سینما: تفاوت میان نسخهها
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
سینما (cinema)<br /> [[File:25364400-1.jpg|thumb]][[File:25364400-2.jpg|thumb]][[File:25364400-3.jpg|thumb]][[File:25364400-4.jpg|thumb]][[File:25364400-5.jpg|thumb|صحنهای از فیلم چهار عروسی و یک تشییع جنازه]][[File:25364400-6.jpg|thumb]]برگرفته از واژۀ یونانی kinema بهمعنای «حرکت». سینما، شکلی از هنر و سرگرمی، عبارت است از نمایش تصاویر متحرک رنگی یا سیاهوسفید بر پرده. در سینما از هنرهای دیگری چون ادبیات، تئاتر و موسیقی نیز استفاده میشود. سابقۀ نمایش تصویر به فانوس خیال<ref>magic lantern</ref> | سینما (cinema)<br /> [[File:25364400-1.jpg|thumb]][[File:25364400-2.jpg|thumb]][[File:25364400-3.jpg|thumb]][[File:25364400-4.jpg|thumb]][[File:25364400-5.jpg|thumb|صحنهای از فیلم چهار عروسی و یک تشییع جنازه]][[File:25364400-6.jpg|thumb]]برگرفته از واژۀ یونانی kinema بهمعنای «حرکت». سینما، شکلی از هنر و سرگرمی، عبارت است از نمایش تصاویر متحرک رنگی یا سیاهوسفید بر پرده. در سینما از هنرهای دیگری چون ادبیات، تئاتر و موسیقی نیز استفاده میشود. سابقۀ نمایش تصویر به فانوس خیال<ref>magic lantern</ref> قرن ۱۷ برمیگردد. در قرن ۱۹ تلاشهایی در زمینۀ تصور حرکت تصاویر صورت گرفت. اسباببازیهای نوری، مانند زئوتروپ<ref>zeotrope</ref>، با تکیه بر این اصل ساخته میشود که هر تصویری بر شبکیۀ چشم بیفتد کسری از ثانیه در آن میماند و به این ترتیب اگر چندین تصویر به سرعت و پیدرپی بر شبکیه بیفتد، متحرک و پیوسته بهنظر میآید. در نیمۀ نخست قرن ۱۹ افرادی همچون [[نی یپس، ژوزف نیسفور (۱۷۶۵ـ۱۸۳۳)|ژوزف نییپس]]<ref>Joseph Niépce</ref>، لوئی داگر<ref>Louis Daguerre</ref>، و ویلیام تالبوت<ref>William Talbot</ref> عکاسی ثابت را اختراع کردند و راه برای ادورد مایبریج<ref>Eadweard Muybridge</ref>، در زمینۀ عکاسی ردیفی<ref>series photography</ref> هموار شد؛ منظور از عکاسی ردیفی ثبت حرکات حیوانات یا انسان در ردیفی از عکسهای ثابت و پیدرپی است. ابداعاتی که در دو دهۀ آخر قرن ۱۹ در امریکا صورت گرفت، راه را برای فیلمبرداری ممکن ساخت، ازجمله ابداع نوار سلولوئید<ref>celluloid roll</ref> در ۱۸۸۷ و نیز کینهتوگراف<ref>Kinetograph</ref> که دبلیو کِی ال دیکسون<ref>W K L Dickson</ref> با نظارت [[ادیسون، تامس (۱۷۹۳ـ۱۸۶۰)|توماس ادیسون]]<ref>Thomas Edison</ref>، مخترع امریکایی، در ۱۸۹۱ ساخت. این دستگاه که با نوار سلولوئید سوراخدار و با باطری کار میکرد، نخستین نمونه از دوربین تصویر متحرک بود. دیکسون سپس از سوی ادیسون مأموریت یافت تا کینهتوسکوپ<ref>kinetoscope</ref> را بسازد؛ این دستگاه فیلمهایی را نشان میداد که با کینهتوگراف گرفته بودند و سوراخی داشت که تصاویر را از درون آن تماشا میکردند. بهدنبال نوآوری دیکسون، [[لومیر، برادران|برادران لومیر]] در ۱۸۹۵ دستگاه سینماتوگراف، با قابلیت حمل آسان و ضبط و ظهور و چاپ تصاویر متحرک، را اختراع کردند. | ||
'''دوران صامت'''. در دهۀ ۱۸۹۰ پیشکسوتان فرانسوی سینما، برادران لومیر (اوگوست و لوئی)<ref>Lumière Brothers (Auguste and Louis)</ref> | '''دوران صامت'''. در دهۀ ۱۸۹۰ پیشکسوتان فرانسوی سینما، برادران لومیر (اوگوست و لوئی)<ref>Lumière Brothers (Auguste and Louis)</ref> سینماتوگراف را ابداع کردند. این وسیله، تصاویری را بر پرده میانداخت و تصور حرکت تصاویر را القا میکرد. آثار برادران لومیر و بسیاری از نخستین فیلمسازان، فیلمهایی کوتاه و مستند دربارۀ رویدادهای روزمره بود، همچون خروج کارگران از کارخانه، ورود قطار به ایستگاه، و غذادادن به بچه. در سالهای آغازین قرن ۲۰، ساخت فیلمهای داستانی رواج یافت و فیلمها از نظر الگوهای تدوین، حرکت دوربین، و جلوههای نوری پیچیدهتر شد. فیلمهای مهم این دوره عبارتاند از فیلم تخیلیداستانی ''سفر به ماه''<ref>''Le Voyage dans la lune/A Trip to the moon''</ref> (۱۹۰۲) و فیلم وسترن<ref>''western''</ref> ''سرقت بزرگ قطار''<ref>The Great Train Robbery</ref> (۱۹۰۳) ساختۀ ادوین اس پورتر<ref>Edwin S Porter</ref>، دو فیلم حماسی ''تولّد یک ملّت''<ref>''The Birth of a Nation''</ref> (۱۹۱۵) و ''تعصب''<ref>''Intolerance''</ref> (۱۹۱۶) هر دو ساختۀ [[گریفیث، دیوید وارک (۱۸۷۵ـ ۱۹۴۸)|دیوید وارک گریفیث]]<ref>D W Griffith</ref>. در دهۀ ۱۹۲۰، امریکا سرکردۀ تجاری بازار جهانی بود ولی سینمای اروپا به تجربهاندوزیهای هنری و مدرنیستی میپرداخت. اکسپرسیونیسم آلمان<ref>German expressionism</ref> در این دوره بسیار تأثیرگذار بود و در آثار مهمی همچون ''مطب دکتر کالیگاری''<ref>''Das Cabinet des Dr Caligari/The Cabinet of Dr Caligari''</ref> (۱۹۱۹) و فیلمهای کارگردانهایی مانند فریتس لانگ<ref>Fritz Lang</ref>، مورنائو<ref>Murnau</ref> و پابست<ref>Pabst</ref> نمود یافت. در شوروی، [[آیزنشتاین، سرگی (۱۸۹۸ـ۱۹۴۸)|سرگی آیزنشتاین]]<ref>Sergei Eisenstein</ref> فن مونتاژ را تکامل بخشید که نمونۀ بارز آن ''رزمناو پوتمکین''<ref>''Bronenosets Potyomkin/Battleship Potemkin''</ref> (۱۹۲۵) است. صنعت فیلمسازی در هند و ژاپن نیز در همین دوره پدید آمد. | ||
'''سینمای اروپا درآغاز'''. سینمای اروپا در آغاز زیر سلطۀ سینمای فرانسه (بهویژه محصولات پاته<ref>Pathé</ref> | '''سینمای اروپا درآغاز'''. سینمای اروپا در آغاز زیر سلطۀ سینمای فرانسه (بهویژه محصولات پاته<ref>Pathé</ref> و گومون<ref>Gaumont</ref>) بود، ولی صنعت سینما در اسکاندیناوی نیز رونق یافت. فیلمسازان ایتالیایی متخصص ساختن آثار حماسی جذاب و تاریخی بودند، همچون فیلم پرفروش ''کابیریا''<ref>''Cabiria''</ref> (۱۹۱۴) ساختۀ جووانی پاسترونه<ref>Giovanni Pastrone</ref> (۱۸۸۳ـ۱۹۵۹). در دوران [[جنگ جهانی اول]]، بیشتر صنایع فیلمسازی کشورهای اروپایی از رمق افتادند، ولی در دهۀ ۱۹۲۰ فیلمهایی چون ''مصائب ژاندارک''<ref>''La Passion de Jeanne d’Arc''</ref> (۱۹۲۸) اثر [[درایر، کارل تیودور (۱۸۸۹ـ۱۹۶۸)|کارل تئودور درایر]]<ref>Carl Theodor Dreyer</ref>، ''آخرین خنده''<ref>''Der letzte Mann/The Last Laugh''</ref> (۱۹۲۴) ساختۀ مورنائو، ''ناپلئون'' (۱۹۲۶) اثر ''آبل گانس''<ref>''Abel Gance''</ref>، و نخستین فیلم ناطق آلفرد هیچکاک<ref>Alfred Hitchcock</ref> به نام ''حقالسکوت''<ref>''Blackmail''</ref> (۱۹۲۹)، نقاط عطفی در سینمای اروپا بودند. در روسیه، علاوه بر آیزنشتاین، [[پودوفکین، فسولت (۱۸۹۳ـ۱۹۵۳)|فسولت پودوفکین]]<ref>Vsevolod Pudovkin</ref> و [[ورتوف، ژیگا (۱۸۹۶ـ ۱۹۵۴)|ژیگا ورتوف]]<ref>Dziga Vertov</ref> نیز از نخستین کارگردانان سینمای این کشور بودند. | ||
