فرانسوی، هنر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
فَرانسوی، هنر (French art)<br/> [[ | فَرانسوی، هنر (French art)<br/> | ||
[[پرونده:33052300-3.jpg|بندانگشتی|کلیسای جامع نتردام پاریس]] | |||
نقاشی، مجسمهسازی، و هنرهای تزیینی فرانسه. [[فرانسه]]، بهمنزلۀ زادگاه [[گوتیک، هنر|گوتيک]]<ref>Gothic</ref>، کانون مجسمهسازی و تذهیب نسخ خطی در قرون وسطا، و از قرن ۱۵م در پردههای نقشبافت<ref>tapestry</ref>، بود. نقاشی قرن ۱۷م فرانسه تحت سلطۀ [[کلاسی سیسم|کلاسیسیسم]]<ref>Classicism</ref> ایتالیاییوار [[کلود لورن]]<ref>Claude Lorrain</ref> و [[پوسن، نیکلا (۱۵۹۴ـ۱۶۶۵)|نیکلا پوسن]]<ref>Nicolas Poussin </ref> شکوفا شد؛ متعاقب آن شیوۀ [[روکوکو]]<ref>rococo | |||
</ref> با صحنههای نشاطانگیزش از طبقات مرفه، پس از وقوع انقلاب فرانسه<ref>French Revolution </ref> جای خود را به نئوکلاسیسیسمِ<ref>Neo-Classicism </ref> ژاک ـ لوئی داوید<ref>Jacques-Louis David </ref> و ژان دومینیک انگر<ref>Dominique Ingres</ref> سپرد. در قرن ۱۹ رمانتیسم<ref> Romanticism </ref> مسلط بر فضای هنری به سبکهای دیگری جای سپرد، که رئالیسم<ref>realism</ref> و امپرسیونیسمِ<ref> Impressionism </ref> نقاشانی همچون کلود مونه<ref>Claude Monet </ref>، اوگوست رنوار<ref>Auguste Renoir </ref>، و آثار ژرژ سورا<ref>Georges Seurat </ref>، پل سزان<ref>Paul Cézanne </ref> و سرانجام هنر مدرن<ref>modern art </ref> قرن | </ref> با صحنههای نشاطانگیزش از طبقات مرفه، پس از وقوع [[انقلاب فرانسه]]<ref>French Revolution </ref> جای خود را به [[نیوکلاسی سیسم|نئوکلاسیسیسمِ]]<ref>Neo-Classicism </ref> [[داوید، ژاک ـ لویی (۱۷۴۸ـ۱۸۲۵)|ژاک ـ لوئی داوید]]<ref>Jacques-Louis David </ref> و [[انگر، ژان اوگوست دومینیک (۱۷۸۰ـ۱۸۶۷)|ژان دومینیک انگر]]<ref>Dominique Ingres</ref> سپرد. در قرن ۱۹ [[رمانتیسم (هنر و ادبیات)|رمانتیسم]]<ref> Romanticism </ref> مسلط بر فضای هنری به سبکهای دیگری جای سپرد، که [[ریالیسم (هنر و ادبیات)|رئالیسم]]<ref>realism</ref> و [[امپرسیونیسم|امپرسیونیسمِ]]<ref> Impressionism </ref> نقاشانی همچون [[مونه، کلود (۱۸۴۰ـ۱۹۲۶)|کلود مونه]]<ref>Claude Monet </ref>، [[رنوار، پیر اوگوست (۱۸۴۱ـ۱۹۱۹)|اوگوست رنوار]]<ref>Auguste Renoir </ref>، و آثار [[سورا، ژرژ (۱۸۵۹ـ۱۸۹۱)|ژرژ سورا]]<ref>Georges Seurat </ref>، [[سزان، پل (۱۸۳۹ـ۱۹۰۶)|پل سزان]]<ref>Paul Cézanne </ref> و سرانجام هنر مدرن<ref>modern art </ref> قرن ۲۰م از آن جملهاند. [[ماتیس، هانری (۱۸۶۹ـ۱۹۵۴)|هانری ماتیس]]<ref>Henri Matisse </ref> با شیوۀ [[فوویسم]]<ref>fauvism</ref>، [[براک، ژرژ (۱۸۸۲ـ۱۹۶۳)|ژرژ براک]]<ref> Georges Braque </ref> با شیوۀ [[کوبیسم]]<ref>cubism </ref>، و [[رودن، اوگوست (۱۸۴۰ـ۱۹۱۷)|اوگوست رودَن]]<ref>Auguste Rodin </ref> در مجسمهسازی، از پیشگامان هنر مدرن فرانسه بودند. از میانۀ قرن ۱۹م تا میانۀ قرن ۲۰م، پاریس کانون هنری غرب بود. در میان کهنترین بقایای پیشتاریخی، نقاشیهای [[لاسکو|غار لاسکو]]<ref>Lascaux </ref> در جنوب فرانسه (۱۸۰۰۰پم) درخور ذکرند. از دورۀ سلتی<ref>Celtic </ref> (قرن ۵پم تا قرن اول میلادی) اشیای دستساز بسیار، و از دوران اشغال خاک فرانسه بهدست رومیان (قرن اول تا ۵م) علاوهبر اشیای دستساز، بناهای توجهبرانگیزی هم باقی ماندهاند. در دورههای پادشاهی اوتونی<ref>Ottonian </ref> و [[کارولنژیان، سلسله|کارولنژیان]]<ref>Carolingians </ref>، قدرت و ثروت روبه رشد کلیسای مسیحی، شکلگیری فرهنگ ملّی را میّسر ساخت. | ||
