ادیب الممالک فراهانی، محمدصادق (۱۲۳۹ـ۱۲۹۶ش)

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۱۶ توسط Mohammadi2 (بحث | مشارکت‌ها)

اَدیبُ‌المَمالِکِ فَراهانی، محمّدصادق (۱۲۳۹ـ۱۲۹۶ش)

محمدصادق ادیب الممالک فراهانی
زادروز ۱۲۳۹ش
درگذشت ۱۲۹۶ش
ملیت ایرانی
شغل و تخصص اصلی شاعر
شغل و تخصص های دیگر روزنامه نگار
سبک سنتی
گروه مقاله ادبیات ایران

شاعر، دبیر، واعظ، معلم، روزنامه‌نگار و قاضی ایرانی. از خاندان میرزا بزرگ (عیسی) قائم‌مقام فراهانی و زادۀ گازران اراک بود. محمدصادق در نوجوانی پدرش را از دست داد و با مشقت فراوان، در سایۀ استعداد دبیری و ذوق شاعری در تویسرکان، کرمانشاه، تبریز، ساوجبلاغ (مهاباد بعدی)، سمنان، اصفهان، مشهد، قم و تهران به کارهای دیوانی پرداخت. بسیار سفر کرد و به خوارزم (خیوه) و قفقاز (بادکوبه) هم رفت. روزنامه‌های ادب، ادب مصور، مجلس، عراق عجم، ایران، ایران سلطانی و ضمیمۀ فارسی روزنامۀ ارشاد باکو (به سردبیری احمد آقایف قره‌باغی: احمد آقااوغلویِ بعدی) را منتشر کرد. از اعضای محفل فراماسونری زمان خود بود و شعری دربارۀ این محفل از وی دردست است. هم در فارسی و هم در تازی آگاهی‌های گسترده‌ای داشت و از ادب و فرهنگ و تاریخ اسلام و ایران با اطلاع بود. از پزشکی و ستاره شناسی کهن بی‌اطلاع نبود و گویا، در دوره‌ای از زندگی به اهل تصوف نزدیک شد. لقب امیرالشعرایی را از شاهزاده طهماسب میرزا مؤیدالدولۀ قاجار و لقب ادیب‌الممالک را از مظفرالدین شاه دریافت کرد. نام شعری‌اش، در آغاز، پروانه و سپس، امیری بود. در ۱۲۹۵ش هنگامی‌که مأمور عدلیه یزد بود، دچار عارضۀ مغزی شد و سپس درگذشت و در کنارِ آرامگاه شاه‌عبدالعظیم حسنی شهر ری به خاک سپرده شد. وی در همۀ انواع شعر دست داشت، اما در قصیده‌سرایی و مثنوی‌گویی تواناتر بود. پس از آشنایی با اندیشه‌های جدید به مسائل اجتماعی و ملی در شعر پرداخت. با این همه، به دلیل تقیُّد گوینده به سنت‌های شعری و به‌کار بردن واژه‌های دور از ذهن، جز تعداد اندکی از سروده‌هایش آثار او در میان علاقه‌مندان عام‌تر شعر گسترش زیادی نیافت و بیشتر در حوزۀ توجه خواص باقی ماند. وی هم به فرهنگ ایرانی و هم به فرهنگ اسلامی، به شکلی یکسان، توجه نشان داد. نخستین‌بار، آثارش به کوشش حسن وحید دستگردی گرد آورده شد (تهران، ۱۳۱۲) و پس از آن نیز منتخب‌ها و مجموعه‌هایی از سروده‌هایش نشر یافت. مسمطِ «برخیز شتربانا، بربند کجاوه»، که در ۱۲۸۱ش سروده شده، طلیعۀ نوعی خودآگاهی تاریخی در میان شاعران فارسی‌گوی است.