شوروی

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۵ توسط Mohammadi2 (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی<br /> اولین کشور کمونیستی جهان. در اوج گسترش خود از پانزده جمهوری به اصطلاح مستقل تشکیل می‌شد: روسیه، اوکراین، بلاروس، لیتوانی<ref>Lithuania</ref>، لاتویا<ref>Latvia</ref>، استونی<ref>Estonia</ref>، مولداوی<ref>Moldavia</ref>، آ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
اولین کشور کمونیستی جهان. در اوج گسترش خود از پانزده جمهوری به اصطلاح مستقل تشکیل می‌شد: روسیه، اوکراین، بلاروس، لیتوانی[۱]، لاتویا[۲]، استونی[۳]، مولداوی[۴]، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، ترکمنستان، قرقیزستان، قزاقستان و تاجیکستان. اتحاد شوروی در ۳۰ دسامبر ۱۹۲۲ تشکیل شد و در ۳۱ دسامبر ۱۹۹۱ پس از ۶۹ سال فروپاشید و رسماً منحل شد. رژیم بلشویک[۵] در انقلاب روسیه (۱۹۱۷) و به رهبری لنین روی کار آمد. از جنگ داخلی (۱۹۱۸ـ۱۹۲۲) و قحطی رهایی یافت. در ۱۹۲۲، فدراسیون روسیه، اوکراین، بلاروس، و ماورای قفقاز با یکدیگر پیمان اتحاد امضا کردند. در ۱۹۲۳، قانون اساسی جدیدی تدوین شد که تفوق حزب کمونیست را تثبیت می‌کرد و شورای عالی را بالاترین هیئت قانون‌گذاری می‌شناخت. پس از مرگ لنین (۱۹۲۴)، تروتسکی[۶] و استالین بر سر به‌دست‌گیری قدرت با یکدیگر به رقابت برخاستند و استالین در این بین به قدرت رسید و در ۱۹۲۸ طرح پنج سالۀ اول اقتصادی را اعلام کرد. این طرح کشاورزی و صنعت شوروی را دگرگون کرد و کشاورزان مستقل از بین رفتند و مزارع اشتراکی و دولتی پدید آمد و توسعۀ صنایع سرعت گرفت. برنامه‌های اشتراکی‌سازی مستقیماً به بروز قحطی در اوکراین و مناطق دیگر (۱۹۳۲ـ۱۹۳۴) منجر شد که جان بیش از ۷میلیون نفر را گرفت. دولت و پلیس مخفی نیز به روش‌های وحشیانه خود همۀ طبقات اجتماعی را در کنترل داشتند. قتل سرگی کیروف[۷] (۱۹۳۴) تصفیه‌های استالینیستی و موجی از ترورها را در فاصله ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ در پی داشت. مخالفان فرضی با دولت، حزب، و ارتش به مرگ محکوم یا به زندان‌های سیبری تبعید می‌شدند. در ۱۹۳۶، ماورای قفقاز به جمهوری‌های گرجستان، ارمنستان و آذربایجان تقسیم شد. استالین در ۱۹۳۹ با هیتلر پیمان عدم تجاوز بست. پس از آن آلمان و اتحاد جماهیر شوروی به لهستان حمله و آن کشور را به دو قسمت تقسیم کردند. در ۱۹۴۰، شوروی کشورهای بالتیک استون، لیتوانی، و لاتویا را اشغال کرد. جنگ با فنلاند نیز به ایجاد جمهوری کارلو ـ فنلاند[۸] انجامید. آلمان در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ به شوروی حمله کرد، ولی نتوانست استالینگراد را تصرف کند و ۳۳۰هزار نفر از نیروهایش محاصره شدند و این نقطۀ عطفی در شروع جنگ جهانی دوم بود. ارتش سرخ دست به ضد حمله زد و بیشتر غرب اروپا را آزاد کرد. در جنگ جهانی دوم ۲۵میلیون نفر از مردم شوروی جان خود را از دست دادند. شوروی و امریکا