'''دورۀ رومیوار (از قرن ۱۰ تا قرن ۱۲م).''' هنر رومیوار، نخستین شیوۀ هنری شاخص فرانسوی بود. بناهای عظیم کلیساها، کلیساهای جامع، و صومعهها، به رشد هنرهای فرعی نیرویی تازه بخشید؛ چراکه بناها و اجتماعات دینی به محصولاتی همچون آثار فلزی، بافتهها، و نسخ خطی مُذهّب نیاز داشتند. مجسمهسازی نیز از برجستهترین دستاوردهای آن دوران بود که شکلهای گویا و بسیار چکیدهنمایی<ref>stylized </ref> شده را تا حدّی از تصاویر نسخ خطی برمیگرفت؛ از آن زمره مجسمههای کلیسای جامع اوتون<ref>Autun </ref> و صومعههای کلونی<ref>Cluny</ref>، موئاساک<ref> Moissac </ref>، و سویاک<ref>Souillac </ref> درخور ذکرند. لعابکاری با اسلوب ''لعاب مینای شیاری''<ref>''champlevé'' </ref> تکامل یافت؛ این لعاب، در شهر لیموژ<ref>''Limoges'' </ref> ساخته میشد. | '''دورۀ رومیوار (از قرن ۱۰ تا قرن ۱۲م).''' هنر رومیوار، نخستین شیوۀ هنری شاخص فرانسوی بود. بناهای عظیم کلیساها، کلیساهای جامع، و صومعهها، به رشد هنرهای فرعی نیرویی تازه بخشید؛ چراکه بناها و اجتماعات دینی به محصولاتی همچون آثار فلزی، بافتهها، و نسخ خطی مُذهّب نیاز داشتند. مجسمهسازی نیز از برجستهترین دستاوردهای آن دوران بود که شکلهای گویا و بسیار چکیدهنمایی<ref>stylized </ref> شده را تا حدّی از تصاویر نسخ خطی برمیگرفت؛ از آن زمره مجسمههای کلیسای جامع اوتون<ref>Autun </ref> و صومعههای کلونی<ref>Cluny</ref>، موئاساک<ref> Moissac </ref>، و سویاک<ref>Souillac </ref> درخور ذکرند. لعابکاری با اسلوب ''لعاب مینای شیاری''<ref>''champlevé'' </ref> تکامل یافت؛ این لعاب، در شهر [[لیموژ]]<ref>''Limoges'' </ref> ساخته میشد. | ||
'''گوتیک (از قرن ۱۲ تا قرن ۱۴م).''' سبک گوتیک علاوهبر معماری در دیگر هنرها نیز تجلّی یافت. فرانسه در تکامل گوتیک نقش اصلی را داشت. کلیساهای | '''گوتیک (از قرن ۱۲ تا قرن ۱۴م).''' سبک گوتیک علاوهبر معماری در دیگر هنرها نیز تجلّی یافت. فرانسه در تکامل گوتیک نقش اصلی را داشت. کلیساهای نوساز سر به فلک کشیده، به سطوح گستردهای از شیشۀ منقوش<ref>stained glass</ref> نیاز داشتند که برخی از ممتازترینِ آنها در [[شارتر، کلیسای جامع|کلیسای جامع شارتر]]<ref> Chartres </ref> استفاده شدهاند. نقاشیهای دیواری (که بسیاری از آنها ازبین رفتهاند)، بیشتر از رنگهای بهکاررفته در شیشههای منقوش تبعیّت میکردند. مجسمهها، ظرافت و واقعگرایی بیشتری یافتند و طرحهای پیچیدهتری برای کندهکاری در نظر گرفته شد؛ همچون کندهکاریهای کلیسای شارتر، [[نتردام، کلیسا|کلیسای نتردام]]<ref>Notre Dame </ref> در پاریس و دیگر مکانها. ساختن سردیس (بهشکل مجسمه) در اواخر قرن ۱۴م در فرانسه آغاز شد. در آن زمان پاریس مرکز بینالمللی تذهیب نسخ خطی و مینیاتورسازی<ref>miniature </ref> نیز شد. | ||
'''قرن ۱۵م'''. در پایان قرون وسطا که شیوههای گوتیک با نیازهای تغییریابندۀ جامعه انطباق یافت، مکتبهای محلّی در هنر نقاشی شکل گرفت و نخستین نقاشان نامآور پدیدار شدند: در پرووانس<ref>Provence</ref>، نیکلا فرومان<ref>Nicolas Froment </ref>؛ در بورگونی و شمال، سیمون مارمیون<ref> Simon Marmion</ref> (ح ۱۴۲۲ـ ۱۴۸۹م)؛ در لوآر<ref> Loire </ref>، ژان فوکه<ref>Jean Fouquet </ref> و ژان بوردیشون<ref>Jean Bourdichon </ref> (ح ۱۴۵۷ـ۱۵۲۱م)؛ نقاش مشهور به متر دو مولن<ref>Maître de