Automoderated users، رباتها، دیوانسالاران، checkuser، مدیران رابط کاربری، moderation، Moderators، پنهانگران، مدیران، userexport، سرویراستار
۴۷٬۲۳۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohammadi3 (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| (۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:2042164871.jpg|جایگزین=آشناترین تمثال حافظ|بندانگشتی|تمثال حافظ]] | |||
[[پرونده:2042164871- 2.jpg|جایگزین=تمثال سعدی|بندانگشتی|تمثال سعدی]] | |||
[[پرونده:2042164871- 3.jpg|جایگزین=تمثال مولانا|بندانگشتی|تمثال مولانا]] | |||
[[پرونده:2042164871- 4.jpg|جایگزین=تمثال نظامی گنجوی|بندانگشتی|تمثال نظامی گنجوی]] | |||
از دورههای شعر فارسی. در تاریخ شعر [[فارسی دری]] به مجموعۀ خصوصیاتی اطلاق میشود که در آثار بیشتر شاعران، از نیمۀ دوم قرن ششم تا اواخر قرن نهم هجری به وجود آمد. حوزۀ رشد و گسترش این سبک (دوره) [[ری، شهر|ری]]، [[اصفهان، استان|اصفهان]]، [[همدان، استان|همدان]]، [[فارس، استان|فارس]] و [[آذربایجان، سرزمین|آذربایجان]] بوده است و از آنجا که در اصطلاح جغرافیای تاریخی ایران، نواحی مرکزی و غربی ایران، [[عراق عجم]] نامیده میشد، این سبک به عراقی معروف شده است. هرچند به طور معمول، شاعران نواحی مرکزی (اصفهان، ری و همدان) و آذربایجان را پیروان سبک عراقی مینامند و شاعران این دو ناحیه، بهخصوص در طول قرن ششم، با یکدیگر مراوده داشتند و بر شیوۀ کار یکدیگر تأثیر گذاشتهاند، اما سبک شاعران آذربایجان به علت وجود بقایای زبان پهلوی در آن ناحیه و آمیختگی آن با زبان جاری شاعران منطقۀ [[شروان]] و [[ایروان]] که [[زبان آذری]] خوانده میشود، تفاوتهای مختصری با سبک شاعران حوزۀ مرکزی یافته است که نمونۀ بارز آن را در شعر [[خاقانی شروانی]] و [[نظامی گنجوی، ابومحمد الیاس (گنجه ح ۵۳۵ـ۶۱۴ق)|نظامی گنجوی]] و [[فلکی شروانی، محمد (۵۰۰/۴۹۰ ـ۵۷۷/۵۸۷ق)|فلکی شروانی]] میتوان دید. از این رو در تقسیمبندی سبکها، گاه برای شاعران آذربایجان سبکی جداگانه قائل شده و آن را «سبک آذربایجانی» نامیدهاند که درواقع زیرشاخۀ همین سبک عراقی است. | از دورههای شعر فارسی. در تاریخ شعر [[فارسی دری]] به مجموعۀ خصوصیاتی اطلاق میشود که در آثار بیشتر شاعران، از نیمۀ دوم قرن ششم تا اواخر قرن نهم هجری به وجود آمد. حوزۀ رشد و گسترش این سبک (دوره) [[ری، شهر|ری]]، [[اصفهان، استان|اصفهان]]، [[همدان، استان|همدان]]، [[فارس، استان|فارس]] و [[آذربایجان، سرزمین|آذربایجان]] بوده است و از آنجا که در اصطلاح جغرافیای تاریخی ایران، نواحی مرکزی و غربی ایران، [[عراق عجم]] نامیده میشد، این سبک به عراقی معروف شده است. هرچند به طور معمول، شاعران نواحی مرکزی (اصفهان، ری و همدان) و آذربایجان را پیروان سبک عراقی مینامند و شاعران این دو ناحیه، بهخصوص در طول قرن ششم، با یکدیگر مراوده داشتند و بر شیوۀ کار یکدیگر تأثیر گذاشتهاند، اما سبک شاعران آذربایجان به علت وجود بقایای زبان پهلوی در آن ناحیه و آمیختگی آن با زبان جاری شاعران منطقۀ [[شروان]] و [[ایروان]] که [[زبان آذری]] خوانده میشود، تفاوتهای مختصری با سبک شاعران حوزۀ مرکزی یافته است که نمونۀ بارز آن را در شعر [[خاقانی شروانی]] و [[نظامی گنجوی، ابومحمد الیاس (گنجه ح ۵۳۵ـ۶۱۴ق)|نظامی گنجوی]] و [[فلکی شروانی، محمد (۵۰۰/۴۹۰ ـ۵۷۷/۵۸۷ق)|فلکی شروانی]] میتوان دید. از این رو در تقسیمبندی سبکها، گاه برای شاعران آذربایجان سبکی جداگانه قائل شده و آن را «سبک آذربایجانی» نامیدهاند که درواقع زیرشاخۀ همین سبک عراقی است. | ||