پس از جنگ تبدیل به دو ابرقدرت شدند و بلندپروازی‌ها و ایدئولوژی‌های ستیزه‌جویانه آن‌ها به وقوع جنگ سرد منجر شد. درپی این جنگ قلمرو شوروی توسعه یافت و نفوذ آن بر کشورهای اروپایی آلبانی، بلغارستان، چکسلوواکی، آلمان شرقی، مجارستان، لهستان، و رومانی بیشتر شد و بخش نظامی ـ سیاسی در سیاست شوروی اهمیتی فوق‌العاده پیدا کرد. در ۱۹۴۸، ارتش شوروی سعی کرد بخش‌های غربی برلین را محاصره کند. در ۱۹۴۹، همزمان با تشکیل ناتو شوروی اولین بمب اتمی خود را منفجر کرد. در مارس ۱۹۵۳، استالین درگذشت. در ۱۹۵۵، پیمان ورشو[۹] به منزلۀ هماورد و همتایی کمونیستی در مقابل ناتو تشکیل شد. در بیستمین کنگرۀ حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۵۶) نیکیتا خروشچف[۱۰] در سخنرانی مشهور و مخفیانه‌اش استالین را دیکتاتور خواند. نیروهای شوروی شورش مجارها علیه سلطۀ مسکو را در ۱۹۵۶ درهم شکستند. خروشچف در رقابت برای جانشینی پیروز شد (۱۹۵۸). وی سیاست آزادسازی را در پیش گرفت و تمرکززدایی اقتصادی دولت او نخوت دیوان‌سالاری دولت قبلی را فرونشاند. به‌منظور جلوگیری از قحطی، بسیاری از زمین‌های بکر زیر کشت رفت. خروشچف با جنبش‌های ضداستعماری سراسر دنیا متحد شد و سیاست همزیستی مسالمت‌آمیزی را با غرب برقرار کرد. جنگ سرد تبدیل به رقابتی فن‌سالارانه برای تولید سلاح قدرتمند تخریب جمعی و رقابت فضایی شد. اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۵۷، اسپوتنیک يک[۱۱]، اولین قمر مصنوعی جهان، را به هوا پرتاب کرد. یوری گاگارین[۱۲] نیز اولین انسانی بود که به فضا رفت (۱۹۶۱). همچنین دیوار برلین برای جداسازی غرب و شرق برلین ساخته شد (۱۹۶۱). بحران موشکی کوبا بن‌بست جنگ سرد را درهم شکست (۱۹۶۲) و جهان در آستانۀ جنگ هسته‌ای قرار گرفت. در ۱۹۶۴، یک حکومت اشتراکی محافظه‌کار به رهبری لئونید برژنف[۱۳] و آلکسی کاسیگین[۱۴] روی کار آمد و خروشچف را از قدرت حذف کرد و به مخالفت به اصلاحات آزادی‌خواهانۀ او دست زد. برژنف به اتفاق آراء حکومت می‌کرد و هم‌قطاران نزدیک سیاسی خود، همچون یوری آندروپوف[۱۵] (رئیس کاگ‌ب) و آندری گرومیکو[۱۶] (وزیر امور خارجه) را به کمیتۀ مرکزی حزب آورد. وی با اصلاحات اقتصادی هوشیارانه، میزان تولید کشاورزی را به مقدار زیادی افزایش داد. در روابط خارجی، «آموزۀ برژنف» به‌منظور حفظ کمونیسم بین‌الملل، دخالت در امور کشورهای کمونیست را حق اتحاد جماهیر شوروی می‌دانست. این آموزه بهانه‌ای برای حمله به چکسلوواکی شد و در ۲۱ آگوست ۱۹۶۸ نیروهای پیمان ورشو برای سرکوب جنبش بهار پراگ به این کشور حمله کردند. مخالفان داخلی، ازجمله روشنفکران و دانشمندانی چون الکساندر سولژنیتسین[۱۷] و آندری ساخاروف[۱۸] سرکوب و به زندان فرستاده یا تبعید شدند. در ۱۹۶۹، قدرت‌های بزرگ با شروع مذاکرات محدودکردن سلاح‌های استراتژیک (سالت) به تنش‌زدایی پرداختند که به امضای قرارداد سالت ۱ بین نیکسون و برژنف انجامید (۱۹۷۲). توافق‌نامۀ هلسینکی[۱۹] (۱۹۷۵) مرزهای