استرآبادی، فضل الله (استرآباد ۷۴۰ـ نخجوان ۷۹۶ق): تفاوت میان نسخهها
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
|پست تخصصی = | |پست تخصصی = | ||
|باشگاه = | |باشگاه = | ||
}}(یا: فضلالله حروفی؛ فضل استرآبادی؛ متخلّص به نعیمی و مشهور به حلالخور عارف) شاعر ایرانی و بنیانگذار فرقۀ [[حروفیه]]. پدرش، ابومحمد، [[قاضی القضات|قاضیالقضات]] [[استرآباد]] بود. فضلالله در جوانی با کلاهدوزی روزگار میگذراند. سپس به [[اصفهان، شهر|اصفهان]] و از آنجا به زیارت خانۀ خدا رفت و پس از آن به شهرهای خوارزم، [[سمیرم، شهر|سمیرم]]، [[مشهد، شهر|مشهد]] و [[مکه|مکّه]] سفر کرد. سرانجام در [[تبریز، شهر|تبریز]] سکونت گزید و در همانجا با گفتن اینکه حق بر او متجلّی و اسرار حقایق بر او آشکار شده است، فرقۀ حروفیه را پایهگذاری کرد (۷۷۸ق). پیروانش از او با نامهای «مظهرالوهیت»، «قائم آل محمد»، «ختم ثانی»، «مهدی»، «مسیح» و «صاحب ولایت» یاد میکردند. فضلالله، با تأویل [[قرآن]]، خود را «من عنده علمالکتاب» میدانست. در دانشهای معقول و منقول، رموز تصوف و حکمت و خوابگزاری نیز شهرت فراوان داشت و پیروانش برای او جایگاهی خداگونه قائل بودند. [[عمادالدین نسیمی]] و [[علی الاعلی، ابوالحسن (ح ۷۵۴ـ۸۲۲ق)|علیالاعلی]] از شاگردان و خلفای او بودند. فضلالله پس از آنکه [[امیرتیمور]] را به آیین خود دعوت کرد و او نپذیرفت، مدتی در شروان زندانی شد و سرانجام به فرمان تیمور و به دست پسرش، | }}(یا: فضلالله حروفی؛ فضل استرآبادی؛ متخلّص به نعیمی و مشهور به حلالخور عارف) شاعر ایرانی و بنیانگذار فرقۀ [[حروفیه]]. پدرش، ابومحمد، [[قاضی القضات|قاضیالقضات]] [[استرآباد]] بود. فضلالله در جوانی با کلاهدوزی روزگار میگذراند. سپس به [[اصفهان، شهر|اصفهان]] و از آنجا به زیارت خانۀ خدا رفت و پس از آن به شهرهای خوارزم، [[سمیرم، شهر|سمیرم]]، [[مشهد، شهر|مشهد]] و [[مکه|مکّه]] سفر کرد. سرانجام در [[تبریز، شهر|تبریز]] سکونت گزید و در همانجا با گفتن اینکه حق بر او متجلّی و اسرار حقایق بر او آشکار شده است، فرقۀ حروفیه را پایهگذاری کرد (۷۷۸ق). پیروانش از او با نامهای «مظهرالوهیت»، «قائم آل محمد»، «ختم ثانی»، «مهدی»، «مسیح» و «صاحب ولایت» یاد میکردند. فضلالله، با تأویل [[قرآن]]، خود را «من عنده علمالکتاب» میدانست. در دانشهای معقول و منقول، رموز تصوف و حکمت و خوابگزاری نیز شهرت فراوان داشت و پیروانش برای او جایگاهی خداگونه قائل بودند. [[عمادالدین نسیمی]] و [[علی الاعلی، ابوالحسن (ح ۷۵۴ـ۸۲۲ق)|علیالاعلی]] از شاگردان و خلفای او بودند. فضلالله پس از آنکه [[امیرتیمور]] را به آیین خود دعوت کرد و او نپذیرفت، مدتی در شروان زندانی شد و سرانجام به فرمان تیمور و به دست پسرش، [[میران شاه گورکانی، جلال الدین ( ـ۸۱۰ق)|میرانشاه]]، و به فتوای علمای آن روزگار بهقتل رسید. از آثارش:'' جاوداننامه/جاودان کبیر''، به نثر فارسی و بخشهایی به عربی یا لهجۀ استرآبادی که تفسیری نو از قرآن است؛ ''نومنامه'' به فارسی آمیخته با گویش استرآبادی که در آن خوابهای خود را با بیان تاریخ و محلّ دیدن رؤیا آورده است؛ ''انفس و آفاق'' به فارسی؛ ''عرفنامه''؛ ''محبتنامه''؛'' مثنوی عرشنامه'' و ''دیوان شعر''. | ||
<br><!--11254600--> | <br><!--11254600--> | ||
[[رده:دین اسلام]] | [[رده:دین اسلام]] | ||
[[رده:فرق و مذاهب]] | [[رده:فرق و مذاهب]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۶
استَرآبادی، فَضلالله (استرآباد ۷۴۰ـ نخجوان ۷۹۶ق)
فضل الله استرآبادی | |
---|---|
زادروز |
استرآباد ۷۴۰ق |
درگذشت | نخجوان ۷۹۶ق |
ملیت | ایرانی |
نامهای دیگر | فضل الله حروفی- فضل استرآبادی |
شغل و تخصص اصلی | عارف |
شغل و تخصص های دیگر | شاعر |
لقب | حلالخور عارف |
آثار | جاودان نامه/جاودان کبیر |
گروه مقاله | دین اسلام |
(یا: فضلالله حروفی؛ فضل استرآبادی؛ متخلّص به نعیمی و مشهور به حلالخور عارف) شاعر ایرانی و بنیانگذار فرقۀ حروفیه. پدرش، ابومحمد، قاضیالقضات استرآباد بود. فضلالله در جوانی با کلاهدوزی روزگار میگذراند. سپس به اصفهان و از آنجا به زیارت خانۀ خدا رفت و پس از آن به شهرهای خوارزم، سمیرم، مشهد و مکّه سفر کرد. سرانجام در تبریز سکونت گزید و در همانجا با گفتن اینکه حق بر او متجلّی و اسرار حقایق بر او آشکار شده است، فرقۀ حروفیه را پایهگذاری کرد (۷۷۸ق). پیروانش از او با نامهای «مظهرالوهیت»، «قائم آل محمد»، «ختم ثانی»، «مهدی»، «مسیح» و «صاحب ولایت» یاد میکردند. فضلالله، با تأویل قرآن، خود را «من عنده علمالکتاب» میدانست. در دانشهای معقول و منقول، رموز تصوف و حکمت و خوابگزاری نیز شهرت فراوان داشت و پیروانش برای او جایگاهی خداگونه قائل بودند. عمادالدین نسیمی و علیالاعلی از شاگردان و خلفای او بودند. فضلالله پس از آنکه امیرتیمور را به آیین خود دعوت کرد و او نپذیرفت، مدتی در شروان زندانی شد و سرانجام به فرمان تیمور و به دست پسرش، میرانشاه، و به فتوای علمای آن روزگار بهقتل رسید. از آثارش: جاوداننامه/جاودان کبیر، به نثر فارسی و بخشهایی به عربی یا لهجۀ استرآبادی که تفسیری نو از قرآن است؛ نومنامه به فارسی آمیخته با گویش استرآبادی که در آن خوابهای خود را با بیان تاریخ و محلّ دیدن رؤیا آورده است؛ انفس و آفاق به فارسی؛ عرفنامه؛ محبتنامه؛ مثنوی عرشنامه و دیوان شعر.