'''هالیوود پیش از ۱۹۶۰'''. در دو دهۀ نخست قرن ۲۰، فیلمسازی امریکا که افرادی همچون دیوید وارک گریفیث، سیسیل ب دومیل<ref>Cecil B DeMille</ref> | '''هالیوود پیش از ۱۹۶۰'''. در دو دهۀ نخست قرن ۲۰، فیلمسازی امریکا که افرادی همچون دیوید وارک گریفیث، سیسیل ب دومیل<ref>Cecil B DeMille</ref> و [[چاپلین، چارلی (۱۸۸۹ـ۱۹۷۷)|چارلی چاپلین]]<ref>Charlie Chaplin</ref>، در رأس آن بودند، به لحاظ هنری و تجاری رونق یافت. تا دهۀ ۱۹۲۰ صنعت سینما در چندین استودیو در نزدیکی لوسآنجلس، کالیفرنیا، متمرکز شد. این استودیوهای هالیوودی، همان الگوی تولید انبوه رایج در دیگر صنایع امریکا را بهکار گرفتند. همۀ فیلمهای هالیوود از الگوهایی یکنواخت پیروی میکردند و تا نیمۀ دهۀ ۱۹۳۰ محتوا و سبکشان را آییننامۀ سفتوسخت تولید (← [[سانسور|سانسور فیلم]]<ref>film censorship</ref>؛ [[اداره_هیز|ادارۀ هیز]]) تعیین میکرد، ولی عواملی دیگر در جاذبه و مقبولیت محصولات هالیوود در ژانر (گونه)های مختلف نقش داشت، ازجمله بهرهگیری از محبوبیت ستارگان، تبلیغات گسترده، انتشار اطلاعیه در مطبوعات، و معرفی آنها در رسانهها. موضوع فیلمهای امریکایی، در آغاز، بیشتر حماسی تاریخی<ref>historical epic</ref>، ملودرام<ref>melodrama</ref>، کمدی اسلپاستیک (بزن بکوب)<ref>slapstick comedy</ref>، و وسترن بود. در این زمان رابرت فلاهرتی<ref>Robert Flaherty</ref> از کارگردانهای شاخص سینمای مستند بود. پس از پیدایش سینمای ناطق، در اواخر دهۀ ۱۹۲۰، گونههای دیگری نیز در سینما پدید آمدند، ازجمله فیلمهای موزیکال<ref>musical</ref>، گانگستری<ref>gangster</ref>، کمدی اسکروبال<ref>screwball comedy</ref>، ترسناک، نمایش تاریخی<ref>period drama</ref>، و مهیج جنایی<ref>crime thriller</ref>. ساخت فیلمهای انیمیشن (تصویر متحرک)<ref>animation</ref> نیز در همین زمان آغاز شد، مانند [[میکی ماوس]]<ref>Mickey Mouse</ref>، آفریدۀ [[والت دیزنی]]<ref>Walt Disney</ref> که نخست در کارتون ''استیمبوت ویلی''<ref>''Steamboat Willie''</ref> (۱۹۲۸) ظاهر شد، و ''سفیدبرفی و هفت کوتوله''<ref>''Snow White and the Seven Dwarfs''</ref>، نخستین فیلم بلند متحرکسازی که در ۱۹۳۷ بهنمایش درآمد. نظام ستارهسازی از ۱۹۰۹ رواج یافت و بازیگرانی همچون [[پیکفورد، مری (۱۸۹۳ـ۱۹۷۹)|مری پیکفورد]]<ref>Mary Pickford</ref> و [[تورپین، بن (۱۸۷۴ـ۱۹۴۰)|بن تورپین]]<ref>Ben Turpin</ref> از این سال محبوب شدند، و دیری نپایید که ستارگان تازهای مانند فتی آربکل<ref>Fatty Arbuckle</ref>، چارلی چاپلین، [[فربنکس (پدر)، داگلاس (۱۸۸۳ـ۱۹۳۹)|داگلاس فربنکس مهتر]]<ref>Douglas Fairbanks Sr</ref>، [[گاربو، گرتا (۱۹۰۵ـ۱۹۹۰)|گرتا گاربو]]<ref>Greta Garbo</ref>، [[گیش، لیلیان (۱۸۹۹ـ۱۹۹۳)|لیلیان گیش]]<ref>Lillian Gish</ref>، [[کیتون، باستر (۱۸۹۶ـ۱۹۶۶)|باستر کیتون]]<ref>Buster Keaton</ref>، [[لوید، هارولد (۱۸۹۳ـ۱۹۷۱)|هارولد لوید]]<ref>Harold Lloyd</ref>، [[سوانسون، گلوریا (ح ۱۸۹۷ـ۱۹۸۳)|گلوریا سوانسون]]<ref>Gloria Swanson</ref>، و رودالف والنتینو<ref>Rudolph Valentino</ref> ظهور کردند. با ورود صدا، بسیاری از ستارگان دوران صامت سینما کنار رفتند، زیرا صدا و سبک بازیگریشان مناسب با این قالب تازه نبود. درعوض بسیاری از بازیگران ناتورالیست<ref>naturalistic</ref> و شخصیتهای شناختهشدۀ تئاتر به سینما روآوردند. برخی از ستارگان «دوران طلایی<ref>golden era</ref>» هالیوود، در دهههای ۱۹۳۰ و۱۹۴۰، عبارتاند از [[بوگارت، هامفری (۱۸۹۹ـ۱۹۵۷)|هامفری بوگارت]]<ref>Humphrey Bogart</ref>، [[کاگنی، جیمز (۱۸۹۹ـ۱۹۸۶)|جیمز کاگنی]]<ref>James Cagney</ref>، جون کرافورد<ref>Joan Crawford</ref>، [[دیویس، بت (۱۹۰۸ـ۱۹۸۹)|بت دیویس]]<ref>Bette Davis</ref>، [[فاندا، هنری|هنری فاندا]]<ref>Henry Fonda</ref>، [[گیبل، کلارک (۱۹۰۱ـ۱۹۶۰)|کلارک گیبل]]<ref>Clark Gable</ref>، [[گارلند، جودی (۱۹۲۲ـ۱۹۶۹)|جودی گارلند]]<ref>Judy Garland</ref>، [[گرانت، کری (۱۹۰۴ـ ۱۹۸۶)|کری گرانت]]<ref>Cary Grant</ref>، [[هپبورن، کاترین (۱۹۰۹ـ۲۰۰۳)|کاترین هپبورن]]<ref>Katharine Hepburn</ref>، [[لوی، مرنا (۱۹۰۵ـ۱۹۹۳)|مرنا لوی]]<ref>Myrna Loy</ref>، برادران مارکس<ref>Marx Brothers</ref>، [[پاول، ویلیام (۱۸۹۲ـ۱۹۸۴)|ویلیام پاول]]<ref>William Powell</ref>، باربارا استنویک<ref>Barbara Stanwyck</ref>، [[استوارت، جیمز (۱۹۰۸ـ۱۹۹۷)|جیمز استوارت]]<ref>James Stewart</ref>، و [[تریسی، اسپنسر (۱۹۰۰ـ ۱۹۶۷)|اسپنسر تریسی]]<ref>Spencer Tracy</ref>. پیشتر با وجود اینکه در زمینۀ فیلمبرداری رنگی آزمایشهایی صورت گرفته بود، این کار در عمل با ابداع تکنی کالر<ref>Technicolor</ref> آغاز شد. در امریکا فیلم رنگی فقط برای تولید آثار برجستهای چون ''[[برباد رفته (سینما)|بر باد رفته]]''<ref>''Gone With the Wind''</ref> (۱۹۳۹) و موزیکالهای پرهزینهای مانند ''[[جادوگر شهر زمرد]]''<ref>''The Wizard of Oz''</ref> (۱۹۳۹) بهکار میرفت، ولی تا نیمۀ دهۀ ۱۹۵۰ همۀ فیلمهای هالیوود بهشیوۀ رنگی ساخته میشد. در همین زمان چندین شیوۀ نمایش پردۀ عریض ابداع شد که از آن میان سینماسکوپ<ref>cinemascope</ref> از همه موفقتر بود. | ||
'''سینمای جهان پیش از ۱۹۶۰'''. در دهۀ ۱۹۳۰، ژان رنوار<ref>Jean Renoir</ref> | '''سینمای جهان پیش از ۱۹۶۰'''. در دهۀ ۱۹۳۰، [[رنوار، ژان (۱۸۹۴ـ۱۹۷۹)|ژان رنوار]]<ref>Jean Renoir</ref> در [[فرانسه]]، چندین فیلم ماندگار ساخت؛ ازجمله ''شب در چهارراه''<ref>''La Nuit du carrefour/Night at the Crossroads''</ref> (۱۹۳۲) و ''جنایت آقای لانژ''<ref>''Le Crime de M. Lange/The Crime of Monsieur Lange''</ref> (۱۹۳۶). مجموعهای از فیلمهای واقعگرای شاعرانه<ref>poetic realist films</ref>، همچون ''پهپهلوموکو''<ref>''Pépé le Moko''</ref> (۱۹۳۶)، اثر [[دوویویه، ژولین هانری نیکلا (۱۸۹۶ـ۱۹۶۷)|ژولین دوویویه]]<ref>Julien Duvivier</ref>، و ''بندر مهآلود''<ref>''Quai des brumes/Port of Shadows''</ref> (۱۹۳۸) ساختۀ [[کارنه، مارسل (۱۹۰۶ـ۱۹۹۶)|مارسل کارنه]]<ref>Marcel Carné</ref>، بر گونۀ فیلم نوُار<ref>film noir</ref> در امریکا و فیلمهای مهیج و جنایی فرانسه، موسوم به فیلمهای پلیسی، تأثیر گذاشت. ژان کوکتو<ref>Jean Cocteau</ref> مهمترین فیلمهایش را در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ ساخت، و لوئی مال<ref>Louis Malle</ref> کارش را در دهۀ ۱۹۵۰ آغاز کرد. دهههای ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ در انگلستان دوران خلاقیتهای مستمر بود و فیلمسازانی همچون [[کوردا، الگزاندر (۱۸۹۳ـ۱۹۵۶)|آلگزاندر کوردا]]<ref>Alexander Korda</ref>، [[پاول، مایکل (۱۹۰۵ـ۱۹۹۰)|مایکل پاول]]<ref>Michael Powell</ref>، امهریک پرسبرگر<ref>Emeric Pressburger</ref>، و [[رید، کارول (۱۹۰۶ـ۱۹۷۶)|کارول رید]]<ref>Carol Reed</ref> ظهور کردند. در همین دوران استودیوهای ایلینگ<ref>Ealing Studios</ref> پا گرفت و آرتور رنک<ref>Arthur Rank</ref> امپراتوری فیلمسازیش را بنا نهاد. در ایتالیا، درست پس از جنگ جهانی دوم، جنبش نئورئالیست<ref>neorealist movement</ref> (نوواقعگرا) به پیشگامی لوکینو ویسکونتی<ref>Luchino Visconti</ref> آغاز شد. این جنبش به ساخت فیلمهای کلاسیکی مانند ''رم شهر بیدفاع''<ref>''Roma, città aperta/Rome, Open City''</ref> (۱۹۴۵) ساختۀ [[روسلینی، روبرتو (۱۹۰۶ـ۱۹۷۷)|روبرتو روسّلّینی]]<ref>Roberto Rossellini</ref>، و ''دزدان دوچرخه''<ref>''Ladri di biciclette/Bicycle Thieves''</ref> (۱۹۴۸) اثر [[دسیکا، ویتوریو (۱۹۰۱ـ۱۹۷۴)|ویتوریو دسیکا]]<ref>''Vittorio De Sica''</ref>، منجر شد. در دهۀ ۱۹۵۰ کارگردانهای سوررئالیست<ref>surrealist</ref> (فراواقعگرا) مانند [[آنتونیونی، میکل آنجلو (۱۹۱۲ـ۲۰۰۷)|میکلآنجلو آنتونیونی]]<ref>Michelangelo Antonioni</ref> و [[فلینی، فدریکو (۱۹۲۰ـ۱۹۹۳)|فدریکو فلینی]]<ref>Federico Fellini</ref>، شروع به فیلمسازی کردند. [[بونویل، لوییس (۱۹۰۰ـ۱۹۸۳)|لوئیس بونوئل]]<ref>Luis Buñuel</ref> اسپانیایی، در دهۀ ۱۹۲۰، کارش را با ساخت فیلمهای سورئالیستی آغاز کرد و بیشتر فیلمهایش را در تبعید ساخت. در دهۀ ۱۹۵۰ [[برگمان، اینگمار (۱۹۱۸ـ۲۰۰۷)|اینگمار برگمان]]<ref>Ingmar Bergman</ref> سوئدی، [[وایدا، آندری (۱۹۲۶)|آندری وایدا]]<ref>Andrzej Wajda</ref>ی لهستانی نیز همچون ساتیاجیترای هندی بهشهرت جهانی رسیدند. معروفترین فیلمسازان ژاپنی در این دهه عبارت بودند از [[میزوگوچی، کنجی (۱۸۹۸ـ۱۹۵۶)|کنجی میزوگوچی]]<ref>Kenji Mizoguchi</ref>، یاسوجیرو اوزو<ref>Yasujiro Ozu</ref>، و [[کوروساوا، آکیرا (۱۹۱۰ـ۱۹۹۸)|آکیرا کوروساوا]]<ref>Akira Kurosawa</ref>. | ||
