مثنوی: تفاوت میان نسخهها
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
'''تاریخچه''' | '''تاریخچه''' | ||
از اواخر سدۀ 3 و اوائل سدۀ 4 هجری شاعران فارسیگو آغاز به پرداختن منظومههایی در قالب مثنوی کردند. و این همزمان با شروع پیدایی شعر فارسی دری بوده است. ابیات پراکندهای که از [[مسعودی مروزی|شاهنامۀ مسعودی]] و همچنین [[کلیله و دمنه منظوم|کلیله و دمنۀ]] [[رودکی، ابوعبدالله جعفر بن محمد (۳۳۰-۳۲۹ق)|رودکی]] برجا مانده، حکایت از سابقۀ کاربرد این قالب شعری در میان شاعران فارسیزبان دارد. برعکس ایرانیان، شاعران عرب که مثنوی را مُزدَوَجَه میگفتهاند، آن را به دلیل اهمیت قافیه در شعر عربی به ندرت به کار بردهاند. پس از شاهنامۀ فردوسی که در واپسین روزهایِ آخرین سال سدۀ 4 (سال 400ق) نهایی و ویراسته شد، منظومههای متعددی در این قالب پرداخته شده که از آن جملهاند: [[ویس و رامین]] [[فخرالدین اسعد گرگانی ( ـ پس از ۴۴۶ق)|فخرالدین اسعد گرگانی]]، [[روشنایی نامه|روشنایینامۀ]] [[ناصرخسرو قبادیانی]]، [[ | از اواخر سدۀ 3 و اوائل سدۀ 4 هجری شاعران فارسیگو آغاز به پرداختن منظومههایی در قالب مثنوی کردند. و این همزمان با شروع پیدایی شعر فارسی دری بوده است. ابیات پراکندهای که از [[مسعودی مروزی|شاهنامۀ مسعودی]] و همچنین [[کلیله و دمنه منظوم|کلیله و دمنۀ]] [[رودکی، ابوعبدالله جعفر بن محمد (۳۳۰-۳۲۹ق)|رودکی]] برجا مانده، حکایت از سابقۀ کاربرد این قالب شعری در میان شاعران فارسیزبان دارد. برعکس ایرانیان، شاعران عرب که مثنوی را مُزدَوَجَه میگفتهاند، آن را به دلیل اهمیت قافیه در شعر عربی به ندرت به کار بردهاند. پس از شاهنامۀ فردوسی که در واپسین روزهایِ آخرین سال سدۀ 4 (سال 400ق) نهایی و ویراسته شد، منظومههای متعددی در این قالب پرداخته شده که از آن جملهاند: [[ویس و رامین]] [[فخرالدین اسعد گرگانی ( ـ پس از ۴۴۶ق)|فخرالدین اسعد گرگانی]]، [[روشنایی نامه|روشنایینامۀ]] [[ناصرخسرو قبادیانی]]، [[حدیقةالحقیقه|حدیقةالحقیقه]] و [[کارنامه بلخ|کارنامۀ بلخ]] [[سنایی، ابوالمجد مجدود بن آدم (غزنه ۴۷۳ ـ ۵۳۵ ق)|سنایی]]، [[منطق الطیر|منطقالطیر]] و منظومههای متعدد دیگر [[عطار، فریدالدین محمد (کدکن ۵۴۰ـ نیشابور ح ۶۱۸ق)|عطار]]، [[تحفةالعراقین|تحفةالعراقین]] [[خاقانی شروانی|خاقانی]]، [[بوستان]] [[سعدی، مصلح الدین (شیراز ح ۶۰۶ـ ح ۶۹۱ق)|سعدی]]، [[خمسه نظامی|خمسۀ نظامی]]، [[مثنوی معنوی|مثنوی]] [[مولانا]]، منظومههای [[خواجوی کرمانی، محمود بن علی (کرمان ۶۸۹ـ شیراز ۷۵۳ق)|خواجوی کرمانی]]، [[هفت اورنگ]] [[جامی، عبدالرحمان (خرجرد ۸۱۷ ـ هرات ۸۹۸ق)|عبدالرحمان جامی]] و چهار منظومۀ عرفانی [[بیدل دهلوی، عبدالقادر (عظیم آباد ۱۰۵۴ـ دهلی ۱۱۳۳ق)|بیدل دهلوی]]. جز استفاده از مثنوی برای [[منظومه (ادبیات)|منظومهسرایی]]، تعدادی از شاعران فارسی این قالب را برای سرودن ساقینامهها که مضمون عمدۀ آنها حکمت و پند و اندرز بوده به کار بردهاند. این ساقینامهها در قیاس با منظومهها شعرهای کوتاهی هستند. معروفترین ساقینامۀ شاعران فارسی هم متعلق به حافظ است. در دورۀ معاصر شاعرانی چون [[محمدحسین شهریار]]، [[پروین اعتصامی]]، [[امیرهوشنگ ابتهاج|هوشنگ ابتهاج]]، [[فروغ فرخزاد]] و از میان شاعران متاخر [[احمد عزیزی]] و [[علی معلم دامغانی]] مثنویهای موفق و معروفی سرودهاند. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۴۸
از قالبهای شعر سنتی فارسی. مثنوی منسوب است به «مثنی» که اسمی است معدول از «اثنین اثنین» به معنای «دوتا دوتا». مثنوی مانند غزل و دوبیتی و رباعی از قالبهای اختصاصی و رایج شعر فارسی است. این شکل شعری به دلیل اینکه محدودیتی در تعداد ابیاتش وجود ندارد و همچنین به دلیل آزادی در قافیه از ابتدای شکلگیری شعر دری برای ساختن منظومههای بلند حماسی، تاریخی، عاشقانه و عرفانی مورد استفاده قرار گرفته است. از آثار بزرگ و مهمی که در ادبیات فارسی در این قالب سروده شدهاند به شاهنامه، مثنوی معنوی و منظومههای نظامی گنجوی میتوان اشاره کرد. در این بین به دلیل شهرت جهانگیر مثنوی مولانا، گاه عنوان مثنوی به معنای مطلق این کتاب نیز به کار میرود.
