آموزش و پرورش: تفاوت میان نسخهها
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi2 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
آموزش و پرورش (education)<br>فرآیند توسعۀ قابلیت فکری، مهارت دستی و آگاهی اجتماعی، بهخصوص از طریق آموزش که با تولد انسان آغاز میشود. این اصطلاح، به مفهوم دقیقتر، به فرآیند انتقالدادن سواد، توانایی شمردن و حسابکردن و مجموعهای از دانش عموماً پذیرفتهشده، اشاره دارد. پیشینه کهنترین نظامهای شناختهشدۀ آموزش و پرورش اروپا، به [[یونان باستان]] باز میگردد. در [[اسپارت]]<ref>Sparta</ref> این فرآیند بیشتر به توسعۀ مهارتهای نظامی اختصاص داشت؛ و در [[آتن]]، به [[سیاست]]، [[فلسفه]] و [[سخنوری]]. اما این آموزشها در هر دو مکان فقط به اقلیتی مرفه عرضه میشد. در [[چین]] باستان، آموزش رسمی با فرمان سلطنتی در ۱۶۵پم آغاز شد، که برای استخدام کارکنان ادارات دولتی، آزمونهای رقابتی آزاد رسمیت یافت که سؤالات آن بیشتر به مطالعه مبسوط ادبیات میپرداخت. رومیها نظام آموزش و پرورش یونانی را برگزیدند و آن را در سراسر اروپای غربی رواج دادند. بهدنبال فروپاشی امپراتوری روم، آموزش همگانی در اروپا نیست و نابود شد. هرچند که دیرهای مسیحی علم و زبان لاتین را از نابودی حفظ کردند. در قرون میانه، مدارس راهبان شارلمانی<ref>Charlemagne</ref>، هفت هنر عام را آموزش میدادند: [[دستور زبان]]، [[منطق]]، [[بلاغت]]، [[حساب|علم حساب]]، [[هندسه]]، [[موسیقی]] و [[ستاره شناسی|ستارهشناسی]]؛ مدارس ابتدایی که عموماً تحت سرپرستی کشیش بخش بودند، به کودکان فقیر، خواندن، نوشتن و حساب میآموختند. از مدارس راهبان، فیلسوفان الهیات جنبش [[اسکولاستیک]]<ref>Scholastic Movement</ref> (مدرسی) برخاستند که در قرون ۱۱ تا ۱۳م پایهگذاران دانشگاههای | آموزش و پرورش (education)<br>فرآیند توسعۀ قابلیت فکری، مهارت دستی و آگاهی اجتماعی، بهخصوص از طریق آموزش که با تولد انسان آغاز میشود. این اصطلاح، به مفهوم دقیقتر، به فرآیند انتقالدادن سواد، توانایی شمردن و حسابکردن و مجموعهای از دانش عموماً پذیرفتهشده، اشاره دارد. پیشینه کهنترین نظامهای شناختهشدۀ آموزش و پرورش اروپا، به [[یونان باستان]] باز میگردد. در [[اسپارت]]<ref>Sparta</ref> این فرآیند بیشتر به توسعۀ مهارتهای نظامی اختصاص داشت؛ و در [[آتن]]، به [[سیاست]]، [[فلسفه]] و [[سخنوری]]. اما این آموزشها در هر دو مکان فقط به اقلیتی مرفه عرضه میشد. در [[چین]] باستان، آموزش رسمی با فرمان سلطنتی در ۱۶۵پم آغاز شد، که برای استخدام کارکنان ادارات دولتی، آزمونهای رقابتی آزاد رسمیت یافت که سؤالات آن بیشتر به مطالعه مبسوط ادبیات میپرداخت. رومیها نظام آموزش و پرورش یونانی را برگزیدند و آن را در سراسر اروپای غربی رواج دادند. بهدنبال فروپاشی امپراتوری روم، آموزش همگانی در اروپا نیست و نابود شد. هرچند که دیرهای مسیحی علم و زبان لاتین را از نابودی حفظ کردند. در قرون میانه، مدارس راهبان شارلمانی<ref>Charlemagne</ref>، هفت هنر عام را آموزش میدادند: [[دستور زبان]]، [[منطق]]، [[بلاغت]]، [[حساب|علم حساب]]، [[هندسه]]، [[موسیقی]] و [[ستاره شناسی|ستارهشناسی]]؛ مدارس ابتدایی که عموماً تحت سرپرستی کشیش بخش بودند، به کودکان فقیر، خواندن، نوشتن و حساب میآموختند. از مدارس راهبان، فیلسوفان الهیات جنبش [[اسکولاستیک]]<ref>Scholastic Movement</ref> (مدرسی) برخاستند که در قرون ۱۱ تا ۱۳م پایهگذاران دانشگاههای پاریس ([[دانشگاه سوربون|سوربون]]<ref>Sorbonne</ref>)، بولونیا<ref>Bologna</ref>، پادوا<ref>Padua</ref>، [[دانشگاه آکسفورد|آکسفورد]] و [[دانشگاه کیمبریج|کیمبریج]] شدند. در ۱۴۵۳م ترکها [[قسطنطنیه]]، پایتخت امپراتوری روم شرقی، را به تصرف درآوردند، دانشمندان مسیحی آنجا را به سراسر اروپا تبعید کردند و علاقۀ اروپاییان را به یادگیری احیا کردند. جنبش انسانگرای رنسانس از مطالعۀ آزادِ آثار همه نویسندگان کلاسیک، چه لاتین و چه یونانی، حمایت میکرد و هدف آن