'''سینمای جهان پس از ۱۹۶۰'''. از مهمترین جنبشهای سینمایی دهۀ ۱۹۶۰ موج نو فرانسه<ref>French New Wave</ref> | '''سینمای جهان پس از ۱۹۶۰'''. از مهمترین جنبشهای سینمایی دهۀ ۱۹۶۰ موج نو فرانسه<ref>French New Wave</ref> بود که با فیلمهایی چون ''از نفس افتاده''<ref>''A bout de souffle/Breathless''</ref> (۱۹۵۹) اثر [[گدار، ژان ـ لوک (۱۹۳۰)|ژان ـ لوک گدار]]<ref>Jean-Luc Godard</ref> و ''ژول و ژیم''<ref>''Jules et Jim''</ref> (۱۹۶۲) اثر فرانسوآ تروفو<ref>François Truffaut</ref> آغاز شد. سینماگران موج نو فرانسه، آگاهانه با فرم<ref>form</ref> فیلم بازی میکردند و قواعد سینمای امریکا را زیر پا میگذاشتند؛ هنر مدرن و فرهنگ عامیانه را درهم میآمیختند، و اغلب از دیدگاه چپگرایانه به نقد زندگی مدرن میپرداختند. در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، تحولات مهمی در سینمای کشورهای جهان پدید آمد، ازجمله در انگلستان ([[اندرسون، لینزی (۱۹۳۲ـ۱۹۹۴)|لینزی اندرسون]]<ref>Lindsay Anderson</ref>، [[ریچاردسون، تونی (۱۹۲۸ـ۱۹۹۱)|تونی ریچاردسون]]<ref>Tony Richardson</ref>، جان شلهزینگر<ref>John Schlesinger</ref>)، چکسلوواکی ([[فورمن، میلوش (۱۹۳۲)|میلوش فورمن]]<ref>Milos Forman</ref>، ورا چیتیلووا<ref>Vera Chytilovà</ref>، یری منزل<ref>Jirí Menzel</ref>)، آلمان (راینر ورنر فاسبیندر<ref>Rainer Werner Fassbinder</ref>، [[هرتسوگ، ورنر (۱۹۴۲)|ورنر هرتزوگ]]<ref>Werner Herzog</ref>، [[وندرس، ویم (ویلهلم) (۱۹۴۵)|ویم وندرس]]<ref>Wim Wenders</ref>)، و اسپانیا (کارلوس سائورا<ref>Carlos Saura</ref>، خوزه لوئیس بورائو<ref>José Luis Borau</ref>، [[اریسه، ویکتور (۱۹۴۰)|ویکتور اریسه]]<ref>Victor Erice</ref>). در دهههای۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در اروپا کارگردانان تازهکاری چون [[کیشلوفسکی، کریشتف (۱۹۴۱ـ۱۹۹۶)|کریشتف کیشلوفسکی]]<ref>Krzysztof Kieslowski</ref>، [[آلمودووار، پدرو (۱۹۵۱)|پدرو آلمودووار]]<ref>Pedro Almodovar</ref>، [[کوریسماکی، آکی (۱۹۵۷)|آکی کوریسماکی]]<ref>Aki Kaurismaki</ref>، ژان ـ ژاک بنی<ref>Jean-Jacques Beneix</ref>، پاتریس لوکُنت<ref>Patrice Leconte</ref>، و [[جارمن ، درک (۱۹۴۲ـ۱۹۹۴)|درک جارمن]]<ref>Derek Jarman</ref>، در عرصه سینمای جهانی درخشیدند. در همین سالها فیلمهایی از افریقا، خاورمیانه، و امریکای لاتین نیز در غرب به نمایش درآمد. فیلمسازان نیوزیلند همچون [[کمپیون، جین (۱۹۵۴)|جین کمپیون]]<ref>Jane Campion</ref> و پیتر وییر<ref>Peter Weir</ref>، [[جورج میلر]]<ref>George Miller</ref>، لی تاماهوری<ref>Lee Tamahori</ref>، و فیلمسازان کانادایی چون دنیس آرکند<ref>Denys Arcand</ref> و آتم اِگویان<ref>Atom Egoyan</ref> بهشهرت جهانی دست یافتند. سینمای ملی کشورهای چین، هنگ کنگ، تایوان، و ژاپن برخی از زیباترین فیلمهای اواخر دهۀ ۱۹۸۰ و دهۀ ۱۹۹۰ را تولید کردند و فیلمسازانی همچون چن کایگه<ref>Chen Kaige</ref>، [[ژانگ ییمو]]<ref>Zhang Yimou</ref>، هو سایوـ سین<ref>Hou Hsiao-hsien</ref>، تیان ژوانگ ژوانگ<ref>Tian Zhuangzhuang</ref>، ژوزو ایتامی<ref>Juzo Itami</ref>، تاکهشی بیت تاکهشی<ref>Takeshi `Beat´ Takeshi</ref>، جان وُو<ref>John Woo</ref>، وُنگ کارـ وای<ref>Wong Kar-Wai</ref>، و دیگران مشهور شدند. در دهۀ ۱۹۹۰ سینمای انگلستان نیز جانی دوباره گرفت و فیلمهای [[لی، مایک (۱۹۴۳)|مایک لی]]<ref>Mike Leigh</ref> با استقبال روبهرو شد. فیلم کمدی و عاشقانۀ ''چهار عروسی و یک تشییع جنازه''<ref>''Four Weddings and a Funeral''</ref> (۱۹۹۴) و فیلم جنایی ''قفل، انبار و دو لولۀ داغ تفنگ''<ref>''Lock, Stock and Two Smoking Barrels''</ref> (۱۹۹۷) در هر دو سوی اقیانوس اطلس به موفقیت هنری و تجاری دست یافتند. | ||
'''سینمای امریکا پس از ۱۹۶۰'''. در امریکا فیلمسازانی همچون رابرت آلتمن<ref>Robert Altman</ref>، فرانسیس فورد کاپولا<ref>Francis Ford Coppola</ref>، آرتور پن<ref>Arthur Penn</ref>، و مارتین اسکورسیزی<ref>Martin Scorsese</ref> | '''سینمای امریکا پس از ۱۹۶۰'''. در امریکا فیلمسازانی همچون [[آلتمن، رابرت (۱۹۲۵ـ۲۰۰۶)|رابرت آلتمن]]<ref>Robert Altman</ref>، فرانسیس فورد کاپولا<ref>Francis Ford Coppola</ref>، [[پن، آرتور (۱۹۲۲)|آرتور پن]]<ref>Arthur Penn</ref>، و [[اسکورسیزی، مارتین (۱۹۴۲)|مارتین اسکورسیزی]]<ref>Martin Scorsese</ref> تکنیکهای سبکیِ موج نو فرانسه را در فیلمهای تجاری بهکار گرفتند. [[آلن، وودی (۱۹۳۵)|وودی آلن]]<ref>Woody Allen</ref> نوعی کمدی لفظی را درپیش گرفت که بر فیلمسازان نسل بعد تأثیر بسیار گذاشت. استودیوهای هالیوود، که تا آن زمان برای مخاطبان سنتی فیلم میساختند به فیلمسازی برای جوانان نیز توجه کردند. در اواخر دهۀ ۱۹۶۰ و اوایل دهۀ ۱۹۷۰ با تغییر ساختار در صنعت فیلم امریکا، نسل جدید فیلمسازان به نوآوری پرداختند، ولی بهتدریج این تغییرات دوباره بهسوی معیارهای محافظهکارانۀ سینمای هالیوود متمایل شد. موفقیت فیلمهای تجاری پرهزینهای مانند ''[[آرواره ها|آروارهها]]''<ref>''Jaws''</ref> (۱۹۷۵)، ''[[جنگ ستارگان]]''<ref>''Star Wars''</ref> (۱۹۷۷)، ''[[ای تی ـ موجود فرازمینی|وای تی: موجود فرازمینی]]''<ref>''ET,the Extra-Terrestrial''</ref> (۱۹۸۲)، فصل تازهای را در فیلمسازی امریکا گشود که بر تولید فیلمهای پرفروش و استفاده از جلوههای ویژه تأکید داشت. این گرایش با ابداع تصاویر رایانهای در دهۀ ۱۹۹۰ شدت گرفت. محافظهکاری صنعت سینمای امریکا، موجب رویکرد دوباره به گونههای فیلم و نظام ستارهسازی شد. در دهۀ ۱۹۹۰ گونههای وسترن، کمدیهای عشقی، و فیلمهای جنگی دوباره احیا شد، همچون فیلمهای ''نابخشوده''<ref>''Unforgiven''</ref> (۱۹۹۲)، ''بیخواب در سیاتل''<ref>''Sleepless in Seattle''</ref> (۱۹۹۳)، و ''نجات سرباز رایان''<ref>''Saving Private Ryan''</ref> (۱۹۹۸). ستارههای هالیوود به بازیگران اصلی صنعت فیلم امریکا تبدیل شدند، ازجمله [[شوارتزنگر، آرنولد (۱۹۴۷)|آرنولد شوارتزنگر]]<ref>Arnold Schwarzenegger</ref>، [[کری، جیم (۱۹۶۲)|جیم کری]]<ref>Jim Carrey</ref>، [[هنکس، تام (۱۹۵۶)|تام هنکس]]<ref>Tom Hanks</ref>، [[مور، دمی (۱۹۶۲)|دمی مور]]<ref>Demi Moore</ref>، و [[ویلیس، بروس (والتر) (۱۹۵۵)|بروس ویلیس]]<ref>Bruce Willis</ref> که برای بازی در هر فیلم میلیونها دلار دستمزد میگرفتند. از سوی دیگر در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، فیلمسازانی جوان و مستقل و نیز شرکتهای کوچک فیلمسازی بیرون از استودیوهای هالیوود فیلم میساختند. بسیاری از این فیلمسازان مستقل که با بودجۀ کمتر و آزادی هنری بیشتر کار میکردند، اسلوبهای فیلم درجه دو و موج نو فرانسه را با نوآوری احیا کردند؛ مهمترین این فیلمها عبارتاند از ''رد خون''<ref>''Blood Simple''</ref> (۱۹۸۴) ساختۀ برادران کوئن<ref>''Coen brothers''</ref>، ''دختره باید آن را بهدست بیاورد''<ref>''She’s Gotta Have It''</ref> (۱۹۸۶) اثر [[لی، اسپایک ( ۱۹۵۷)|اسپایک لی]]<ref>Spike Lee</ref>، ''سکس، دروغها و نوار ویدئو''<ref>''sex, lies and videotape''</ref> (۱۹۸۹) ساختۀ [[سادربرگ، استیون (۱۹۶۳)|استیون سادربرگ]]<ref>Steven Soderbergh</ref>، و ''سگدانی''<ref>''Reservoir Dogs''</ref> (۱۹۹۲) اثر [[تارانتینو، کوینتین (۱۹۶۳)|کوئنتین تارانتینو]]<ref>Quentin Tarantino</ref>. فیلم سادربرگ، بهویژه، به احیای بخشی از سینمای مستقل دامن زد که در دهۀ ۱۹۹۰ رشد یافت. فیلمهای مستقل امریکایی در این دهه، به کارگردانی و نویسندگی فیلمسازان جوانی همچون [[هارتلی، هال (۱۹۶۰)|هال هارتلی]]<ref>Hal Hartley</ref>، [[لینکلیتر، ریچارد (۱۹۶۱)|ریچارد لینکلیْتر]]<ref>Richard Linklater</ref>، [[استیلمن، ویت (۱۹۵۲ـ )|ویت استیلمن]]<ref>Whit Stillman</ref>، و [[اسمیت، کوین (۱۹۷۰)|کوین اسمیت]]<ref>Kevin Smith</ref> برتری را به کلام دادهاند و هنرنماییهای بصری سینمای تجاری که در فیلمهای پرفروش ''[[پارک ژوراسیک]]''<ref>''Jurassic Park''</ref> (۱۹۹۳) و ''[[تایتانیک (سینما)|تایتانیک]]''<ref>''Titanic''</ref> (۱۹۹۷) به اوج خود رسیده بود را کنار گذاشتهاند. فیلمهای هالیوودی که در تابستان ۱۹۹۹ بهنمایش درآمدند، با فروش ۲.