مختصات قالب
مثنوی شامل ابیاتی در وزن یکسان و با قافیههای مستقل است و همچنان که پیشتر ذکر شد محدودیتی در تعداد ابیاتش نیست. به عبارت دیگر مثنوی شعر بلندی در وزن مشخصیست که هر دو مصرعِ یک بیت همقافیه، و از حیث قافیه مستقل از ابیات دیگر هستند.
تاریخچه
از اواخر سدۀ 3 و اوائل سدۀ 4 هجری شاعران فارسیگو آغاز به پرداختن منظومههایی در قالب مثنوی کردند. و این همزمان با شروع پیدایی شعر فارسی دری بوده است. ابیات پراکندهای که از شاهنامۀ مسعودی و همچنین کلیله و دمنۀ رودکی برجا مانده، حکایت از سابقۀ کاربرد این قالب شعری در میان شاعران فارسیزبان دارد. برعکس ایرانیان، شاعران عرب که مثنوی را مُزدَوَجَه میگفتهاند، آن را به دلیل اهمیت قافیه در شعر عربی به ندرت به کار بردهاند. پس از شاهنامۀ فردوسی که در واپسین روزهایِ آخرین سال سدۀ 4 (سال 400ق) نهایی و ویراسته شد، منظومههای متعددی در این قالب پرداخته شده که از آن جملهاند: ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی، روشنایینامۀ ناصرخسرو قبادیانی، حدیقةالحقیقه و کارنامۀ بلخ سنایی، منطقالطیر و منظومههای متعدد دیگر عطار، تحفةالعراقین خاقانی، بوستان سعدی، خمسۀ نظامی، مثنوی مولانا، منظومههای خواجوی کرمانی، هفت اورنگ عبدالرحمان جامی و چهار منظومۀ عرفانی بیدل دهلوی. جز استفاده از مثنوی برای منظومهسرایی، تعدادی از شاعران فارسی این قالب را برای سرودن ساقینامهها که مضمون عمدۀ آنها حکمت و پند و اندرز بوده به کار بردهاند. این ساقینامهها در قیاس با منظومهها شعرهای کوتاهی هستند. معروفترین ساقینامۀ شاعران فارسی هم متعلق به حافظ است. در دورۀ معاصر شاعرانی چون محمدحسین شهریار، پروین اعتصامی، هوشنگ ابتهاج، فروغ فرخزاد و از میان شاعران متاخر احمد عزیزی و علی معلم دامغانی مثنویهای موفق و معروفی سرودهاند.
نمونۀ شعر (نینامه/ ابیات آغازین مثنوی معنوی)
بشنو این نی چون شکایت میکند | از جداییها حکایت میکند | |
کَز نیستان تا مرا بُبریدهاند | در نَفیرم مرد و زن نالیدهاند | |
سینه خواهم شَرحهشَرحه از فِراق | تا بگویم شرحِ دردِ اشتیاق | |
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش | بازجوید روزگارِ وصلِ خویش | |
من به هر جمعیتی نالان شدم | جُفت بدحالان و خوشحالان شدم | |
هر کسی از ظَنِ خود شد یارِ من | از درون من نَجُست اسرارِ من | |
سِرِ من از نالهٔ من دور نیست | لیک چشم و گوش را آن نور نیست | |
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست | لیک کس را دید جان دستور نیست | |
آتش است این بانگ نای و نیست باد | هر که این آتش ندارد، نیست باد | |
آتش عشق است کَاندَر نِی فُتاد | جوشش عشق است کَاندر مِی فُتاد | |
نی حریف هر که از یاری برید | پردههایش پردههای ما درید | |
همچو نی زَهری و تَریاقی که دید؟ | همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟ | |
نی حدیث راهِ پُرخون میکند | قصههای عشق مجنون میکند | |
محرم این هوش، جز بیهوش نیست | مَر زبان را مُشتری جُز گوش نیست | |
در غم ما روزها بیگاه شد | روزها با سوزها همراه شد | |
روزها گر رفت گو رو باک نیست | تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست | |
هرکه جز ماهی زِ آبش سیر شد | هر که بیروزیست روزش دیر شد | |
درنیابد حالِ پخته هیچ خام | پس سخن کوتاه باید، والسَلام |
- مثنوی معنوی، جلالالدین محمد بلخی، تصحیح محمدعلی موحد، تهران: هرمس و فرهنگستان زبان و ادبی فارسی، چاپ اول: 1396.
- لغتنامۀ دهخدا، تالیف: علیاکبر دهخدا، تهران: موسسۀ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم از دورۀ جدید: 1377.
- المعجم فی معاییر اشعار العجم، شمسالدین محمد بن قیس رازی، تصحیح: محمد بن عبدالوهاب قزوینی، تصحیح مجدد: مدرس رضوی، تصحیح مجدد: سیروس شمیسا، تهران: علم، چاپ اول: 1388.
- فنون بلاغت و صناعات ادبی، استاد جلالالدین همایی، تهران: توس، چاپ دوم: 1364 [دو جلد در یک مجلد].
- واژهنامۀ هنر شاعری، میمنت میرصادقی، تهران: کتاب مهناز، چاپ اول: 1373.
- قالبهای شعر فارسی، صدرالدین زمانیان، تهران: آوای کلار، چاپ اول: 1388.