همگونساختن استنتاج آنها و انجام مطالعۀ زبانشناسی تاریخی متون بود. این جنبش به فعالیت علمی اعراب دِین زیادی داشت که ـ با ترجمه و افزایش متون علمی یونانی آغاز میشد ـ طی قرون تاریکِ<ref>Dark Ages</ref> [[قرون وسطا]] با همان شدت ادامه داشت و به واسطۀ نفوذ اعراب مغربی در [[سیسیل]] و [[اسپانیا]] به [[اروپا، قاره|اروپا]] راه یافته بود. برنامه درسی مدارس انسانگرایان که لاتین در آن میان، درس پایه محسوب میشد، در همهجا معمول بود، هرچند که تا قرن ۱۷ موفق به تطبیق خود با نیازهای متحول جامعه نشده و تا اوایل قرن ۱۸ آموزش سازمانیافته در سطحی نازل قرار داشت. حضور اجباری در مدارس ابتدایی نخستینبار در اواسط قرن ۱۸ در [[پروس]]<ref>Prussia</ref> معمول شد و از آن هنگام تقریباً در سراسر جهان معمول شده است. تحصیلات اجباری در کشورهای صنعتی عموماً از حدود ۵ یا ۶سالگی تا حدود ۱۵ یا ۱۶سالگی است؛ هزینۀ آموزش عمومی معمولاً پنج درصد تولید ناخالص ملی است (اسپانیا ۳.۲ درصد، ژاپن ۴.۴ درصد، دانمارک ۷.۷ درصد). | ||
نسخهٔ کنونی تا ۷ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۳۶
آموزش و پرورش (education)
فرآیند توسعۀ قابلیت فکری، مهارت دستی و آگاهی اجتماعی، بهخصوص از طریق آموزش که با تولد انسان آغاز میشود. این اصطلاح، به مفهوم دقیقتر، به فرآیند انتقالدادن سواد، توانایی شمردن و حسابکردن و مجموعهای از دانش عموماً پذیرفتهشده، اشاره دارد. پیشینه کهنترین نظامهای شناختهشدۀ آموزش و پرورش اروپا، به یونان باستان باز میگردد. در اسپارت[۱] این فرآیند بیشتر به توسعۀ مهارتهای نظامی اختصاص داشت؛ و در آتن، به سیاست، فلسفه و سخنوری. اما این آموزشها در هر دو مکان فقط به اقلیتی مرفه عرضه میشد. در چین باستان، آموزش رسمی با فرمان سلطنتی در ۱۶۵پم آغاز شد، که برای استخدام کارکنان ادارات دولتی، آزمونهای رقابتی آزاد رسمیت یافت که سؤالات آن بیشتر به مطالعه مبسوط ادبیات میپرداخت. رومیها نظام آموزش و پرورش یونانی را برگزیدند و آن را در سراسر اروپای غربی رواج دادند. بهدنبال فروپاشی امپراتوری روم، آموزش همگانی در اروپا نیست و نابود شد. هرچند که دیرهای مسیحی علم و زبان لاتین را از نابودی حفظ کردند. در قرون میانه، مدارس راهبان شارلمانی[۲]، هفت هنر عام را آموزش میدادند: دستور زبان، منطق، بلاغت، علم حساب، هندسه، موسیقی و ستارهشناسی؛ مدارس ابتدایی که عموماً تحت سرپرستی کشیش بخش بودند، به کودکان فقیر، خواندن، نوشتن و حساب میآموختند. از مدارس راهبان، فیلسوفان الهیات جنبش اسکولاستیک[۳] (مدرسی) برخاستند که در قرون ۱۱ تا ۱۳م پایهگذاران دانشگاههای پاریس (سوربون[۴])، بولونیا[۵]، پادوا[۶]، آکسفورد و کیمبریج شدند. در ۱۴۵۳م ترکها قسطنطنیه، پایتخت امپراتوری روم شرقی، را به تصرف درآوردند، دانشمندان مسیحی آنجا را به سراسر اروپا تبعید کردند و علاقۀ اروپاییان را به یادگیری احیا کردند. جنبش انسانگرای رنسانس از مطالعۀ آزادِ آثار همه نویسندگان کلاسیک، چه لاتین و چه یونانی، حمایت میکرد و هدف آن همگونساختن استنتاج آنها و انجام مطالعۀ زبانشناسی تاریخی متون بود. این جنبش به فعالیت علمی اعراب دِین زیادی داشت که ـ با ترجمه و افزایش متون علمی یونانی آغاز میشد ـ طی قرون تاریکِ[۷] قرون وسطا با همان شدت ادامه داشت و به واسطۀ نفوذ اعراب مغربی در سیسیل و اسپانیا به اروپا راه یافته بود. برنامه درسی مدارس انسانگرایان که لاتین در آن میان، درس پایه محسوب میشد، در همهجا معمول بود، هرچند که تا قرن ۱۷ موفق به تطبیق خود با نیازهای متحول جامعه نشده و تا اوایل قرن ۱۸ آموزش سازمانیافته در سطحی نازل قرار داشت. حضور اجباری در مدارس ابتدایی نخستینبار در اواسط قرن ۱۸ در پروس[۸] معمول شد و از آن هنگام تقریباً در سراسر جهان معمول شده است. تحصیلات اجباری در کشورهای صنعتی عموماً از حدود ۵ یا ۶سالگی تا حدود ۱۵ یا ۱۶سالگی است؛ هزینۀ آموزش عمومی معمولاً پنج درصد تولید ناخالص ملی است (اسپانیا ۳.۲ درصد، ژاپن ۴.۴ درصد، دانمارک ۷.۷ درصد).