۷۸میلیارد دلار رکورد تازهای برجا گذاشتند. این رقم در مقایسه با فروش ۱۹۹۸، دوازده درصد افزایش نشان میدهد. شمار تماشاگران سینما در فصل تابستان با افزایش هشت درصدی، نسبت به سال پیش از آن، به ۵۷۴میلیون نفر رسید، و تعداد تماشاگران در تمام سال تقریباً ۱.۴۷میلیارد نفر برآورد شده است. مهمترین علت افزایش تعداد تماشاگران، گشایش ۵هزار سالن جدید در ۱۹۹۸ است. با اینهمه، در آغاز ۲۰۰۱ تعداد سینماهایی که تعطیل شد نیز افزایش یافت و دو شرکت سینمایی ۱۹۲ سالن، از ۸۶۱ سالن، خود را تعطیل کردند. بیشترین رقم درآمد ناخالص در تابستان ۱۹۹۹ به فیلم ''جنگ ستارگان''<var>اپیزود اول: تهدید شبح</var><ref>''Star War Episode I: ThePhantom Menace''</ref> اختصاص یافت که ۲۸۱میلیون دلار بود. | ||
'''پیشرفتهای فنی'''. با رواج ماهواره و تلویزیونهای کابلی، تعداد تماشاگران فیلم افزایش نظرگیری یافته است و فروش فیلمها هر سال رکورد تازهای را برجا میگذارند. با توجه به این موارد، در دهۀ ۱۹۹۰ مرز میان سینما و تلویزیون بیشازپیش ازمیان برداشته شد. انقلاب در تصویرپردازی رایانهای، ابداع دیویدی<ref>DVD</ref> | '''پیشرفتهای فنی'''. با رواج ماهواره و تلویزیونهای کابلی، تعداد تماشاگران فیلم افزایش نظرگیری یافته است و فروش فیلمها هر سال رکورد تازهای را برجا میگذارند. با توجه به این موارد، در دهۀ ۱۹۹۰ مرز میان سینما و تلویزیون بیشازپیش ازمیان برداشته شد. انقلاب در تصویرپردازی رایانهای، ابداع دیویدی<ref>DVD</ref> (صفحۀ فشردهای که ظرفیت ضبط یک فیلم سینمایی را دارد)، و تأثیر اینترنت، از دگرگونی در شیوههای نمایش و تماشای فیلم خبر میدهند. در سال ۲۰۰۰ نخستین آزمایش گستردۀ پردازش دیجیتالی نور (دی ال پی)<ref>digital light processing (DLP)</ref>، در سینما، را شرکت دیزنی برای فیلم ''دایناسور''<ref>''Dinosaur''</ref> انجام داد، و در پانزده سینمای امریکا، شیوۀ پخش دیجیتال<ref>technique of digital delivery</ref> بهکار گرفته شد. در این شیوه بهجای استفاده از نوار سلولوئید در دستگاه نمایش، فیلم نخست بر روی دیسک سخت رایانه پیاده میشود و سپس بر روی پرده به نمایش درمیآید. اگر شیوۀ پردازش دیجیتالی نور (دی ال پی) توسعه پیدا کند، فیلم را میتوان با ماهواره، کابل فیبرنوری، یا صفحۀ دیویدی در سینما نمایش داد و هزینههای ظهور، چاپ و پخش نسخههای فیلم را بهحداقل رساند. | ||
'''صدا'''. فیلمهای صامت هیچگاه کاملاً بدون صدا نبودند، مثلاً ادیسون پیش از اختراع کینهتوگراف، دستگاهی به نام فونوگراف<ref>phonograph</ref> | '''صدا'''. فیلمهای صامت هیچگاه کاملاً بدون صدا نبودند، مثلاً ادیسون پیش از اختراع کینهتوگراف، دستگاهی به نام فونوگراف<ref>phonograph</ref> ابداع کرد و کوشید تا صدا و تصویر را تلفیق کند. از ۱۸۹۵ تا ۱۹۲۷ همزمان با نمایش فیلم، موسیقی بهصورت تکنوازی پیانو در سالنهای کوچک حومۀ شهر و نیز بهصورت ارکستر ۱۰۰نفره در سالنهای شهرهای بزرگ نواخته میشد. در ژاپن، به پیروی از سنت تئاتر کابوکی، فیلم را یک راوی روایت میکرد. «تصاویر ناطق<ref>Talking pictures</ref>» را شرکت برادران وارنر<ref>Warner Bros</ref> اولینبار در فیلم کوتاه ''دون ژوان''<ref>''Don Juan''</ref> (۱۹۲۶) و سپس در فیلم بلند ''خوانندۀ جاز''<ref>''The Jazz Singer''</ref> (۱۹۲۷) عرضه کرد. ورود صدا به سینما نخست دستاوردهای هنری دهههای پیش را دچار وقفه کرد، زیرا فیلمسازان باید ابزار سنگین و روشهای پیچیدهای را بهکار میگرفتند مانند استفاده از میکروفونهای گوناگون در صحنه، ولی طولی نکشید که به امکانات هنری وسایل جدید پیبردند. | ||
'''رنگ'''. نخستین فیلمسازان، ازجمله ملیس<ref>Méliés</ref>، فیلمهایشان را به دشواری و با دست رنگ میکردند. بعدها برای اختراع فیلم رنگی تلاشهای فراوانی صورت گرفت ولی با ابداع تکنیکالر سه لایه، رنگ دیگر فقط یک ابزار نبود. این روش را که در آن از سه نوار فیلم استفاده میشد، اولین بار شرکت دیزنی در چندین فیلم کوتاه متحرکسازی بهکار گرفت، و نخستین فیلم بلندی که به این روش فیلمبرداری شد ''بکی شارپ''<ref>''Becky Sharp''</ref> | '''رنگ'''. نخستین فیلمسازان، ازجمله ملیس<ref>Méliés</ref>، فیلمهایشان را به دشواری و با دست رنگ میکردند. بعدها برای اختراع فیلم رنگی تلاشهای فراوانی صورت گرفت ولی با ابداع تکنیکالر سه لایه، رنگ دیگر فقط یک ابزار نبود. این روش را که در آن از سه نوار فیلم استفاده میشد، اولین بار شرکت دیزنی در چندین فیلم کوتاه متحرکسازی بهکار گرفت، و نخستین فیلم بلندی که به این روش فیلمبرداری شد ''بکی شارپ''<ref>''Becky Sharp''</ref> (۱۹۳۵) نام داشت. اختراع فیلم خام رنگی امکانات هنری تازهای را در اختیار فیلمسازان قرار داد. در انگلستان، [[پاول، مایکل (۱۹۰۵ـ۱۹۹۰)|مایکل پاول]] و امهریک پرسبرگر و فیلمبردارشان [[کاردیف، جک (۱۹۱۴)|جک کاردیف]]<ref>Jack Cardiff</ref> جزو نخستین کسانی بودند که از قابلیتهای رنگ در انتقال مفاهیم استفاده کردند. تا دهۀ ۱۹۵۰ رنگ دیگر جنبه فانتزی و تجملی نداشت و جانشین واقعگرایی فیلمهای سیاهوسفید شد. | ||
'''پردۀ عریض'''. در «دوران طلایی» هالیوود نسبت استاندارد عرض به ارتفاع تصویر (نسبت اندازۀ تصویر) | '''پردۀ عریض'''. در «دوران طلایی» هالیوود نسبت استاندارد عرض به ارتفاع تصویر (نسبت اندازۀ تصویر) ۱.۳۳ به ۱ بود که در همۀ فیلمهای امریکایی رعایت میشد، اما اندکی پیش از دهۀ ۱۹۵۰، رونق تلویزیون که تهدیدی برای سینما بود، سبب شد تا سینما تصاویری تولید کند که تلویزیون قادر به تولید آن نباشد. بنابراین، در ۱۹۵۲ شیوۀ سینهراما<ref>Cinerama</ref> و فیلم سه بعدی ابداع شد. سینهراما روشی بسیار پرهزینه بود و تلفیق تصویر عریض و صدای چند جهتی را دربر میگرفت. رونق فیلم سهبعدی نیز زودگذر بود و چندان نپایید، ولی در ۱۹۵۲ روش سینماسکوپ ابداع شد که در تاریخ سینما اهمیت بیشتری یافت. در ۱۹۵۳ این روش از سوی شرکت فاکس قرن بیستم<ref>Twentieth Century Fox</ref>، در فیلم سینمایی ''خرقه''<ref>''The Robe''</ref> بهکار گرفته شد. در این روش با استفاده از عدسی آنامورفیک، تصویر عریض بهصورت فشرده بر روی فیلم خام ۳۵میلیمتری ثبت میشود. این روش، که با صدای استریو همراه بود، هزینۀ چندانی برای صاحبان سالنهای سینما نداشت، فقط کافی بود که پردۀ عریضی را در سالن و عدسی آنامورفیک را جلو دستگاه نمایش نصب کنند. ابعاد تصویر سینماسکوپ بر پرده ۲.۳۵ به ۱ است. بعدها پردۀ عریض، با نسبت ۱.۸۵ به ۱، جانشین سینماسکوپ شد. | ||