Moulins </ref> (که از ۱۴۸۰ تا ۱۵۰۰م فعالیت داشته است)، ژان پرآل<ref>Jean Perréal </ref> (ح ۱۴۵۷ـ۱۵۳۰م). ژان فوکه، تکچهرهساز دربار، برجستهترینِ آنان است که واقعگرایی دقیق آثارش از نقاشی هلندی<ref>Netherlandish painting</ref> تأثیر دارد. مینیاتورهای فوکه و برادران لمبور<ref> Limbourg</ref>، خالقان کتاب دعای مصور ''ایام پربرکت دوک دو بری''<ref>''Trés Riches Heures du Duc de Berry''</ref>، نشاندهندۀ طبیعتگرایی<ref>''naturalism'' </ref> عالی و نوآوری در تزیینکاریاند. پردههای نقشبافت ممتازی نیز در این دوره بافته شد. در آن زمان با کاهش سفارشهای کلیسایی، مجسمهسازان موقعیّتی برای هنرآفرینی نداشتند. | '''قرن ۱۵م'''. در پایان قرون وسطا که شیوههای گوتیک با نیازهای تغییریابندۀ جامعه انطباق یافت، مکتبهای محلّی در هنر نقاشی شکل گرفت و نخستین نقاشان نامآور پدیدار شدند: در پرووانس<ref>Provence</ref>، نیکلا فرومان<ref>Nicolas Froment </ref>؛ در [[بورگونی]] و شمال، سیمون مارمیون<ref> Simon Marmion</ref> (ح ۱۴۲۲ـ ۱۴۸۹م)؛ در لوآر<ref> Loire </ref>، [[فوکه، ژان (ح ۱۴۲۰ـ ح ۱۴۸۱م)|ژان فوکه]]<ref>Jean Fouquet </ref> و ژان بوردیشون<ref>Jean Bourdichon </ref> (ح ۱۴۵۷ـ۱۵۲۱م)؛ نقاش مشهور به متر دو مولن<ref>Maître de Moulins </ref> (که از ۱۴۸۰ تا ۱۵۰۰م فعالیت داشته است)، ژان پرآل<ref>Jean Perréal </ref> (ح ۱۴۵۷ـ۱۵۳۰م). ژان فوکه، تکچهرهساز دربار، برجستهترینِ آنان است که واقعگرایی دقیق آثارش از نقاشی هلندی<ref>Netherlandish painting</ref> تأثیر دارد. مینیاتورهای فوکه و [[لمبور، برادران|برادران لمبور]]<ref> Limbourg</ref>، خالقان کتاب دعای مصور ''ایام پربرکت دوک دو بری''<ref>''Trés Riches Heures du Duc de Berry''</ref>، نشاندهندۀ طبیعتگرایی<ref>''naturalism'' </ref> عالی و نوآوری در تزیینکاریاند. پردههای نقشبافت ممتازی نیز در این دوره بافته شد. در آن زمان با کاهش سفارشهای کلیسایی، مجسمهسازان موقعیّتی برای هنرآفرینی نداشتند. | ||
'''رنسانس''' (رنسانس<ref>Renaissance</ref>) (قرن | '''رنسانس''' (رنسانس<ref>Renaissance</ref>) (قرن ۱۶م). اشتیاق فرانسیس اول<ref> Francis I </ref> به ایجاد هنری متمرکز برای رقابت با ایتالیا، او را برآن داشت که نقاشان نامآوری (همچون [[پریماتیتچو، فرانچسکو (ح ۱۵۰۴ـ۱۵۷۰)|فرانچسکو پریماتیتچو]]<ref>Francesco Primaticcio </ref>، و [[آباته، نیکولو دل (ح ۱۵۰۹ـ۱۵۷۱)|نیکولو دل آباته]]<ref>Niccolò dell’Abbate </ref>) را از [[ایتالیا]] به فرانسه فرا خوانَد، که تکوین مکتب [[فونتن بلو|فونتنبلو]]<ref>Fontainebleau </ref> را در پی داشت. هنر تکچهرهسازی درباری و تکچهرهسازی مینیاتوری، بهوسیلۀ کورنی دو لیون<ref>Corneille de Lyon </ref> (ح ۱۵۰۳ـ۱۵۷۴م) و دو نقاش پیشگام دیگر، با نامهای ژان و فرانسوا کلوئه<ref>Jean and François Clouet </ref>، رونق یافت. بهرغم گسترش روزافزون نفوذ ایتالیا، این نقاشان همچنان وامدار نقاشی هلندی بودند. | ||