| خط ۴: | خط ۸: | ||
'''تاریخچه''' | '''تاریخچه''' | ||
مقدمات بروز سبک عراقی، از اوایل قرن ششم به وجود آمد. در این دوره به علت انتقال مراکز قدرت، از خراسان به نواحی مرکزی و شمالی ایران و رایج شدن زبان فارسی دری در این نواحی، تغییراتی در زبان و شیوۀ بیان شاعران پدید آمد. این تغییرات در طول قرن ششم بهتدریج آشکارتر و پس از حملۀ [[مغول]] (615ق) در شعر شاعرانی که در اصفهان و شیراز و نواحی غربی ایران میزیستند، مشخصتر شد. جز برخی شاعران (چون [[سوزنی سمرقندی، محمد (نسف ۴۸۲ـ۵۶۹/۵۶۲ق)|سوزنی سمرقندی]] و [[قطران | مقدمات بروز سبک عراقی، از اوایل قرن ششم به وجود آمد. در این دوره به علت انتقال مراکز قدرت، از خراسان به نواحی مرکزی و شمالی ایران و رایج شدن زبان فارسی دری در این نواحی، تغییراتی در زبان و شیوۀ بیان شاعران پدید آمد. این تغییرات در طول قرن ششم بهتدریج آشکارتر و پس از حملۀ [[مغول]] (615ق) در شعر شاعرانی که در اصفهان و شیراز و نواحی غربی ایران میزیستند، مشخصتر شد. جز برخی شاعران (چون [[سوزنی سمرقندی، محمد (نسف ۴۸۲ـ۵۶۹/۵۶۲ق)|سوزنی سمرقندی]] و [[قطران تبریزی، شرف الدین ابومنصور|قطران تبریزی]]) که حلقۀ اتصال بین شعر [[سبک خراسانی|دورۀ خراسانی]] با شعر دورۀ عراقیاند، اولین نشانههای بارز سبک عراقی را میتوان در دیوان [[انوری ابیوردی، محمد بن علی ( ـ بلخ پس از ۵۸۲ق)|انوری ابیوردی]]، ظهيرالدين فاریابی، [[ابوالفرج رونی]] و [[حسن غزنوی، حسن بن محمد (ح ۵۳۵ـ۵۵۷ق)|سید حسن غزنوی]] یافت. [[جمال الدین عبدالرزاق|جمالالدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی]]، پسرش [[کمال الدین اسماعیل اصفهانی|كمالالدين اسماعيل]]، [[خاقانی شروانی]]، [[نظامی گنجوی، ابومحمد الیاس (گنجه ح ۵۳۵ـ۶۱۴ق)|نظامی گنجوی]]، [[سعدی، مصلح الدین (شیراز ح ۶۰۶ـ ح ۶۹۱ق)|سعدی]]، [[فخرالدین عراقی]]، [[سلمان ساوجی، سلمان بن محمد ( ـ ساوه ۷۷۸ ق)|سلمان ساوجی]]، [[خواجوی کرمانی، محمود بن علی (کرمان ۶۸۹ـ شیراز ۷۵۳ق)|خواجوی کرمانی]]، [[امیرخسرو دهلوی]]، [[اوحدی مراغه ای|اوحدی مراغهای]]، [[مولانا|مولانا جلالالدین محمد بلخی]] و [[حافظ، شمس الدین محمد ( ـ شیراز ۷۹۲/۷۹۱ق)|حافظ]] مشخصترین چهرههای سبک عراقی هستند. واپسین شاعر برجستۀ سبک عراقی را [[جامی، عبدالرحمان (خرجرد ۸۱۷ ـ هرات ۸۹۸ق)|عبدالرحمن جامی]] میدانند. | ||
'''ویژگیهای | '''ویژگیهای عمدۀ مشترک''' | ||
در دورۀ عراقی در کنار رویکرد عمده به مضامین عادی و روزمره (چون عشق زمینی، مدح شاهان و امیران و وزیران، شادنوشی و شادخواری و وصف طبیعت و...)، از شعر [[ | در دورۀ عراقی در کنار رویکرد عمده به مضامین عادی و روزمره (چون عشق زمینی، مدح شاهان و امیران و وزیران، شادنوشی و شادخواری و وصف طبیعت و...)، از شعر [[سنائی، ابوالمجد مجدود بن آدم|سنایی غزنوی]] (که نخستین شاعر صوفی شاخص فارسیگوست) نوعی شعر عارفانه شروع به شکلگیری کرد که این مفهوم و معنا و گونه با زنجیرۀ [[عطار، فریدالدین محمد (کدکن ۵۴۰ـ نیشابور ح ۶۱۸ق)|عطار نیشابوری]] و مولانا و حافظ به اوج خود رسید. از میانههای این دوره چنان آمیزشی میان شعر عاشقانه و عارفانه صورت گرفت که تأویل بسیاری شعرها حتی با رمزگشایی رمزوارههای آنها کار طاقتفرسایی شد. | ||