'''سواد سینمایی'''. تماشاگران پس از جنگ جهانی دوم با سینما رشد کردند و بهشیوۀ بیان آن خو گرفتند و به تواناییهای هنریاش آگاه بودند. چند جوان مشتاق که در فرانسه در مجلۀ سینمایی ''کایه دو سینما''<ref>''Cahiers du Cinema''</ref> کار میکردند، نظریۀ مؤلف<ref>auteur theory</ref> | '''سواد سینمایی'''. تماشاگران پس از [[جنگ جهانی دوم]] با سینما رشد کردند و بهشیوۀ بیان آن خو گرفتند و به تواناییهای هنریاش آگاه بودند. چند جوان مشتاق که در فرانسه در مجلۀ سینمایی ''کایه دو سینما''<ref>''Cahiers du Cinema''</ref> کار میکردند، نظریۀ مؤلف<ref>auteur theory</ref> را پیریختند. بر پایۀ این نظریه، که از مبانی موج نو بود، کارگردان «مؤلف» فیلم است (یا باید باشد). برخی از فیلمسازان نیز، خارج از چارچوب سینمای تجاری، سبکآفرینی کردند. رواج ویدئوهای خانگی و راهاندازی رشتۀ سینما در بسیاری از دانشگاههای امریکا، در دهۀ ۱۹۸۰، موجب رونق سینمای مستقل در این کشور شد، ولی پیش از این فقط چند فیلمساز مستقل در این زمینه فعال بودند. | ||
{| class="wikitable" | {| class="wikitable" | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
!محل برگزاری | !محل برگزاری | ||
|- | |- | ||
| | |اسکار | ||
|1927 | |1927 | ||
| | |کالیفرنیا (امریکا) | ||
|- | |- | ||
|ادینبورگ | |ادینبورگ | ||
|1947 | |1947 | ||
|ادینبورگ ( | |ادینبورگ (اسکاتلند) | ||
|- | |- | ||
|برلین | |برلین | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
|تورنتو | |تورنتو | ||
|1975 | |1975 | ||
|تورنتو ( | |تورنتو (کانادا) | ||
|- | |- | ||
| | |توکیو | ||
|1985 | |1985 | ||
| | |توکیو (ژاپن) | ||
|- | |- | ||
|ساندنس | |ساندنس | ||
|1981 | |1981 | ||
|یوتا ( | |یوتا (امریکا) | ||
|- | |- | ||
|سانسباستیان | |سانسباستیان | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
|سان سباستیان (اسپانیا) | |سان سباستیان (اسپانیا) | ||
|- | |- | ||
| | |سانفرانسیسکو | ||
|1957 | |1957 | ||
| | |سانفرانسیسکو (امریکا) | ||
|- | |- | ||
|شانگهای | |شانگهای | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
|قاهره (مصر) | |قاهره (مصر) | ||
|- | |- | ||
| | |کارلوویواری | ||
|ــــ | |ــــ | ||
| | |کارلوویواری (چک) | ||
|- | |- | ||
| | |کَن | ||
|1946 | |1946 | ||
| | |کن (فرانسه) | ||
|- | |- | ||
|لندن | |لندن | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
|لندن (انگلستان) | |لندن (انگلستان) | ||
|- | |- | ||
| | |لوکارنو | ||
|1946 | |1946 | ||
| | |لوکارنو (سوئیس) | ||
|- | |- | ||
| | |مسکو | ||
|ــــ | |ــــ | ||
| | |مسکو (روسیه) | ||
|- | |- | ||
|مونترال | |مونترال | ||
|1977 | |1977 | ||
|مونترال ( | |مونترال (کانادا) | ||
|- | |- | ||
| | |نیویورک | ||
|1963 | |1963 | ||
| | |نیویورک | ||
|- | |- | ||
|ونیز | |ونیز | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
|جوایز گلدنگلوب | |جوایز گلدنگلوب | ||
|1943 | |1943 | ||
|هالیوود، | |هالیوود، کالیفرنیا | ||
|} | |} | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
[[Category:سینما]] | [[Category:سینما]] | ||
[[Category:اصطلاحات، گونه ها و ژانر، تجهیزات]] | [[Category:اصطلاحات، گونه ها و ژانر، تجهیزات]] | ||
[[Category:جهان - آثار و رویدادها]] | [[Category:جهان - آثار و رویدادها]] | ||
[[Category:جهان - سینما و نهادهای سینمایی]] | [[Category:جهان - سینما و نهادهای سینمایی]] | ||
<references /> | <references /> |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۱۴
سینما (cinema)
برگرفته از واژۀ یونانی kinema بهمعنای «حرکت». سینما، شکلی از هنر و سرگرمی، عبارت است از نمایش تصاویر متحرک رنگی یا سیاهوسفید بر پرده. در سینما از هنرهای دیگری چون ادبیات، تئاتر و موسیقی نیز استفاده میشود. سابقۀ نمایش تصویر به فانوس خیال[۱] قرن ۱۷ برمیگردد. در قرن ۱۹ تلاشهایی در زمینۀ تصور حرکت تصاویر صورت گرفت. اسباببازیهای نوری، مانند زئوتروپ[۲]، با تکیه بر این اصل ساخته میشود که هر تصویری بر شبکیۀ چشم بیفتد کسری از ثانیه در آن میماند و به این ترتیب اگر چندین تصویر به سرعت و پیدرپی بر شبکیه بیفتد، متحرک و پیوسته بهنظر میآید. در نیمۀ نخست قرن ۱۹ افرادی همچون ژوزف نییپس[۳]، لوئی داگر[۴]، و ویلیام تالبوت[۵] عکاسی ثابت را اختراع کردند و راه برای ادورد مایبریج[۶]، در زمینۀ عکاسی ردیفی[۷] هموار شد؛ منظور از عکاسی ردیفی ثبت حرکات حیوانات یا انسان در ردیفی از عکسهای ثابت و پیدرپی است. ابداعاتی که در دو دهۀ آخر قرن ۱۹ در امریکا صورت گرفت، راه را برای فیلمبرداری ممکن ساخت، ازجمله ابداع نوار سلولوئید[۸] در ۱۸۸۷ و نیز کینهتوگراف[۹] که دبلیو کِی ال دیکسون[۱۰] با نظارت توماس ادیسون[۱۱]، مخترع امریکایی، در ۱۸۹۱ ساخت. این دستگاه که با نوار سلولوئید سوراخدار و با باطری کار میکرد، نخستین نمونه از دوربین تصویر متحرک بود. دیکسون سپس از سوی ادیسون مأموریت یافت تا کینهتوسکوپ[۱۲] را بسازد؛ این دستگاه فیلمهایی را نشان میداد که با کینهتوگراف گرفته بودند و سوراخی داشت که تصاویر را از درون آن تماشا میکردند. بهدنبال نوآوری دیکسون، برادران لومیر در ۱۸۹۵ دستگاه سینماتوگراف، با قابلیت حمل آسان و ضبط و ظهور و چاپ تصاویر متحرک، را اختراع کردند.
دوران صامت. در دهۀ ۱۸۹۰ پیشکسوتان فرانسوی سینما، برادران لومیر (اوگوست و لوئی)[۱۳] سینماتوگراف را ابداع کردند. این وسیله، تصاویری را بر پرده میانداخت و تصور حرکت تصاویر را القا میکرد. آثار برادران لومیر و بسیاری از نخستین فیلمسازان، فیلمهایی کوتاه و مستند دربارۀ رویدادهای روزمره بود، همچون خروج کارگران از کارخانه، ورود قطار به ایستگاه، و غذادادن به بچه. در سالهای آغازین قرن ۲۰، ساخت فیلمهای داستانی رواج یافت و فیلمها از نظر الگوهای تدوین، حرکت دوربین، و جلوههای نوری پیچیدهتر شد. فیلمهای مهم این دوره عبارتاند از فیلم تخیلیداستانی سفر به ماه[۱۴] (۱۹۰۲) و فیلم وسترن[۱۵] سرقت بزرگ قطار[۱۶] (۱۹۰۳) ساختۀ ادوین اس پورتر[۱۷]، دو فیلم حماسی تولّد یک ملّت[۱۸] (۱۹۱۵) و تعصب[۱۹] (۱۹۱۶) هر دو ساختۀ دیوید وارک گریفیث[۲۰]. در دهۀ ۱۹۲۰، امریکا سرکردۀ تجاری بازار جهانی بود ولی سینمای اروپا به تجربهاندوزیهای هنری و مدرنیستی میپرداخت. اکسپرسیونیسم آلمان[۲۱] در این دوره بسیار تأثیرگذار بود و در آثار مهمی همچون مطب دکتر کالیگاری[۲۲] (۱۹۱۹) و فیلمهای کارگردانهایی مانند فریتس لانگ[۲۳]، مورنائو[۲۴] و پابست[۲۵] نمود یافت. در شوروی، سرگی آیزنشتاین[۲۶] فن مونتاژ را تکامل بخشید که نمونۀ بارز آن رزمناو پوتمکین[۲۷] (۱۹۲۵) است. صنعت فیلمسازی در هند و ژاپن نیز در همین دوره پدید آمد.
سینمای اروپا درآغاز. سینمای اروپا در آغاز زیر سلطۀ سینمای فرانسه (بهویژه محصولات پاته[۲۸] و گومون[۲۹]) بود، ولی صنعت سینما در اسکاندیناوی نیز رونق یافت. فیلمسازان ایتالیایی متخصص ساختن آثار حماسی جذاب و تاریخی بودند، همچون فیلم پرفروش کابیریا[۳۰] (۱۹۱۴) ساختۀ جووانی پاسترونه[۳۱] (۱۸۸۳ـ۱۹۵۹). در دوران جنگ جهانی اول، بیشتر صنایع فیلمسازی کشورهای اروپایی از رمق افتادند، ولی در دهۀ ۱۹۲۰ فیلمهایی چون مصائب ژاندارک[۳۲] (۱۹۲۸) اثر کارل تئودور درایر[۳۳]، آخرین خنده[۳۴] (۱۹۲۴) ساختۀ مورنائو، ناپلئون (۱۹۲۶) اثر آبل گانس[۳۵]، و نخستین فیلم ناطق آلفرد هیچکاک[۳۶] به نام حقالسکوت[۳۷] (۱۹۲۹)، نقاط عطفی در سینمای اروپا بودند. در روسیه، علاوه بر آیزنشتاین، فسولت پودوفکین[۳۸] و ژیگا ورتوف[۳۹] نیز از نخستین کارگردانان سینمای این کشور بودند.