'''باروک '''(باروک<ref>baroque </ref>) (قرن | '''باروک '''(باروک<ref>baroque </ref>) (قرن ۱۷م و دوران فرمانروایی لوئی چهاردهم). سبک نقاشی پوسن، شیوۀ «رسمی» کشور شد، و از سوی آکادمی سلطنتی<ref>Royal Academy </ref> (تأسیسیافته در ۱۶۴۸م) اشاعه یافت. [[کولبر، ژان باپتیست (۱۶۱۹ـ۱۶۸۳)|ژان باپتیست کولبر]]<ref>Jean Baptiste Colbert </ref>، وزیر مقتدر، و [[لوبرون، شارل (۱۶۱۹ـ۱۶۹۰)|شارل لوبرون]]<ref>Charles Le Brun </ref>، نقاش دربار و مدیر آکادمی، کلیۀ تولیدات هنری کشور، از تکچهرهسازی رسمی دولتی تا مبلمان و پردههای نقشبافت کارگاه گوبلن<ref>Gobelins </ref>، را تحت نظارت خود گرفتند. نقاشانی همچون [[لا تور، ژرژ دو (۱۵۹۳ـ۱۶۵۲)|ژرژ دو لاتور]]<ref>Georges de La Tour </ref> و لوئی لو نَن<ref>Louis Le Nain </ref>، دو هنرمند استثنایی بودند که شیوۀ واقعگرایانهای را در پیش گرفتند؛ گرچه رویکرد کلاسیکِ<ref>classical </ref> نظم و تعادل را نیز رها نکردند. در بخش آغازین قرن ۱۷م مجسمهسازی فرانسه، بیشتر در انحصار مقبرهسازی بود. با حمایت [[لویی چهاردهم|لوئی چهاردهم]] از هنر پرزرق و برق غیردینی، روح تازهای بر کالبد مجسمهسازی فرانسه دمیده شد. [[ژیراردون، فرانسوا (۱۶۲۸ـ۱۷۱۵)|ژیراردون]]<ref>Girardon </ref>، که مقبرۀ کاردینال ریشِلیو<ref>Cardinal Richelieu </ref> در کلیسای وابسته به [[سوربون]]<ref>Sorbonne</ref> پاریس شاهکار اوست، به کار مجسمهسازی برای تزیین کاخ ورسای<ref> Versailles </ref> گماشته شد. آنتوان کوازووکس<ref>Antoine Coysevox </ref> تکچهرههایی را کندهکاری کرد که بهسبب ویژگی پرنشاطشان نظرگیرند. | ||
'''قرن | '''قرن ۱۸م'''. در این دوره روکوکوی پرنشاط و دلانگیزی جانشین تزیینات فاخر سبک لوئی چهاردهمی شد؛ ژان آنتوان واتو<ref>Jean-Antoine Watteau </ref> معرّف این تغییر هنری بود، که بازتابهای آن در آثار پیروان او نیز، ازجمله ژان باپتیست پاتر<ref>Jean Baptiste Pater</ref> (۱۶۹۵ـ۱۷۳۶م) و [[لانکره، نیکلا (۱۶۹۰ـ۱۷۴۳)|نیکلا لانکره]]<ref> Nicolas Lancret </ref>، مشهود است. در پردههای غیرتشریفاتی واتو از ''جشنهای عاشقانه''<ref>fêtes galantes</ref>، گروهی مرد و زن موقر و بانشاط، با حالتی عاشقانه و درحالنواختن موسیقی، در چشماندازهایی شکوهمند تصویر شدهاند که با حالتی از اندوه لذتهای گذرا توأماند. این شیوۀ باظرافت و بسیار آراسته در آثار [[بوشه، فرانسوا (۱۷۰۳ـ۱۷۷۰)|فرانسوآ بوشه]]<ref>''François Boucher'' </ref> و [[فراگونار، ژان ـ اونوره (۱۷۳۲ـ۱۸۰۶)|ژان ـ اونوره فراگونار]]<ref>Jean-Honoré Fragonard </ref> نیز متجلّی است، که هر دو شادمانی سبکسرانۀ دربار را کمی پیش از انقلاب فرانسه به اجمال بازنمودهاند. [[گروز، ژان باپتیست (۱۷۲۵ـ۱۸۰۵)|ژان باپتیست گروز]]<ref>Jean Baptiste Greuze </ref> این شیوه را ناگهان وانهاد، و مضامین اخلاقی روزمره را برگزید و در آنها از خصلتهای سادۀ نیکو بهگونهای پراحساس تمجید کرد. برخلاف هنر حاکم بر دربار، ژان باپتیست شاردن<ref>Jean Baptiste Chardin </ref> صحنههای آرام و خانوادگیِ زندگی طبقۀ متوسط را نقاشی میکرد. پایان قرن ۱۸ با واکنش علیه روکوکو و بازگشت به «هنر کلاسیک» روبهرو بود؛ ژوزف ماری وین<ref>Joseph Marie Vien </ref> (۱۷۱۶ـ۱۸۰۹م) از این جریان هنری حمایت میکرد. نمایندۀ اصلی نئوکلاسیسیسم، یکی از شاگردان وِین، به نام داوید بود که هنرش عواطف و احوال دوران انقلاب و بنیاد امپراتوری ناپلئون را بازمیتاباند. | ||
'''قرن | '''قرن ۱۹م.''' نئوکلاسیسیسم در عین بازگشت به گذشته، حاوی عنصری از رمانتیسم بود. اوج شکوفایی رمانتیسم را میتوان بهخوبی در آثار [[ژریکو، تیودور (۱۷۹۱ـ۱۸۲۴)|تئودور ژِریکو]]<ref>Théodore Géricault </ref> و [[دلاکروا، اوژن (۱۷۹۸ـ۱۸۶۳)|اوژن دُلاکروا]]<ref>Eugène Delacroix </ref> بازیافت؛ گرچه در همان زمان اَنگر همچنان نگهبان سرسخت کلاسیسیسم (شیوۀ تأییدشدۀ آکادمی سلطنتی در قرن ۱۹م) باقی ماند. با نقاشیهای لطیف، شاعرانه و مهآلود کامی کورو<ref>Camille