اروپایی پس از جنگ جهانی دوم را به رسمیت شناخت. برژنف به ریاست جمهوری رسید (۱۹۷۷) و قانون اساسی جدیدی تدوین شد. در ۱۹۷۹، سالت ۲ به امضا رسید، ولی حملۀ شوروی به افغانستان به دورۀ تنش‌زدایی خاتمه داد و امریکا سالت ۲ را هرگز تصویب نکرد. امریکا در ۱۹۸۰ بازی‌های المپیک مسکو را تحریم کرد و موشک‌های میان‌برد و جدید پرشینگ ۲[۲۰]‌ را در خاک اروپا مستقر کرد. اقتصاد شوروی نیز به‌سبب تثبیت قیمت‌های جهانی نفت و فناوری تولید قدیمی‌اش دچار رکود شد. پس از درگذشت برژنف (۱۹۸۲)، آندروپوف به رهبری رسید و اصلاحات اقتصادی گسترده‌ای را با هدف تمرکززدایی، مبارزه با فساد، بی‌کفایتی سازمان‌ها و اشخاص، و اعتیاد به مشروبات الکلی آغاز کرد. وی مشاورانش ازجمله میخائیل گورباچف را برای اجرای اصلاحات تشویق کرد، ولی ۱۵ ماه پس از شروع کارش درگذشت. پس از او کنستانتین چرنینکو[۲۱] به رهبری رسید که از طرفداران سرسخت برژنف بود. او نیز پس از ۱۳ ماه درگذشت و در مارس ۱۹۸۵ گورباچف دبیرکل حزب کمونیست شد و اصلاحاتش را درقالب پرسترویکا[۲۲] (بازسازی اقتصادی) و گلاسنوست[۲۳] (آزادی سیاسی) به اجرا گذاشت. مخالفان سیاسی آزاد شدند و محدودیت‌های مهاجرتی برداشته شد، ولی فاجعۀ چرنوبیل[۲۴] زمینه را برای اولین امتحان واقعی گلاسنوست آماده کرد. گورباچف اقدامات جدیدی را در راستای تنش‌زدایی آغاز کرد و بر روی خلع سلاح اتمی تمرکز یافت. مذاکرات با رونالد ریگان[۲۵] به انعقاد پیمان سلاح‌های اتمی میان‌برد منجر شد که از بین بردن موشک‌های هسته‌ای میان‌برد را تأیید می‌کرد. اتحاد جماهیر شوروی با توقف جنگ ویرانگر در افغانستان موافقت کرد و همۀ نیروهایش را تا فوریه ۱۹۸۹ از خاک آن کشور بیرون کشید. پرسترویکا کاهش بروکراسی در دورۀ آندروپوف را پی گرفت و اقتصاد مختلط‌تری را امکان‌پذیر ساخت. اما محافظه‌کاران، که اندیشناک جلوگیری از این تغییرات بودند، و رادیکال‌ها، که به رهبری بوریس یلتسین[۲۶] خواستار تغییرات سیاسی گسترده‌تری بودند، جلوی اصلاحات اقتصادی را گرفتند. گورباچف در ۱۹۸۸ کنفرانس حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی را (برای نخستین‌بار از ۱۹۴۱) برگزار کرد که در آن انتخابات پارلمانی به تصویب رسید. اولین انتخابات کثرت‌گرایانه در ۱۹۸۹ برگزار شد و گورباچف به ریاست جمهوری رسید. روند اصلاحات سراسر اروپای شرقی را فراگرفت و تا پایان ۱۹۸۹ همۀ رهبران کمونیست در پیمان ورشو از کار برکنار شدند. جمهوری‌های تشکیل‌دهندۀ اتحاد جماهیر شوروی برای جدایی از یکدیگر دست به فعالیت زدند. گورباچف و جورج بوش (پدر) در ۱۹۸۹ پایان جنگ سرد را اعلام کردند. جمهوری‌های بالتیک، قزاقستان و گرجستان خواستار استقلال شدند. ارمنستان و آذربایجان برای به دست‌گیری کنترل قراباغ با یکدیگر به جنگ پرداختند. در مارس ۱۹۹۰ اعضای جدید پارلمان شوروی مالکیت خصوصی ابزار تولید را تصویب کردند. حزب کمونیست شوروی از هم پاشید و بوریس یلتسین از حزب کمونیست کناره گرفت. در بحبوحۀ فروپاشی