تاریخ فلسفه

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی

تاریخ فلسفه

ویتگنشتاین
ویتگنشتاین
شوپنهاور
شوپنهاور
دریدا
دریدا
هایدگر
هایدگر
کانت
کانت
نیچه
نیچه

 

سیر تطور فلسفه از آغاز تا اواخر قرن بیستم. در تمدن­‌های باستانی چین، هند و ایران فرزانگان گوناگونی دیدگاه‌­ها و تفکراتشان را درباره­‌ی زندگی و واقعیت غایی مطرح می­‌کردند، اما فلسفه به منزله­‌ی کوششی نظام­‌مند و عقلانی از یونان، در قرن ۶ پیش از میلاد، با مکتب ملطی (طالس، اناکسیماندر، آناکسیمنس) آغاز شد. هم اینها و هم فیلسوفان پیش از سقراط (فيثاغورس، گزنفون، پارمنیدس، زنون الئایی، امپدوکلس، آناکساگوراس، هراکلیتوس، دموکریتوس) نظریه­‌پردازانی پرشور بودند و عقایدی چون اتمیسم، که دموکریتوس ابداع کرده است، در طرح­‌ریزی­‌های بعدی فکری یافت می­‌شوند. در آغاز، فلسفه هرگونه تلاش فکری را شامل می‌­شد، اما در گذر زمان، شعبه­‌های سنتی فلسفه، چونان حوزه­‌های جداگانه­‌ی تحقیق، پایگاه­‌های خاصی یافته­‌اند.

در قرن 5 پیش از میلاد سقراط، که در میان معلمان موسوم به "سوفیست­‌ها" والاترین مقام را داشت، علم اخلاق را بنیاد نهاد؛ افلاطون دستگاهی از ایده­‌های کلی یا مُثُل را ابداع کرد؛ ارسطو منطق را به وجود آورد. مکتب­‌های بعدی عبارتند: از آیین اپیکور (اپیکوروسآیین رواقی (زنون)؛ شک‌­گرایی (پیرون)؛ التقاطیان -که بی‌­آن­‌که مکتبی تشکیل دهند هر آنچه از نظام­‌های گوناگون بود برمی­‌گرفتند (سیسرون و سنکا) و نوافلاطونیان -که عنصری عرفانی در دستگاه فکری افلاطون گنجانیدند (فیلون و فلوطین). بسته شدن مدرسه­‌های فلسفه­‌ی آتن به دست یوستی­نیانوس (۵۲۹م) و مهاجرت برخی فیلسوفان به ایران، پایان فلسفه­‌ی باستان را رقم می­‌زند. اگر چه بوئتیوس (فيلسوف رومی) خطوط اصلی فلسفه­‌ی یونانی را به غرب انتقال داد، اندیشه­ی یونانی در آثار فیلسوفان مسلمانی چون ابن سینا و ابن رشد و فیلسوفانی یهودی چون ابن جبرون و ابن_میمون نیز برقرار ماند. در واقع فلسفه­‌ی یونانی در جهان اسلام بود که جایگاه والای خود را یافت. آثار فلسفی از زبان یونانی و سریانی به عربی درآمد، تفکر فلسفی رواج یافت و به تدریج بر تعداد مسائل فلسفه افزوده و دامنه­‌ی آن گسترده‌­تر شد.

کندی (قرن ۳ق) را نخستین فیلسوف اسلامی می­‌دانند، ولی در واقع فارابی مؤسس فلسفه­‌ی اسلامی بوده و او را معلم ثانی (در مقابل معلم اول- ارسطو) نامیده‌­اند. ابن سینا هرچند پیرو ارسطو بوده، ولی به حكمت مشرقی و اندیشه­‌ی ایرانی هم نظر داشت. امری که سهروردی با ترکیب حکمت عقلی و حکمت ذوقی به آن گسترش بخشید و فلسفه­‌ی اشراق را پدید آورد. فلسفه‌­ی اسلامی سرانجام در ملاصدرا به اوج خود رسید و او سه جریان عمده­‌ی فکری (یعنی فلسفه­‌ی یونانی مشائی، فلسفه­‌ی ایرانی اشراقی و عرفان نظری) را در دستگاهی جامع گرد هم آورد و نام دستگاه فلسفی خود را حکمت_متعالیه نهاد.

در غرب، در اوایل دوره­‌ی قرون_وسطا، يوهانس اسکوتوس اریگنا نظامی نوافلاطونی درافکند. در قرن ۱۲م متن نوشته­‌های ارسطو از نو کشف شد و فیلسوفان مَدرسی را بر سر شوق آورد؛ به ویژه کسانی که مشتاق آشتي فلسفة باستان با معتقدات مسیحی بودند (از جمله آنسلم، آبلار، آلبرتوس ماگنوس، آکوئیناس، دانس اسکوتس و ويليام آكمی[۱]).

در قرن ۱۷م رنه_دکارت، گوتفرید لایب­نیتس و باروخ_اسپینوزا با عقل­‌گرایی و اعتقادشان به برهان ریاضی، آغاز فلسفه­‌ی جدید را رقم زدند. در قرن­‌های ۱۷ و ۱۸م تجربه‌­گرایان بریتانیایی (جان_لاک، جورج بارکلی، دیوید_هیوم) در مورد چیستی و چه‌گونگی شناخت، به علوم و تجربه­‌ی حسی روی آوردند. ایمانوئل کانت کوشيد آنچه را می‌­توانیم بشناسیم تعریف و مشخص کند و نادرستی شکاکیت و متافیزیک نظری را در فلسفه­‌ی نقدی خود به اثبات رساند.

در اوایل قرن ۱۹م ایدآلیست­‌های کلاسیک آلمانی (فیشته، شلینگ، هگل) محدودیتی را که کانت در مورد شناخت آدمی قایل بود، رد کردند. جریان‌­های درخور توجه قرن ۱۹م عبارتند از: خداناشناسی بدبینانه­‌ی آرتور_شوپنهاور، نیچه و سورن کی­‌ یر­کگور که به اگزیستانسیالیسم قرن ۲۰م انجامید؛ عمل‌­گرایی (ویلیام جیمز و جان_دیویی) و نوهگليسم در آستانه­‌ی قرن ۲۰م (ف. ه. برادلی، ت. ه. گرین و جوسایا رويس).

برخی از جنبش­‌های مربوط به قرن ۲۰م بدین قرارند: پوزیتیویسممنطقی (رودولف كارناپ، کارل پوپر و آلفرد ایر[۲])، نوتوماس‌­گرایی (ژاک ماريتن)، اگزیستانسیالیسم (مارتین_هایدگر، کارل ياسپرس و ژان_پل_سارتر)، پدیدارشناسی (ادموند_هوسرل، موریس_مرلوپونتی)، فلسفه­‌ی تحلیلی و زبانی (برتراند راسل، جی ای مور، لودویگ_ویتگنشتاین، گیلبرت رایل و ویلارد کوئین[۳]).

نهایتا در همین قرن 20م فیلسوفان انگلیسی­‌زبان با تأثیر از کار راسل در زمینه­‌ی منطق صوری و کتاب پژوهش­‌های فلسفی ویتگنشتاین، به مبحث ماهیت و حدود زبان، به ویژه در ارتباط با زبانی که برای بیان مسائل فلسفی به کار برده می­‌شود علاقه‌­ی فراوانی نشان داده‌­اند.

 


 

  1. William of Ockham
  2. Alfred Jules Ayer
  3. Willard Van Orman Quine