Corot </ref>، دورۀ نوینی در منظرهپردازی آغاز گردید. گرچه کورو مدتی در باربیزون<ref>Barbizon </ref> کار کرد، از نقاشان مکتب باربیزون شمرده نمیشود. نقاشان فرانسوی مکتب باربیزون<ref>Barbizon School </ref> عبارتاند از [[میله، ژان فرانسوا (۱۸۱۴ـ۱۸۷۵)|ژان فرانسوا میله]]<ref>Jean-François Millet </ref>، [[دوبینیی، شارل ـ فرانسوا (۱۸۱۷ـ۱۸۷۸)|دوبینیی]]<ref>Daubigny </ref> (۱۸۱۷ـ۱۸۷۸م)، و [[روسو، تیودور (۱۸۱۲ـ۱۸۶۷)|تئودور روسو]]<ref>Theodore Rousseau </ref>. در میانۀ قرن ۱۹م، رئالیسم در ضدّیت با نئوکلاسیسیسم و رمانتیسم شکل گرفت. [[کوربه، گوستاو (۱۸۱۹ـ۱۸۷۷)|گوستاو کوربه]]<ref>Gustave Courbet </ref> با نقاشیهای غیرقهرمانانهاش از زندگی روزمره، موجی از اعتراض برانگیخت و شخصیت اصلی این جنبش هنری شد؛ هنرش تا حد زیادی با [[رادیکالیسم]]<ref>radicalism</ref> سیاسیاش پیوند داشت. رئالیسم بیشتر همچون یک اندیشه تا یک سبک، بهوسیلۀ [[دومیه، اونوره (۱۸۰۸ـ۱۸۷۹)|اونوره دومیه]]<ref> Honoré Daumier </ref> و [[میله، ژان فرانسوا (۱۸۱۴ـ۱۸۷۵)|ژان فرانسوا میله]]، نقاش منظرهپرداز، تکامل یافت. دومیه نقاش و کاریکاتوریست بود، و بهسبب تصاویر هجوآمیزش از زندگی فرانسوی شهرت یافت. اِدوئار مانه<ref>Edouard Manet </ref> را نیز میتوان از نقاشان رئالیست برشمرد؛ رویکرد عالی و مدرن او به درونمایههای نقاشان قرن ۱۵ تا قرن ۱۸م، بسیار مناقشه برانگیز بود؛ ازجمله اثرش با نام ''اولیمپیا''<ref>Olympia </ref> (۱۸۶۵م؛ موزۀ دورسه<ref>''Musée d’ Orsay'' </ref>، پاریس). شیوۀ رئالیسم، با تمرکز بر زندگی روزمره، برای امپرسیونیسم، مشهورترین جنبش قرن ۱۹م، بستر مناسبی را فراهم کرد. مونه با تأثیر از ادوئار مانه و پیوستن به گروه امپرسیونیستها، فعالیت هنریاش را آغاز کرد و از شخصیتهای مرکزی جنبش شد. ویژگیهای آثار مونه، ازجمله تمرکز مطلق بر ظاهر اشیا و تغییر رنگها و شکلها درخلال تغییرات نوری و جوّی، جوهرۀ امپرسیونیسم را هستی بخشید. دیگر نقاشان برجستۀ امپرسیونیسم عبارت بودند از رنوار، [[پیسارو، کامی (۱۸۳۰ـ۱۹۰۳)|کامی پیسارو]]<ref>Camille Pissarro </ref>، و [[موریزو، برت ماری پولین (۱۸۴۱ـ۱۸۹۵)|برت موریزو]]<ref>Berthe Morisot </ref>. [[دگا، ادگار (۱۸۳۴ـ۱۹۱۷)|ادگار دگا]]<ref>Edgar Degas</ref> ادراکی از جوهرۀ ساختاری و فرمی کلاسیک را به امپرسیونیسم افزود. [[لوترک، هانری دو تولوز|هانری دو تولوز لوترک]]<ref>Henri de Toulouse-Lautrec</ref> بهرغم آگاهی از امپرسیونیسم، شیوهای کاملاً فردی را درپیش گرفت، که برگرفته از آگهیهای مصور و باسمههای ژاپنی و آثار دگا بود. نحوۀ استفادۀ امپرسیونیستها از رنگ، به نوآوریهای نوینی انجامید؛ از آن جملهاند: نئوامپرسیونیسم<ref>Neo-Impressionism</ref> (یا نقطهچینکاری<ref>pointillism</ref>)، در آثار سورا و [[سینیاک، پل (۱۸۶۳ـ۱۹۳۵)|پل سینیاک]]<ref>Paul Signac </ref>، ویژگی فرمی پستامپرسیونیسم<ref>post-Impressionism </ref> در آثار سزان و [[گوگن، پل (۱۸۴۸ـ۱۹۰۳)|پل گوگن]]<ref>Paul Gauguin </ref>، که هر دو در تکامل هنرمدرن تأثیری ژرف داشتند. هنر ایشان خاستگاه بهثمررسیدن مراحل درخشانی از هنر دهۀ ۱۸۹۰م شد که با [[سمبولیسم (هنر)|سمبولیسم]]<ref>symbolism</ref> ([[رودون، اودیلون (۱۸۴۰ـ۱۹۱۶)|اودیلون رودون]]<ref>Odilon Redon </ref>، [[مورو، گوستاو (۱۸۲۶ـ۱۸۹۸)|گوستاو مورو]]<ref>Gustave Moreau </ref> و دیگران)، و آثار گروه نبیها<ref>Les Nabis </ref> آغاز گردید. اوگوست رودن به ضوابط منجمدماندۀ مجسمهسازی قرن ۱۹م، گرما و شوری رمانتیک بخشید. | ||