هالیوود پیش از ۱۹۶۰. در دو دهۀ نخست قرن ۲۰، فیلمسازی امریکا که افرادی همچون دیوید وارک گریفیث، سیسیل ب دومیل[۴۰] و چارلی چاپلین[۴۱]، در رأس آن بودند، به لحاظ هنری و تجاری رونق یافت. تا دهۀ ۱۹۲۰ صنعت سینما در چندین استودیو در نزدیکی لوسآنجلس، کالیفرنیا، متمرکز شد. این استودیوهای هالیوودی، همان الگوی تولید انبوه رایج در دیگر صنایع امریکا را بهکار گرفتند. همۀ فیلمهای هالیوود از الگوهایی یکنواخت پیروی میکردند و تا نیمۀ دهۀ ۱۹۳۰ محتوا و سبکشان را آییننامۀ سفتوسخت تولید (← سانسور فیلم[۴۲]؛ ادارۀ هیز) تعیین میکرد، ولی عواملی دیگر در جاذبه و مقبولیت محصولات هالیوود در ژانر (گونه)های مختلف نقش داشت، ازجمله بهرهگیری از محبوبیت ستارگان، تبلیغات گسترده، انتشار اطلاعیه در مطبوعات، و معرفی آنها در رسانهها. موضوع فیلمهای امریکایی، در آغاز، بیشتر حماسی تاریخی[۴۳]، ملودرام[۴۴]، کمدی اسلپاستیک (بزن بکوب)[۴۵]، و وسترن بود. در این زمان رابرت فلاهرتی[۴۶] از کارگردانهای شاخص سینمای مستند بود. پس از پیدایش سینمای ناطق، در اواخر دهۀ ۱۹۲۰، گونههای دیگری نیز در سینما پدید آمدند، ازجمله فیلمهای موزیکال[۴۷]، گانگستری[۴۸]، کمدی اسکروبال[۴۹]، ترسناک، نمایش تاریخی[۵۰]، و مهیج جنایی[۵۱]. ساخت فیلمهای انیمیشن (تصویر متحرک)[۵۲] نیز در همین زمان آغاز شد، مانند میکی ماوس[۵۳]، آفریدۀ والت دیزنی[۵۴] که نخست در کارتون استیمبوت ویلی[۵۵] (۱۹۲۸) ظاهر شد، و سفیدبرفی و هفت کوتوله[۵۶]، نخستین فیلم بلند متحرکسازی که در ۱۹۳۷ بهنمایش درآمد. نظام ستارهسازی از ۱۹۰۹ رواج یافت و بازیگرانی همچون مری پیکفورد[۵۷] و بن تورپین[۵۸] از این سال محبوب شدند، و دیری نپایید که ستارگان تازهای مانند فتی آربکل[۵۹]، چارلی چاپلین، داگلاس فربنکس مهتر[۶۰]، گرتا گاربو[۶۱]، لیلیان گیش[۶۲]، باستر کیتون[۶۳]، هارولد لوید[۶۴]، گلوریا سوانسون[۶۵]، و رودالف والنتینو[۶۶] ظهور کردند. با ورود صدا، بسیاری از ستارگان دوران صامت سینما کنار رفتند، زیرا صدا و سبک بازیگریشان مناسب با این قالب تازه نبود. درعوض بسیاری از بازیگران ناتورالیست[۶۷] و شخصیتهای شناختهشدۀ تئاتر به سینما روآوردند. برخی از ستارگان «دوران طلایی[۶۸]» هالیوود، در دهههای ۱۹۳۰ و۱۹۴۰، عبارتاند از هامفری بوگارت[۶۹]، جیمز کاگنی[۷۰]، جون کرافورد[۷۱]، بت دیویس[۷۲]، هنری فاندا[۷۳]، کلارک گیبل[۷۴]، جودی گارلند[۷۵]، کری گرانت[۷۶]، کاترین هپبورن[۷۷]، مرنا لوی[۷۸]، برادران مارکس[۷۹]، ویلیام پاول[۸۰]، باربارا استنویک[۸۱]، جیمز استوارت[۸۲]، و اسپنسر تریسی[۸۳]. پیشتر با وجود اینکه در زمینۀ فیلمبرداری رنگی آزمایشهایی صورت گرفته بود، این کار در عمل با ابداع تکنی کالر[۸۴] آغاز شد. در امریکا فیلم رنگی فقط برای تولید آثار برجستهای چون بر باد رفته[۸۵] (۱۹۳۹) و موزیکالهای پرهزینهای مانند جادوگر شهر زمرد[۸۶] (۱۹۳۹) بهکار میرفت، ولی تا نیمۀ دهۀ ۱۹۵۰ همۀ فیلمهای هالیوود بهشیوۀ رنگی ساخته میشد. در همین زمان چندین شیوۀ نمایش پردۀ عریض ابداع شد که از آن میان سینماسکوپ[۸۷] از همه موفقتر بود.
سینمای جهان پیش از ۱۹۶۰. در دهۀ ۱۹۳۰، ژان رنوار[۸۸] در فرانسه، چندین فیلم ماندگار ساخت؛ ازجمله شب در چهارراه[۸۹] (۱۹۳۲) و جنایت آقای لانژ[۹۰] (۱۹۳۶). مجموعهای از فیلمهای واقعگرای شاعرانه[۹۱]، همچون پهپهلوموکو[۹۲] (۱۹۳۶)، اثر ژولین دوویویه[۹۳]، و بندر مهآلود[۹۴] (۱۹۳۸) ساختۀ مارسل کارنه[۹۵]، بر گونۀ فیلم نوُار[۹۶] در امریکا و فیلمهای مهیج و جنایی فرانسه، موسوم به فیلمهای پلیسی، تأثیر گذاشت. ژان کوکتو[۹۷] مهمترین فیلمهایش را در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ ساخت، و لوئی مال[۹۸] کارش را در دهۀ ۱۹۵۰ آغاز کرد. دهههای ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ در انگلستان دوران خلاقیتهای مستمر بود و فیلمسازانی همچون آلگزاندر کوردا[۹۹]، مایکل پاول[۱۰۰]، امهریک پرسبرگر[۱۰۱]، و کارول رید[۱۰۲] ظهور کردند. در همین دوران استودیوهای ایلینگ[۱۰۳] پا گرفت و آرتور رنک[۱۰۴] امپراتوری فیلمسازیش را بنا نهاد. در ایتالیا، درست پس از جنگ جهانی دوم، جنبش نئورئالیست[۱۰۵] (نوواقعگرا) به پیشگامی لوکینو ویسکونتی[۱۰۶] آغاز شد. این جنبش به ساخت فیلمهای کلاسیکی مانند رم شهر بیدفاع[۱۰۷] (۱۹۴۵) ساختۀ روبرتو روسّلّینی[۱۰۸]، و دزدان دوچرخه[۱۰۹] (۱۹۴۸) اثر ویتوریو دسیکا[۱۱۰]، منجر شد. در دهۀ ۱۹۵۰ کارگردانهای سوررئالیست[۱۱۱] (فراواقعگرا) مانند میکلآنجلو آنتونیونی[۱۱۲] و فدریکو فلینی[۱۱۳]، شروع به فیلمسازی کردند. لوئیس بونوئل[۱۱۴] اسپانیایی، در دهۀ ۱۹۲۰، کارش را با ساخت فیلمهای سورئالیستی آغاز کرد و بیشتر فیلمهایش را در تبعید ساخت. در دهۀ ۱۹۵۰ اینگمار برگمان[۱۱۵] سوئدی، آندری وایدا[۱۱۶]ی لهستانی نیز همچون ساتیاجیترای هندی بهشهرت جهانی رسیدند. معروفترین فیلمسازان ژاپنی در این دهه عبارت بودند از کنجی میزوگوچی[۱۱۷]، یاسوجیرو اوزو[۱۱۸]، و آکیرا کوروساوا[۱۱۹].
سینمای جهان پس از ۱۹۶۰. از مهمترین جنبشهای سینمایی دهۀ ۱۹۶۰ موج نو فرانسه[۱۲۰] بود که با فیلمهایی چون از نفس افتاده[۱۲۱] (۱۹۵۹) اثر ژان ـ لوک گدار[۱۲۲] و ژول و ژیم[۱۲۳] (۱۹۶۲) اثر فرانسوآ تروفو[۱۲۴] آغاز شد. سینماگران موج نو فرانسه، آگاهانه با فرم[۱۲۵] فیلم بازی میکردند و قواعد سینمای امریکا را زیر پا میگذاشتند؛ هنر مدرن و فرهنگ عامیانه را درهم میآمیختند، و اغلب از دیدگاه چپگرایانه به نقد زندگی مدرن میپرداختند. در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، تحولات مهمی در سینمای کشورهای جهان پدید آمد، ازجمله در انگلستان (لینزی اندرسون[۱۲۶]، تونی ریچاردسون[۱۲۷]، جان شلهزینگر[۱۲۸])، چکسلوواکی (میلوش فورمن[۱۲۹]، ورا چیتیلووا[۱۳۰]، یری منزل[۱۳۱])، آلمان (راینر ورنر فاسبیندر[۱۳۲]، ورنر هرتزوگ[۱۳۳]، ویم وندرس[۱۳۴])، و اسپانیا (کارلوس سائورا[۱۳۵]، خوزه لوئیس بورائو[۱۳۶]، ویکتور اریسه[۱۳۷]). در دهههای۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در اروپا کارگردانان تازهکاری چون کریشتف کیشلوفسکی[۱۳۸]، پدرو آلمودووار[۱۳۹]، آکی کوریسماکی[۱۴۰]، ژان ـ ژاک بنی[۱۴۱]، پاتریس لوکُنت[۱۴۲]، و درک جارمن[۱۴۳]، در عرصه سینمای جهانی درخشیدند. در همین سالها فیلمهایی از افریقا، خاورمیانه، و امریکای لاتین نیز در غرب به نمایش درآمد. فیلمسازان نیوزیلند همچون جین کمپیون[۱۴۴] و پیتر وییر[۱۴۵]، جورج میلر[۱۴۶]، لی تاماهوری[۱۴۷]، و فیلمسازان کانادایی چون دنیس آرکند[۱۴۸] و آتم اِگویان[۱۴۹] بهشهرت جهانی دست یافتند. سینمای ملی کشورهای چین، هنگ کنگ، تایوان، و ژاپن برخی از زیباترین فیلمهای اواخر دهۀ ۱۹۸۰ و دهۀ ۱۹۹۰ را تولید کردند و فیلمسازانی همچون چن کایگه[۱۵۰]، ژانگ ییمو[۱۵۱]، هو سایوـ سین[۱۵۲]، تیان ژوانگ ژوانگ[۱۵۳]، ژوزو ایتامی[۱۵۴]، تاکهشی بیت تاکهشی[۱۵۵]، جان وُو[۱۵۶]، وُنگ کارـ وای[۱۵۷]، و دیگران مشهور شدند. در دهۀ ۱۹۹۰ سینمای انگلستان نیز جانی دوباره گرفت و فیلمهای مایک لی[۱۵۸] با استقبال روبهرو شد. فیلم کمدی و عاشقانۀ چهار عروسی و یک تشییع جنازه[۱۵۹] (۱۹۹۴) و فیلم جنایی قفل، انبار و دو لولۀ داغ تفنگ[۱۶۰] (۱۹۹۷) در هر دو سوی اقیانوس اطلس به موفقیت هنری و تجاری دست یافتند.