ساختارهای دولت فدرال، اقتصاد دچار رکود شد. گورباچف در ۱۹۹۰ اختیارات رئیس‌جمهوری یافت و محافظه‌کاران برای جلوگیری از تجزیۀ اتحاد جماهیر شوروی خواستار عمل شدند. یکان چترباز شوروی برای جلوگیری از جدایی لاتوی و لیتوانی وارد جنگ شدند. معدنچیان اعتصاب کردند و خواستار استعفای گورباچف شدند. ادوارد شواردنادزه[۲۷] از حزب کمونیست کناره گرفت و جنبش اصلاحات دموکراتیک را بنیاد گذارد. در ژانویۀ ۱۹۹۱، پیمان اتحاد جدیدی نوشته شد که قدرت را به جمهوری‌ها منتقل کرد و دولت فدرال را از نو سازمان داد. جمهوری‌ها این پیمان را پذیرفتند، ولی کشورهای بالتیک، گرجستان، و مولداوی از همکاری با آن امتناع کردند. در ۱۹۹۱، بوریس یلتسین رئیس‌جمهوری فدراسیون روسیه شد. در ژوئیه ۱۹۹۱، گورباچف در اجلاس سران هفت حضور یافت و پیمان کاهش سلاح‌های استراتژیک را امضا کرد که برطبق آن تعداد موشک‌های دوربرد کاهش می‌یافت. در آگوست ۱۹۹۱، یانایف[۲۸]، معاون رئیس‌جمهور، و دمیتری یازوف[۲۹]، وزیر دفاع، که از افراطی‌ها بودند، علیه گورباچف کودتا کردند و در حالی‌که گورباچف در کریمه[۳۰] تحت بازداشت خانگی قرار داشت، رهبران کودتا کنترل رسانه‌ها را به دست گرفتند و برای تصرف پارلمان روسیه و دستگیری بوریس یلتسین تانک‌ها را به مسکو فرستادند. کودتا شکست خورد و گورباچف در ۱۹۹۱ مقام خود را بازیافت. جمهوری‌ها استقلال خود را از کنترل دولت مرکزی اعلام کردند. یلتسین به قدرت رسید و حزب کمونیست را ملغی کرد، کنترل ارتش روسیه را به دست گرفت و گورباچف را مجبور کرد تا حزب کمونیست روسیه را به حالت تعلیق درآورد. گورباچف نیز از دبیرکلی حزب استعفا کرد. کشورهای بالتیک استونی، لاتویا، لیتوانی در سپتامبر ۱۹۹۱ استقلال یافتند. روسیه، اوکراین، و بلاروس در دسامبر ۱۹۹۱ کشورهای مستقل مشترک‌المنافع را تشکیل دادند و تا پایان دسامبر جمهوری‌های ارمنستان، آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، مولداوی، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان همه به جرگه کشورهای مستقل مشترک‌المنافع پیوستند. در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ گورباچف از ریاست جمهوری اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی کناره گرفت و یک هفته پس از آن اتحاد جماهیر شوروی رسماً منحل شد.



  1. Lithuania
  2. Latvia
  3. Estonia
  4. Moldavia
  5. Bolshevik
  6. Trotsky
  7. Sergei Kirov
  8. Karelo-Finnish
  9. Warsaw Pact
  10. Nikita Khrushchev
  11. Sputnik I
  12. Yuri Gagarin
  13. Leonid Brezhnev
  14. Alexei Kosygin
  15. Yuri Andropov
  16. Andrei Gromyko
  17. Alexander Solzhenitsyn
  18. Andrei Sakharov
  19. Helsinki Accords
  20. Pershing II
  21. Konstantin Chernenko
  22. Perestroika
  23. Glasnost
  24. Chernobyl
  25. Ronald Reagan
  26. Boris Yeltsin
  27. Edvard Shevardnadze
  28. Yanayev
  29. Dmitri Yazov
  30. Crimea