'''قرن ۲۰.''' برخی از بزرگترین نوآوران هنر قرن ۲۰ عبارتاند از ژرژ | '''قرن ۲۰.''' برخی از بزرگترین نوآوران هنر قرن ۲۰ عبارتاند از [[براک، ژرژ (۱۸۸۲ـ۱۹۶۳)|ژرژ براک]]، که همراه با [[پیکاسو، پابلو (۱۸۸۱ـ۱۹۷۳)|پابلو پیکاسو]]<ref>Pablo Picasso </ref>، نقاش اسپانیایی، سبک کوبیسم را پروراند و اعتلا بخشید؛ و هانری ماتیس، نقاش سرآمد فوویسم که کارهایی با رنگهای درخشان و ماهیّتی موزون و تزیینی پدید آورد. اندیشههای نوین نقاشی بهخوبی در پاریس پا گرفت، و آن شهر را مرکز بینالمللی مکتب پاریس<ref>l’Ecole de Paris </ref> ساخت. برخی از نمایندگان هنر مدرن همچون [[پیکاسو، پابلو (۱۸۸۱ـ۱۹۷۳)|پیکاسو]]، از خارج از فرانسه به آنجا مهاجرت کردند. از نقاشان برجستۀ فرانسوی [[ووییار، ادویار (۱۸۶۸ـ۱۹۴۰)|ادوئار ووئیار]]<ref>Edouard Vuillard </ref>، [[بونار، پیر (۱۸۶۷ـ۱۹۴۷)|پیر بونار]]<ref>Pierre Bonnard </ref>، [[مارکه، پیر آلبر (۱۸۷۵ـ۱۹۴۷)|پیِر آلبر مارکه]]<ref>Pierre Albert Marquet </ref>، [[دلونه، روبر (۱۸۸۵ـ۱۹۴۱)|روبر دلونه]]<ref>Robert Delaunay </ref>، [[لژه، فرنان (۱۸۸۱ـ۱۹۵۵)|فرنان لژه]]<ref>Fernand Léger </ref>، ژرژ روئو<ref>Georges Rouault </ref>، و [[دوفی، رایول (۱۸۷۷ـ۱۹۵۳)|رائول دوفی]]<ref>Raoul Dufy </ref> درخور ذکرند. [[مایول، آریستید (۱۸۶۱ـ۱۹۴۴)|آریستید مایول]]<ref>Aristide Maillol </ref>، فرمهای مجسمههای سنّتی فرانسه را احیا کرد. پس از [[جنگ جهانی دوم]]<ref>World War II </ref>، پاریس، مرکزیّت دنیای هنر را به امریکا سپرد، و بیشترین تأثیر را در هنر معاصر دنیا گذاشت. [[کلاین، ایوز (۱۹۲۸ـ۱۹۶۲)|ایوز کلاین]]<ref>Yves Klein </ref> و [[دوبوفه، ژان فیلیپ آرتور (۱۹۰۱ـ۱۹۸۵)|ژان دوبوفه]]<ref>Jean Dubuffet</ref> از نقاشان سرآمد فرانسوی در دوران پس از جنگ جهانیاند. | ||
| |
نسخهٔ کنونی تا ۳ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۰۸
فَرانسوی، هنر (French art)
نقاشی، مجسمهسازی، و هنرهای تزیینی فرانسه. فرانسه، بهمنزلۀ زادگاه گوتيک[۱]، کانون مجسمهسازی و تذهیب نسخ خطی در قرون وسطا، و از قرن ۱۵م در پردههای نقشبافت[۲]، بود. نقاشی قرن ۱۷م فرانسه تحت سلطۀ کلاسیسیسم[۳] ایتالیاییوار کلود لورن[۴] و نیکلا پوسن[۵] شکوفا شد؛ متعاقب آن شیوۀ روکوکو[۶] با صحنههای نشاطانگیزش از طبقات مرفه، پس از وقوع انقلاب فرانسه[۷] جای خود را به نئوکلاسیسیسمِ[۸] ژاک ـ لوئی داوید[۹] و ژان دومینیک انگر[۱۰] سپرد. در قرن ۱۹ رمانتیسم[۱۱] مسلط بر فضای هنری به سبکهای دیگری جای سپرد، که رئالیسم[۱۲] و امپرسیونیسمِ[۱۳] نقاشانی همچون کلود مونه[۱۴]، اوگوست رنوار[۱۵]، و آثار ژرژ سورا[۱۶]، پل سزان[۱۷] و سرانجام هنر مدرن[۱۸] قرن ۲۰م از آن جملهاند. هانری ماتیس[۱۹] با شیوۀ فوویسم[۲۰]، ژرژ براک[۲۱] با شیوۀ کوبیسم[۲۲]، و اوگوست رودَن[۲۳] در مجسمهسازی، از پیشگامان هنر مدرن فرانسه بودند. از میانۀ قرن ۱۹م تا میانۀ قرن ۲۰م، پاریس کانون هنری غرب بود. در میان کهنترین بقایای پیشتاریخی، نقاشیهای غار لاسکو[۲۴] در جنوب فرانسه (۱۸۰۰۰پم) درخور ذکرند. از دورۀ سلتی[۲۵] (قرن ۵پم تا قرن اول میلادی) اشیای دستساز بسیار، و از دوران اشغال خاک فرانسه بهدست رومیان (قرن اول تا ۵م) علاوهبر اشیای دستساز، بناهای توجهبرانگیزی هم باقی ماندهاند. در دورههای پادشاهی اوتونی[۲۶] و کارولنژیان[۲۷]، قدرت و ثروت روبه رشد کلیسای مسیحی، شکلگیری فرهنگ ملّی را میّسر ساخت.