سینمای امریکا پس از ۱۹۶۰. در امریکا فیلمسازانی همچون رابرت آلتمن[۱۶۱]، فرانسیس فورد کاپولا[۱۶۲]، آرتور پن[۱۶۳]، و مارتین اسکورسیزی[۱۶۴] تکنیکهای سبکیِ موج نو فرانسه را در فیلمهای تجاری بهکار گرفتند. وودی آلن[۱۶۵] نوعی کمدی لفظی را درپیش گرفت که بر فیلمسازان نسل بعد تأثیر بسیار گذاشت. استودیوهای هالیوود، که تا آن زمان برای مخاطبان سنتی فیلم میساختند به فیلمسازی برای جوانان نیز توجه کردند. در اواخر دهۀ ۱۹۶۰ و اوایل دهۀ ۱۹۷۰ با تغییر ساختار در صنعت فیلم امریکا، نسل جدید فیلمسازان به نوآوری پرداختند، ولی بهتدریج این تغییرات دوباره بهسوی معیارهای محافظهکارانۀ سینمای هالیوود متمایل شد. موفقیت فیلمهای تجاری پرهزینهای مانند آروارهها[۱۶۶] (۱۹۷۵)، جنگ ستارگان[۱۶۷] (۱۹۷۷)، وای تی: موجود فرازمینی[۱۶۸] (۱۹۸۲)، فصل تازهای را در فیلمسازی امریکا گشود که بر تولید فیلمهای پرفروش و استفاده از جلوههای ویژه تأکید داشت. این گرایش با ابداع تصاویر رایانهای در دهۀ ۱۹۹۰ شدت گرفت. محافظهکاری صنعت سینمای امریکا، موجب رویکرد دوباره به گونههای فیلم و نظام ستارهسازی شد. در دهۀ ۱۹۹۰ گونههای وسترن، کمدیهای عشقی، و فیلمهای جنگی دوباره احیا شد، همچون فیلمهای نابخشوده[۱۶۹] (۱۹۹۲)، بیخواب در سیاتل[۱۷۰] (۱۹۹۳)، و نجات سرباز رایان[۱۷۱] (۱۹۹۸). ستارههای هالیوود به بازیگران اصلی صنعت فیلم امریکا تبدیل شدند، ازجمله آرنولد شوارتزنگر[۱۷۲]، جیم کری[۱۷۳]، تام هنکس[۱۷۴]، دمی مور[۱۷۵]، و بروس ویلیس[۱۷۶] که برای بازی در هر فیلم میلیونها دلار دستمزد میگرفتند. از سوی دیگر در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، فیلمسازانی جوان و مستقل و نیز شرکتهای کوچک فیلمسازی بیرون از استودیوهای هالیوود فیلم میساختند. بسیاری از این فیلمسازان مستقل که با بودجۀ کمتر و آزادی هنری بیشتر کار میکردند، اسلوبهای فیلم درجه دو و موج نو فرانسه را با نوآوری احیا کردند؛ مهمترین این فیلمها عبارتاند از رد خون[۱۷۷] (۱۹۸۴) ساختۀ برادران کوئن[۱۷۸]، دختره باید آن را بهدست بیاورد[۱۷۹] (۱۹۸۶) اثر اسپایک لی[۱۸۰]، سکس، دروغها و نوار ویدئو[۱۸۱] (۱۹۸۹) ساختۀ استیون سادربرگ[۱۸۲]، و سگدانی[۱۸۳] (۱۹۹۲) اثر کوئنتین تارانتینو[۱۸۴]. فیلم سادربرگ، بهویژه، به احیای بخشی از سینمای مستقل دامن زد که در دهۀ ۱۹۹۰ رشد یافت. فیلمهای مستقل امریکایی در این دهه، به کارگردانی و نویسندگی فیلمسازان جوانی همچون هال هارتلی[۱۸۵]، ریچارد لینکلیْتر[۱۸۶]، ویت استیلمن[۱۸۷]، و کوین اسمیت[۱۸۸] برتری را به کلام دادهاند و هنرنماییهای بصری سینمای تجاری که در فیلمهای پرفروش پارک ژوراسیک[۱۸۹] (۱۹۹۳) و تایتانیک[۱۹۰] (۱۹۹۷) به اوج خود رسیده بود را کنار گذاشتهاند. فیلمهای هالیوودی که در تابستان ۱۹۹۹ بهنمایش درآمدند، با فروش ۲.۷۸میلیارد دلار رکورد تازهای برجا گذاشتند. این رقم در مقایسه با فروش ۱۹۹۸، دوازده درصد افزایش نشان میدهد. شمار تماشاگران سینما در فصل تابستان با افزایش هشت درصدی، نسبت به سال پیش از آن، به ۵۷۴میلیون نفر رسید، و تعداد تماشاگران در تمام سال تقریباً ۱.۴۷میلیارد نفر برآورد شده است. مهمترین علت افزایش تعداد تماشاگران، گشایش ۵هزار سالن جدید در ۱۹۹۸ است. با اینهمه، در آغاز ۲۰۰۱ تعداد سینماهایی که تعطیل شد نیز افزایش یافت و دو شرکت سینمایی ۱۹۲ سالن، از ۸۶۱ سالن، خود را تعطیل کردند. بیشترین رقم درآمد ناخالص در تابستان ۱۹۹۹ به فیلم جنگ ستارگاناپیزود اول: تهدید شبح[۱۹۱] اختصاص یافت که ۲۸۱میلیون دلار بود.
پیشرفتهای فنی. با رواج ماهواره و تلویزیونهای کابلی، تعداد تماشاگران فیلم افزایش نظرگیری یافته است و فروش فیلمها هر سال رکورد تازهای را برجا میگذارند. با توجه به این موارد، در دهۀ ۱۹۹۰ مرز میان سینما و تلویزیون بیشازپیش ازمیان برداشته شد. انقلاب در تصویرپردازی رایانهای، ابداع دیویدی[۱۹۲] (صفحۀ فشردهای که ظرفیت ضبط یک فیلم سینمایی را دارد)، و تأثیر اینترنت، از دگرگونی در شیوههای نمایش و تماشای فیلم خبر میدهند. در سال ۲۰۰۰ نخستین آزمایش گستردۀ پردازش دیجیتالی نور (دی ال پی)[۱۹۳]، در سینما، را شرکت دیزنی برای فیلم دایناسور[۱۹۴] انجام داد، و در پانزده سینمای امریکا، شیوۀ پخش دیجیتال[۱۹۵] بهکار گرفته شد. در این شیوه بهجای استفاده از نوار سلولوئید در دستگاه نمایش، فیلم نخست بر روی دیسک سخت رایانه پیاده میشود و سپس بر روی پرده به نمایش درمیآید. اگر شیوۀ پردازش دیجیتالی نور (دی ال پی) توسعه پیدا کند، فیلم را میتوان با ماهواره، کابل فیبرنوری، یا صفحۀ دیویدی در سینما نمایش داد و هزینههای ظهور، چاپ و پخش نسخههای فیلم را بهحداقل رساند.
صدا. فیلمهای صامت هیچگاه کاملاً بدون صدا نبودند، مثلاً ادیسون پیش از اختراع کینهتوگراف، دستگاهی به نام فونوگراف[۱۹۶] ابداع کرد و کوشید تا صدا و تصویر را تلفیق کند. از ۱۸۹۵ تا ۱۹۲۷ همزمان با نمایش فیلم، موسیقی بهصورت تکنوازی پیانو در سالنهای کوچک حومۀ شهر و نیز بهصورت ارکستر ۱۰۰نفره در سالنهای شهرهای بزرگ نواخته میشد. در ژاپن، به پیروی از سنت تئاتر کابوکی، فیلم را یک راوی روایت میکرد. «تصاویر ناطق[۱۹۷]» را شرکت برادران وارنر[۱۹۸] اولینبار در فیلم کوتاه دون ژوان[۱۹۹] (۱۹۲۶) و سپس در فیلم بلند خوانندۀ جاز[۲۰۰] (۱۹۲۷) عرضه کرد. ورود صدا به سینما نخست دستاوردهای هنری دهههای پیش را دچار وقفه کرد، زیرا فیلمسازان باید ابزار سنگین و روشهای پیچیدهای را بهکار میگرفتند مانند استفاده از میکروفونهای گوناگون در صحنه، ولی طولی نکشید که به امکانات هنری وسایل جدید پیبردند.
رنگ. نخستین فیلمسازان، ازجمله ملیس[۲۰۱]، فیلمهایشان را به دشواری و با دست رنگ میکردند. بعدها برای اختراع فیلم رنگی تلاشهای فراوانی صورت گرفت ولی با ابداع تکنیکالر سه لایه، رنگ دیگر فقط یک ابزار نبود. این روش را که در آن از سه نوار فیلم استفاده میشد، اولین بار شرکت دیزنی در چندین فیلم کوتاه متحرکسازی بهکار گرفت، و نخستین فیلم بلندی که به این روش فیلمبرداری شد بکی شارپ[۲۰۲] (۱۹۳۵) نام داشت. اختراع فیلم خام رنگی امکانات هنری تازهای را در اختیار فیلمسازان قرار داد. در انگلستان، مایکل پاول و امهریک پرسبرگر و فیلمبردارشان جک کاردیف[۲۰۳] جزو نخستین کسانی بودند که از قابلیتهای رنگ در انتقال مفاهیم استفاده کردند. تا دهۀ ۱۹۵۰ رنگ دیگر جنبه فانتزی و تجملی نداشت و جانشین واقعگرایی فیلمهای سیاهوسفید شد.