مهمترین ویژگی سبک عراقی، زبان آن است که بر اثر آمیختن با زبان و لهجههای مرکزی و شمالی ایران و همچنین با زبان عربی که در این مناطق رواج بیشتری داشت، تفاوت کلی با زبان شعر سبک خراسانی یافته است. این زبان، برای بیان مفاهیم و مضامین مختلف آمادگی بیشتری داشت. علاوه بر این، از قرن هفتم به بعد، زبان شعر با رواج نسبی لغات و اصطلاحات ترکی که نتیجۀ مستقیم حملۀ مغول و سلطۀ آنان بـر ایران است، مشخص میشود. وجود تركيبات تازه، از ویژگیهای زبان سبک عراقی است که در آثار خاقانی شروانی، نظامی گنجوی و خاصه مولوی به فراوانی به آن برمیخوریم. از دیگر خصوصیات سبک عراقی، توجه شاعران پیرو این سبک به آوردن مضمونها و افکار و معانی دقیق و باریک است که اغلب حاصل احاطه و تسلطی است که شاعران به علوم و فنون عصر خود داشتند و برای مضمونپردازی از آن سود میجستند. همین توجه و علاقۀ شاعران به استفاده از معلومات علمی و به کار بردن اصطلاحات علوم و فنون و آیات [[قرآن]] و [[حدیث]] و [[اساطیر]] و افسانههای مذهبی، که شعر سبک عراقی را مشخص میکند، درک شعر این شاعران را مشکل کرده است؛ به نحوی که برای آگاهی بر معانی و مفاهیم شعر سبک عراقی، شناخت و احاطه بر علوم آن روزگار ضروری است و بر دیوانهای بسیاری از آنان، شرحهایی نوشته شده است که نکات پیچیده و مشکلات آن را شرح و توضیح میدهد. شاعران پیرو سبک عراقی، از میان قالبهای شعری بیش از همه به [[غزل (ادبیات)|غزل]] و [[مثنوی]] (به صورت [[منظومه (ادبیات)|منظومه]]<nowiki/>های داستانی) توجه داشتند و در واقع جز اوج زبان شعری و پیدایی بزرگان شعر فارسی در این دوره، شکوه غزل و مثنوی فارسی را در میان آثار شاعران سبک عراقی باید سراغ گرفت. جز [[شاهنامه|شاهنامۀ]] [[فردوسی]] که در دورۀ سبک خراسانی خلق شده، تمام منظومهها و شاهکارهای شعر فارسی مربوط به دورۀ عراقیاند؛ از [[بوستان]] و غزلیات سعدی گرفته تا [[مثنوی معنوی|مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] مولانا تا دیوان حافظ و [[خمسه نظامی|خمسۀ نظامی]]. | مهمترین ویژگی سبک عراقی، زبان آن است که بر اثر آمیختن با زبان و لهجههای مرکزی و شمالی ایران و همچنین با زبان عربی که در این مناطق رواج بیشتری داشت، تفاوت کلی با زبان شعر سبک خراسانی یافته است. این زبان، برای بیان مفاهیم و مضامین مختلف آمادگی بیشتری داشت. علاوه بر این، از قرن هفتم به بعد، زبان شعر با رواج نسبی لغات و اصطلاحات ترکی که نتیجۀ مستقیم حملۀ مغول و سلطۀ آنان بـر ایران است، مشخص میشود. وجود تركيبات تازه، از ویژگیهای زبان سبک عراقی است که در آثار خاقانی شروانی، نظامی گنجوی و خاصه مولوی به فراوانی به آن برمیخوریم. از دیگر خصوصیات سبک عراقی، توجه شاعران پیرو این سبک به آوردن مضمونها و افکار و معانی دقیق و باریک است که اغلب حاصل احاطه و تسلطی است که شاعران به علوم و فنون عصر خود داشتند و برای مضمونپردازی از آن سود میجستند. همین توجه و علاقۀ شاعران به استفاده از معلومات علمی و به کار بردن اصطلاحات علوم و فنون و آیات [[قرآن]] و [[حدیث]] و [[اساطیر]] و افسانههای مذهبی، که شعر سبک عراقی را مشخص میکند، درک شعر این شاعران را مشکل کرده است؛ به نحوی که برای آگاهی بر معانی و مفاهیم شعر سبک عراقی، شناخت و احاطه بر علوم آن روزگار ضروری است و بر دیوانهای بسیاری از آنان، شرحهایی نوشته شده است که نکات پیچیده و مشکلات آن