دورۀ رومیوار (از قرن ۱۰ تا قرن ۱۲م). هنر رومیوار، نخستین شیوۀ هنری شاخص فرانسوی بود. بناهای عظیم کلیساها، کلیساهای جامع، و صومعهها، به رشد هنرهای فرعی نیرویی تازه بخشید؛ چراکه بناها و اجتماعات دینی به محصولاتی همچون آثار فلزی، بافتهها، و نسخ خطی مُذهّب نیاز داشتند. مجسمهسازی نیز از برجستهترین دستاوردهای آن دوران بود که شکلهای گویا و بسیار چکیدهنمایی[۲۸] شده را تا حدّی از تصاویر نسخ خطی برمیگرفت؛ از آن زمره مجسمههای کلیسای جامع اوتون[۲۹] و صومعههای کلونی[۳۰]، موئاساک[۳۱]، و سویاک[۳۲] درخور ذکرند. لعابکاری با اسلوب لعاب مینای شیاری[۳۳] تکامل یافت؛ این لعاب، در شهر لیموژ[۳۴] ساخته میشد.
گوتیک (از قرن ۱۲ تا قرن ۱۴م). سبک گوتیک علاوهبر معماری در دیگر هنرها نیز تجلّی یافت. فرانسه در تکامل گوتیک نقش اصلی را داشت. کلیساهای نوساز سر به فلک کشیده، به سطوح گستردهای از شیشۀ منقوش[۳۵] نیاز داشتند که برخی از ممتازترینِ آنها در کلیسای جامع شارتر[۳۶] استفاده شدهاند. نقاشیهای دیواری (که بسیاری از آنها ازبین رفتهاند)، بیشتر از رنگهای بهکاررفته در شیشههای منقوش تبعیّت میکردند. مجسمهها، ظرافت و واقعگرایی بیشتری یافتند و طرحهای پیچیدهتری برای کندهکاری در نظر گرفته شد؛ همچون کندهکاریهای کلیسای شارتر، کلیسای نتردام[۳۷] در پاریس و دیگر مکانها. ساختن سردیس (بهشکل مجسمه) در اواخر قرن ۱۴م در فرانسه آغاز شد. در آن زمان پاریس مرکز بینالمللی تذهیب نسخ خطی و مینیاتورسازی[۳۸] نیز شد.
قرن ۱۵م. در پایان قرون وسطا که شیوههای گوتیک با نیازهای تغییریابندۀ جامعه انطباق یافت، مکتبهای محلّی در هنر نقاشی شکل گرفت و نخستین نقاشان نامآور پدیدار شدند: در پرووانس[۳۹]، نیکلا فرومان[۴۰]؛ در بورگونی و شمال، سیمون مارمیون[۴۱] (ح ۱۴۲۲ـ ۱۴۸۹م)؛ در لوآر[۴۲]، ژان فوکه[۴۳] و ژان بوردیشون[۴۴] (ح ۱۴۵۷ـ۱۵۲۱م)؛ نقاش مشهور به متر دو مولن[۴۵] (که از ۱۴۸۰ تا ۱۵۰۰م فعالیت داشته است)، ژان پرآل[۴۶] (ح ۱۴۵۷ـ۱۵۳۰م). ژان فوکه، تکچهرهساز دربار، برجستهترینِ آنان است که واقعگرایی دقیق آثارش از نقاشی هلندی[۴۷] تأثیر دارد. مینیاتورهای فوکه و برادران لمبور[۴۸]، خالقان کتاب دعای مصور ایام پربرکت دوک دو بری[۴۹]، نشاندهندۀ طبیعتگرایی[۵۰] عالی و نوآوری در تزیینکاریاند. پردههای نقشبافت ممتازی نیز در این دوره بافته شد. در آن زمان با کاهش سفارشهای کلیسایی، مجسمهسازان موقعیّتی برای هنرآفرینی نداشتند.
