آل بویه
آلِ بُویه Buyid dynasty (Āl-e Būya)
(یا: دَیْلَمیان؛ دَیالمه) سلسلۀ مقتدر و شیعیمذهب ایرانی (حک: ۳۲۰ـ۴۴۸ق). این سلسله را سه برادر به نامهای علی، حسن و احمد تأسیس کردند. آنها به نام پدر خود ابوشجاع بویه، «آل بویه» نامیده شدند. برادران بویه ماهیگیر بودند و سپاهیگری را در ۳۱۶ق در دستگاه ماکان کاکی آغاز کردند و در لشکر مَرْداویج زیاری جایگاهی مهم یافتند، اما در اندک زمانی روابط ایشان با مرداویج تیره شد. علی، تمامی متصرفات او را تصاحب کرد و برادر خود، احمد، را به فتح بغداد فرستاد. احمد، در ۳۳۴ق، بغداد را تصرف کرد و، المستکفی بالله، خلیفه عباسی، به علی لقب «عِمادُالدّوله»، به حسن لقب «رُکنُالدّوله» و به احمد لقب «مُعزُالدّوله» داد. احمد، خلیفه را خلع و المُطیعُالله را بهجای او نشاند. از این پس، مقرر شد در خطبهها نام آنها برده و سکه نیز به نامشان ضرب شود. در این زمان، حکومت فارس در دست علی عمادالدوله، عراق عرب و خوزستان و کرمان در دست احمد معزالدوله و ری و همدان و اصفهان و توابع آن در دست حسن رکنالدوله بود. با مرگ عمادالدوله در ۳۳۸ق، عَضُدالدولۀ دیلمی به جانشینی وی رسید. مُعزُالدّوله نیز در ۳۵۶ق درگذشت. با درگذشت رُکْنُالدّوله در ۳۶۶ق اتحاد ممالک دیالمه از هم گسیخت و به سه قسمت عمده تقسیم شد: ۱. دیالمۀ فارس، در اختیار عَضُدالدّوله؛ ۲. دیالمۀ عراق، خوزستان و کرمان در اختیار عزالدولۀ دیلمی؛ ۳. دیالمۀ ری، همدان و اصفهان، در اختیار مُؤیدالدّولۀ دَیْلمی. البته این تقسیمبندی نتوانست از بروز جنگهای داخلی بین آنها جلوگیری کند. از میان شاخههای آل بویه، عَضُدالدّوله در فارس مقتدرتر از دیگر شاخهها حکومت کرد و خود را «شاهنشاه» نامید. او در ۳۶۷ق عِزُالدّوله را در بغداد شکست داد و در ۳۶۹ق با عقبراندن برادران خود از ری بر سراسر ایران سیطره یافت. این قلمرو از عمان تا کرانۀ دریای خزر و از کرمان تا سرحدات شمالی سوریه میرسید که بعدها مُکْران و سیستان نیز بدان ضمیمه شد. با مرگ عَضُدالدّوله در ۳۷۲ق بر سر جانشینی او اختلاف پدید آمد تا اینکه صاحب بن عَبّاد به پشتیبانی فخرالدولۀ دیلمی، برادر عَضُدالدّوله، برخاست و او را به پادشاهی رساند و قلمرو آل بویه به دو بخش ری و بغداد تقسیم شد که هر دو دعوی شاهنشاهی داشتند. بهاءالدولۀ دیلمی در بغداد واپسین شاهنشاه آل بویه بود که بر سراسر قلمرو آل بویه حکمرانی میکرد و اضمحلال حکمروایی آل بویه تقریباً از اواخر امارت او آغاز شد (۴۰۳ق). جانشینی سلطانالدولۀ دیلمی در شیراز و رقابت او با برادرش، مشرفالدولۀ دیلمی، که در بغداد از حمایت ترکان برخوردار بود، و درگیری جانشینان این دو، ابوکالیجار در فارس و جلالالدولۀ دیلمی در بغداد، موجب دستاندازی سلطان محمود غزنوی در ۴۲۰ق به ری شد. با مرگ جلالالدوله، ابوکالیجار برای مدت کوتاهی وحدت قلمرو آل بویه را بازگرداند اما گسترش قدرت سلجوقیان در شرق فرصت چندانی به آل بویه نداد. آخرین شاهان آل بویه، ملک رحیم در بغداد و منصور فولادستون در فارس در حالی که سرگرم درگیریهای سنتی خود بودند، نواحی شرقی قلمرو خود را از دست دادند. طغرل سلجوقی در ۴۴۷ق با ورود به بغداد خلیفه را وادار کرد به نام او خطبه بخواند و با دستگیری ملک رحیم حکومت آل بویۀ بغداد پایان یافت. فولادستون، که پیش از این به سلجوقیان پیوسته بود، در ۴۵۴ق به قتل رسید و بدین ترتیب سلسله آل بویه منقرض شد. آل بویه چندان به گسترش زبان و ادب فارسی دلبستگی نشان نمیدادند، هرچند شاعران نامداری در دربار آل بویه ری میزیستند، اما در میان آنان عضدالدوله، خود مردی ادیب و دانشمند بود و کتابخانۀ بزرگ و معتبری داشت. آل بویه وزیرانِ دانشمندی چون ابن عمید، صاحب ابن عبّاد و ابن سینا داشتند که منزل و محفل آنان، خود مجمع عالمان، فاضلان و ادیبان و دانشمندان بود. آل بویه مراسم عزاداری محرم و جشن عید غدیر را در بین شیعه رواج دادند، اما تعصبی در ترویج این مذهب نداشتند و با پیروان دیگر مذاهب و ادیان به تسامح رفتار میکردند و برخی از وزرا، کاتبان و حتی حاکمان آنها غیرمسلمان بودند. نیز ← دیالمه