را شرح و توضیح میدهد. شاعران پیرو سبک عراقی، از میان قالبهای شعری بیش از همه به [[غزل (ادبیات)|غزل]] و [[مثنوی]] (به صورت [[منظومه (ادبیات)|منظومه]]<nowiki/>های داستانی) توجه داشتند و در واقع جز اوج زبان شعری و پیدایی بزرگان شعر فارسی در این دوره، شکوه غزل و مثنوی فارسی را در میان آثار شاعران سبک عراقی باید سراغ گرفت. جز [[شاهنامه|شاهنامۀ]] [[فردوسی طوسی، ابوالقاسم (طوس ۳۲۹ـ ۴۱۷/۴۱۱ق)|فردوسی]] که در دورۀ سبک خراسانی خلق شده، تمام منظومهها و شاهکارهای شعر فارسی مربوط به دورۀ عراقیاند؛ از [[بوستان]] و غزلیات سعدی گرفته تا [[مثنوی معنوی|مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] مولانا تا دیوان حافظ و [[خمسه نظامی|خمسۀ نظامی]]. | ||
| خط ۴۲: | خط ۴۶: | ||
بیا که بر سر کویت بساط چهرهٔ ماست | بیا که بر سر کویت بساط چهرهٔ ماست | ||
به جای خاک که در زیر پایت | به جای خاک که در زیر پایت افکندست | ||
خیال روی تو بیخ امید | خیال روی تو بیخ امید بنشاندست | ||
بلای عشق تو بنیاد صبر | بلای عشق تو بنیاد صبر برکندست | ||
عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی | عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی | ||
به زیر هر خم مویت دلی | به زیر هر خم مویت دلی پراکندست | ||
اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی | اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی | ||
گمان برند که پیراهنت | گمان برند که پیراهنت گلآکند است | ||
ز دست رفته نه تنها منم در این سودا | ز دست رفته نه تنها منم در این سودا | ||
چه | چه دستها که ز دست تو بر خداوند است | ||
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست | فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست | ||
| خط ۶۷: | خط ۷۱: | ||
گمان برند که سعدی ز دوست خرسند است | گمان برند که سعدی ز دوست خرسند است | ||
'''مولوی:''' | |||
شعر من نان مصر را ماند | |||
شب بر او بگذرد نتانی خورد | |||
آن زمانش بخور که تازه بود | |||
پیش از آنک بر او نشیند گرد | |||
گرمسیر ضمیر جای وی است | |||
میبمیرد در این جهان از برد | |||
همچو ماهی دمی به خشک طپید | |||
ساعتی دیگرش ببینی سرد | |||
ور خوری بر خیال تازگیاش | |||
بس خیالات نقش باید کرد | |||
آنچ نوشی خیال تو باشد | |||
نبود گفتن کهن ای مرد | |||
'''حافظ:'''<br />دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما | |||
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما | |||
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون | |||
روی سوی خانهٔ خَمّار دارد پیر ما | |||
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم | |||
کاین چنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما | |||
عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است | |||
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما | |||
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد | |||
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما | |||
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی؟ | |||
آه آتشناک و سوز سینهٔ شبگیر ما | |||
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش | |||
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما | |||
---- | ---- | ||
ویرایش