پردۀ عریض. در «دوران طلایی» هالیوود نسبت استاندارد عرض به ارتفاع تصویر (نسبت اندازۀ تصویر) ۱.۳۳ به ۱ بود که در همۀ فیلمهای امریکایی رعایت میشد، اما اندکی پیش از دهۀ ۱۹۵۰، رونق تلویزیون که تهدیدی برای سینما بود، سبب شد تا سینما تصاویری تولید کند که تلویزیون قادر به تولید آن نباشد. بنابراین، در ۱۹۵۲ شیوۀ سینهراما[۲۰۴] و فیلم سه بعدی ابداع شد. سینهراما روشی بسیار پرهزینه بود و تلفیق تصویر عریض و صدای چند جهتی را دربر میگرفت. رونق فیلم سهبعدی نیز زودگذر بود و چندان نپایید، ولی در ۱۹۵۲ روش سینماسکوپ ابداع شد که در تاریخ سینما اهمیت بیشتری یافت. در ۱۹۵۳ این روش از سوی شرکت فاکس قرن بیستم[۲۰۵]، در فیلم سینمایی خرقه[۲۰۶] بهکار گرفته شد. در این روش با استفاده از عدسی آنامورفیک، تصویر عریض بهصورت فشرده بر روی فیلم خام ۳۵میلیمتری ثبت میشود. این روش، که با صدای استریو همراه بود، هزینۀ چندانی برای صاحبان سالنهای سینما نداشت، فقط کافی بود که پردۀ عریضی را در سالن و عدسی آنامورفیک را جلو دستگاه نمایش نصب کنند. ابعاد تصویر سینماسکوپ بر پرده ۲.۳۵ به ۱ است. بعدها پردۀ عریض، با نسبت ۱.۸۵ به ۱، جانشین سینماسکوپ شد.
سواد سینمایی. تماشاگران پس از جنگ جهانی دوم با سینما رشد کردند و بهشیوۀ بیان آن خو گرفتند و به تواناییهای هنریاش آگاه بودند. چند جوان مشتاق که در فرانسه در مجلۀ سینمایی کایه دو سینما[۲۰۷] کار میکردند، نظریۀ مؤلف[۲۰۸] را پیریختند. بر پایۀ این نظریه، که از مبانی موج نو بود، کارگردان «مؤلف» فیلم است (یا باید باشد). برخی از فیلمسازان نیز، خارج از چارچوب سینمای تجاری، سبکآفرینی کردند. رواج ویدئوهای خانگی و راهاندازی رشتۀ سینما در بسیاری از دانشگاههای امریکا، در دهۀ ۱۹۸۰، موجب رونق سینمای مستقل در این کشور شد، ولی پیش از این فقط چند فیلمساز مستقل در این زمینه فعال بودند.
نام جشنواره | سال تاسیس | محل برگزاری |
---|---|---|
اسکار | 1927 | کالیفرنیا (امریکا) |
ادینبورگ | 1947 | ادینبورگ (اسکاتلند) |
برلین | 1951 | برلین (آلمان) |
تورنتو | 1975 | تورنتو (کانادا) |
توکیو | 1985 | توکیو (ژاپن) |
ساندنس | 1981 | یوتا (امریکا) |
سانسباستیان | ــــ | سان سباستیان (اسپانیا) |
سانفرانسیسکو | 1957 | سانفرانسیسکو (امریکا) |
شانگهای | ــــ | شانگهای (چین) |
قاهره | ــــ | قاهره (مصر) |
کارلوویواری | ــــ | کارلوویواری (چک) |
کَن | 1946 | کن (فرانسه) |
لندن | 1956 | لندن (انگلستان) |
لوکارنو | 1946 | لوکارنو (سوئیس) |
مسکو | ــــ | مسکو (روسیه) |
مونترال | 1977 | مونترال (کانادا) |
نیویورک | 1963 | نیویورک |
ونیز | 1932و1946 | ونیز (ایتالیا) |
جوایز بفتا | 1959 | انگلستان |
جوایز گلدنگلوب | 1943 | هالیوود، کالیفرنیا |
- ↑ magic lantern
- ↑ zeotrope
- ↑ Joseph Niépce
- ↑ Louis Daguerre
- ↑ William Talbot
- ↑ Eadweard Muybridge
- ↑ series photography
- ↑ celluloid roll
- ↑ Kinetograph
- ↑ W K L Dickson
- ↑ Thomas Edison
- ↑ kinetoscope
- ↑ Lumière Brothers (Auguste and Louis)
- ↑ Le Voyage dans la lune/A Trip to the moon
- ↑ western
- ↑ The Great Train Robbery
- ↑ Edwin S Porter
- ↑ The Birth of a Nation
- ↑ Intolerance
- ↑ D W Griffith
- ↑ German expressionism
- ↑ Das Cabinet des Dr Caligari/The Cabinet of Dr Caligari
- ↑ Fritz Lang
- ↑ Murnau
- ↑ Pabst
- ↑ Sergei Eisenstein
- ↑ Bronenosets Potyomkin/Battleship Potemkin
- ↑ Pathé
- ↑ Gaumont
- ↑ Cabiria
- ↑ Giovanni Pastrone
- ↑ La Passion de Jeanne d’Arc
- ↑ Carl Theodor Dreyer
- ↑ Der letzte Mann/The Last Laugh
- ↑ Abel Gance
- ↑ Alfred Hitchcock
- ↑ Blackmail
- ↑ Vsevolod Pudovkin
- ↑ Dziga Vertov
- ↑ Cecil B DeMille
- ↑ Charlie Chaplin
- ↑ film censorship
- ↑ historical epic
- ↑ melodrama
- ↑ slapstick comedy
- ↑ Robert Flaherty
- ↑ musical
- ↑ gangster
- ↑ screwball comedy
- ↑ period drama
- ↑ crime thriller
- ↑ animation
- ↑ Mickey Mouse
- ↑ Walt Disney
- ↑ Steamboat Willie
- ↑ Snow White and the Seven Dwarfs
- ↑ Mary Pickford
- ↑ Ben Turpin
- ↑ Fatty Arbuckle
- ↑ Douglas Fairbanks Sr
- ↑ Greta Garbo
- ↑ Lillian Gish
- ↑ Buster Keaton
- ↑ Harold Lloyd
- ↑ Gloria Swanson
- ↑ Rudolph Valentino
- ↑ naturalistic
- ↑ golden era
- ↑ Humphrey Bogart
- ↑ James Cagney
- ↑ Joan Crawford
- ↑ Bette Davis
- ↑ Henry Fonda
- ↑ Clark Gable
- ↑ Judy Garland
- ↑ Cary Grant
- ↑ Katharine Hepburn
- ↑ Myrna Loy
- ↑ Marx Brothers
- ↑ William Powell
- ↑ Barbara Stanwyck
- ↑ James Stewart
- ↑ Spencer Tracy
- ↑ Technicolor
- ↑ Gone With the Wind
- ↑ The Wizard of Oz
- ↑ cinemascope
- ↑ Jean Renoir
- ↑ La Nuit du carrefour/Night at the Crossroads
- ↑ Le Crime de M. Lange/The Crime of Monsieur Lange
- ↑ poetic realist films
- ↑ Pépé le Moko
- ↑ Julien Duvivier
- ↑ Quai des brumes/Port of Shadows
- ↑ Marcel Carné
- ↑ film noir
- ↑ Jean Cocteau
- ↑ Louis Malle
- ↑ Alexander Korda
- ↑ Michael Powell
- ↑ Emeric Pressburger
- ↑ Carol Reed
- ↑ Ealing Studios
- ↑ Arthur Rank
- ↑ neorealist movement
- ↑ Luchino Visconti
- ↑ Roma, città aperta/Rome, Open City
- ↑ Roberto Rossellini
- ↑ Ladri di biciclette/Bicycle Thieves
- ↑ Vittorio De Sica
- ↑ surrealist
- ↑ Michelangelo Antonioni
- ↑ Federico Fellini
- ↑ Luis Buñuel
- ↑ Ingmar Bergman
- ↑ Andrzej Wajda
- ↑ Kenji Mizoguchi
- ↑ Yasujiro Ozu
- ↑ Akira Kurosawa
- ↑ French New Wave
- ↑ A bout de souffle/Breathless
- ↑ Jean-Luc Godard
- ↑ Jules et Jim
- ↑ François Truffaut
- ↑ form
- ↑ Lindsay Anderson
- ↑ Tony Richardson
- ↑ John Schlesinger
- ↑ Milos Forman
- ↑ Vera Chytilovà
- ↑ Jirí Menzel
- ↑ Rainer Werner Fassbinder
- ↑ Werner Herzog
- ↑ Wim Wenders
- ↑ Carlos Saura
- ↑ José Luis Borau
- ↑ Victor Erice
- ↑ Krzysztof Kieslowski
- ↑ Pedro Almodovar
- ↑ Aki Kaurismaki
- ↑ Jean-Jacques Beneix
- ↑ Patrice Leconte
- ↑ Derek Jarman
- ↑ Jane Campion
- ↑ Peter Weir
- ↑ George Miller
- ↑ Lee Tamahori
- ↑ Denys Arcand
- ↑ Atom Egoyan
- ↑ Chen Kaige
- ↑ Zhang Yimou
- ↑ Hou Hsiao-hsien
- ↑ Tian Zhuangzhuang
- ↑ Juzo Itami
- ↑ Takeshi `Beat´ Takeshi
- ↑ John Woo
- ↑ Wong Kar-Wai
- ↑ Mike Leigh
- ↑ Four Weddings and a Funeral
- ↑ Lock, Stock and Two Smoking Barrels
- ↑ Robert Altman
- ↑ Francis Ford Coppola
- ↑ Arthur Penn
- ↑ Martin Scorsese
- ↑ Woody Allen
- ↑ Jaws
- ↑ Star Wars
- ↑ ET,the Extra-Terrestrial
- ↑ Unforgiven
- ↑ Sleepless in Seattle
- ↑ Saving Private Ryan
- ↑ Arnold Schwarzenegger
- ↑ Jim Carrey
- ↑ Tom Hanks
- ↑ Demi Moore
- ↑ Bruce Willis
- ↑ Blood Simple
- ↑ Coen brothers
- ↑ She’s Gotta Have It
- ↑ Spike Lee
- ↑ sex, lies and videotape
- ↑ Steven Soderbergh
- ↑ Reservoir Dogs
- ↑ Quentin Tarantino
- ↑ Hal Hartley
- ↑ Richard Linklater
- ↑ Whit Stillman
- ↑ Kevin Smith
- ↑ Jurassic Park
- ↑ Titanic
- ↑ Star War Episode I: ThePhantom Menace
- ↑ DVD
- ↑ digital light processing (DLP)
- ↑ Dinosaur
- ↑ technique of digital delivery
- ↑ phonograph
- ↑ Talking pictures
- ↑ Warner Bros
- ↑ Don Juan
- ↑ The Jazz Singer
- ↑ Méliés
- ↑ Becky Sharp
- ↑ Jack Cardiff
- ↑ Cinerama
- ↑ Twentieth Century Fox
- ↑ The Robe
- ↑ Cahiers du Cinema
- ↑ auteur theory