تقلید (نمایش)
اصطلاحی کلی برای نمایشهای خندهآورِ غیرمذهبی. نمایشهای شادیآوری، که با عنوان مضحکه معروف شدند، از بازیهای معرکهگیرها، دلقکها، نوروزیخوانها، کوسهبرنشین و نمایشهای گروههای مطرب درباری و دورهگرد مجزا شدند. در دورۀ صفویه اولین گامها در شکلگیری مضحکه و تقلید -بهمنزلۀ نوعی نمایش کمدی- برداشته شد. جمشید ملکپور در جلد اول «ادبیات نمایشی در ایران» نوشته است: «در عصر صفویه دستههای مطرب مجلسی و خصوصاً دورهگرد برنامههایی اجرا میکردند که شامل چندین رقص و پیشپردۀ کوچک بود که نحوۀ اجرای آنها غالباً بهصورت سؤال و جوابهای رمانتیک و گاه مضحک و به آواز بود. قصههای این پیشپردهها که در واقع اولین منابع تغذیه برای تقلید بودند، بسیار ساده بود. عوامل کمیک نیز بهطور بکر در آنها وجود داشت.» (۱۳۶۳، ص ۲۶۹) و بهرام بیضایی نیز در «نمایش در ایران» نوشته است: «لوتیهای بازیگر تقلید معمولاً با تقلید لهجه و خصوصیات اهالی شهرها و دِهها دو سه نفر را از طبقههای مختلف نشان میدادند که به هم میرسیدند و پس از احوالپرسی کوتاهی اختلاف بینشان رخ میداد و حرفشان به دعوا و دعواشان به مسخرهکردن لهجه و خصوصیات یکدیگر میرسید. داستان با زدوخورد یا فرار و تعقیب تمام میشد.»
تقلیدچی (مقلد) اصطلاحی بود که برای بازیگران تقلید به کار میرفت. شلی یا شلیپوش عنوانی دیگر برای بازیگر تقلید است که در نقش شخصیتهای دست و پا چلفتی، بیعرضه و چلمن ایفای نقش میکرد، و حرکات و رفتارش مضحک و خندهآور بود. کریم شیرهای، کَل عنایت و اسماعیل بزاز از تقلیدچیهای دورۀ قاجار بودند. در دورۀ قاجار در کنار دستههای مطرب مردانه چند دستۀ مطرب زنانه هم وجود داشت که دستۀ آنها از چند صندوقکش، نوازنده، و رقاص زن تشکیل میشد. خالهرورو، خاله ستاره، عمو سبزیفروش، فاطمه خانم، مورچهداره، آبجی گلبهار، آبجی نسا، آی تو به باغ رفته بودی، بشکن بشکنه، مشتی صنم گفت، کیه کیه در میزنه، و هوو هوو دارم هوو نمونههایی از تقلیدهای زنانه است؛ و شالمانی گل، ملوک مولوی پری، و پری گلوبندکی از زنانی بودند که در دستههای تقلید زنانه شرکت میکردند.