''اوستا'' عفریتی است سه‌پوزه، سه‌کلّه، و شش‌چشم و سیه کار. در ''شاهنامه'' پسر مرداس تازی و در ''بُندَهِش'' پسر اروندسپ است. به روایت ''شاهنامه'' بر جمشید جم که فر ایزدی از او گسسته بود، پیروز شد و او را بکشت. ابلیس ضحاک را بفریفت تا پدر خویش را به چاه اندازد، سپس بر کتف‌هایش به نیرنگ بوسه زد و دو مار از جای بوسه‌ها رویید که خوراکشان مغز آدمیان بود، هزار سال پادشاهی کرد و سرانجام مردم که از ستمکاری‌های او به‌جان آمده بودند، به رهبری کاوۀ آهنگر قیام کردند، فریدون را بر تخت نشاندند و ضحاک در کوه دماوند تا ابد به بند کشیده شد.</p>
[[پرونده: 28000700.jpg | بندانگشتی|نقاشي  تخيلي اساطير ايران، ژاپن]]<p>شخصیتی اهریمنی در اسطوره‌های ایرانی. نامش محرّف آژی‌دهاک و لقبش بیوَرسپ (دارندۀ هزار اسب) است. در ''[[اوستا]]'' عفریتی است سه‌پوزه، سه‌کلّه، و شش‌چشم و سیه کار. در ''[[شاهنامه]]'' پسر [[مرداس]] تازی و در ''[[بندهش|بُندَهِش]]'' پسر اروندسپ است. به روایت ''شاهنامه'' بر جمشید جم که فر ایزدی از او گسسته بود، پیروز شد و او را بکشت. ابلیس ضحاک را بفریفت تا پدر خویش را به چاه اندازد، سپس بر کتف‌هایش به نیرنگ بوسه زد و دو مار از جای بوسه‌ها رویید که خوراکشان مغز آدمیان بود، هزار سال پادشاهی کرد و سرانجام مردم که از ستمکاری‌های او به‌جان آمده بودند، به رهبری [[کاوه|کاوۀ آهنگر]] قیام کردند، [[فریدون]] را بر تخت نشاندند و ضحاک در کوه دماوند تا ابد به بند کشیده شد.</p>
<br><!--28000700-->
<br><!--28000700-->
[[رده:اسطوره  شناسی]]
[[رده:اسطوره  شناسی]]
[[رده:اسطوره های ایران]]
[[رده:اسطوره های ایران]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۲۵

ضَحّاک

نقاشي تخيلي اساطير ايران، ژاپن

شخصیتی اهریمنی در اسطوره‌های ایرانی. نامش محرّف آژی‌دهاک و لقبش بیوَرسپ (دارندۀ هزار اسب) است. در اوستا عفریتی است سه‌پوزه، سه‌کلّه، و شش‌چشم و سیه کار. در شاهنامه پسر مرداس تازی و در بُندَهِش پسر اروندسپ است. به روایت شاهنامه بر جمشید جم که فر ایزدی از او گسسته بود، پیروز شد و او را بکشت. ابلیس ضحاک را بفریفت تا پدر خویش را به چاه اندازد، سپس بر کتف‌هایش به نیرنگ بوسه زد و دو مار از جای بوسه‌ها رویید که خوراکشان مغز آدمیان بود، هزار سال پادشاهی کرد و سرانجام مردم که از ستمکاری‌های او به‌جان آمده بودند، به رهبری کاوۀ آهنگر قیام کردند، فریدون را بر تخت نشاندند و ضحاک در کوه دماوند تا ابد به بند کشیده شد.