رنسانس (رنسانس[۵۱]) (قرن ۱۶م). اشتیاق فرانسیس اول[۵۲] به ایجاد هنری متمرکز برای رقابت با ایتالیا، او را برآن داشت که نقاشان نامآوری (همچون فرانچسکو پریماتیتچو[۵۳]، و نیکولو دل آباته[۵۴]) را از ایتالیا به فرانسه فرا خوانَد، که تکوین مکتب فونتنبلو[۵۵] را در پی داشت. هنر تکچهرهسازی درباری و تکچهرهسازی مینیاتوری، بهوسیلۀ کورنی دو لیون[۵۶] (ح ۱۵۰۳ـ۱۵۷۴م) و دو نقاش پیشگام دیگر، با نامهای ژان و فرانسوا کلوئه[۵۷]، رونق یافت. بهرغم گسترش روزافزون نفوذ ایتالیا، این نقاشان همچنان وامدار نقاشی هلندی بودند.
باروک (باروک[۵۸]) (قرن ۱۷م و دوران فرمانروایی لوئی چهاردهم). سبک نقاشی پوسن، شیوۀ «رسمی» کشور شد، و از سوی آکادمی سلطنتی[۵۹] (تأسیسیافته در ۱۶۴۸م) اشاعه یافت. ژان باپتیست کولبر[۶۰]، وزیر مقتدر، و شارل لوبرون[۶۱]، نقاش دربار و مدیر آکادمی، کلیۀ تولیدات هنری کشور، از تکچهرهسازی رسمی دولتی تا مبلمان و پردههای نقشبافت کارگاه گوبلن[۶۲]، را تحت نظارت خود گرفتند. نقاشانی همچون ژرژ دو لاتور[۶۳] و لوئی لو نَن[۶۴]، دو هنرمند استثنایی بودند که شیوۀ واقعگرایانهای را در پیش گرفتند؛ گرچه رویکرد کلاسیکِ[۶۵] نظم و تعادل را نیز رها نکردند. در بخش آغازین قرن ۱۷م مجسمهسازی فرانسه، بیشتر در انحصار مقبرهسازی بود. با حمایت لوئی چهاردهم از هنر پرزرق و برق غیردینی، روح تازهای بر کالبد مجسمهسازی فرانسه دمیده شد. ژیراردون[۶۶]، که مقبرۀ کاردینال ریشِلیو[۶۷] در کلیسای وابسته به سوربون[۶۸] پاریس شاهکار اوست، به کار مجسمهسازی برای تزیین کاخ ورسای[۶۹] گماشته شد. آنتوان کوازووکس[۷۰] تکچهرههایی را کندهکاری کرد که بهسبب ویژگی پرنشاطشان نظرگیرند.
قرن ۱۸م. در این دوره روکوکوی پرنشاط و دلانگیزی جانشین تزیینات فاخر سبک لوئی چهاردهمی شد؛ ژان آنتوان واتو[۷۱] معرّف این تغییر هنری بود، که بازتابهای آن در آثار پیروان او نیز، ازجمله ژان باپتیست پاتر[۷۲] (۱۶۹۵ـ۱۷۳۶م) و نیکلا لانکره[۷۳]، مشهود است. در پردههای غیرتشریفاتی واتو از جشنهای عاشقانه[۷۴]، گروهی مرد و زن موقر و بانشاط، با حالتی عاشقانه و درحالنواختن موسیقی، در چشماندازهایی شکوهمند تصویر شدهاند که با حالتی از اندوه لذتهای گذرا توأماند. این شیوۀ باظرافت و بسیار آراسته در آثار فرانسوآ بوشه[۷۵] و ژان ـ اونوره فراگونار[۷۶] نیز متجلّی است، که هر دو شادمانی سبکسرانۀ دربار را کمی پیش از انقلاب فرانسه به اجمال بازنمودهاند. ژان باپتیست گروز[۷۷] این شیوه را ناگهان وانهاد، و مضامین اخلاقی روزمره را برگزید و در آنها از خصلتهای سادۀ نیکو بهگونهای پراحساس تمجید کرد. برخلاف هنر حاکم بر دربار، ژان باپتیست شاردن[۷۸] صحنههای آرام و خانوادگیِ زندگی طبقۀ متوسط را نقاشی میکرد. پایان قرن ۱۸ با واکنش علیه روکوکو و بازگشت به «هنر کلاسیک» روبهرو بود؛ ژوزف ماری وین[۷۹] (۱۷۱۶ـ۱۸۰۹م) از این جریان هنری حمایت میکرد. نمایندۀ اصلی نئوکلاسیسیسم، یکی از شاگردان وِین، به نام داوید بود که هنرش عواطف و احوال دوران انقلاب و بنیاد امپراتوری ناپلئون را بازمیتاباند.
قرن ۱۹م. نئوکلاسیسیسم در عین بازگشت به گذشته، حاوی عنصری از رمانتیسم بود. اوج شکوفایی رمانتیسم را میتوان بهخوبی در آثار تئودور ژِریکو[۸۰] و اوژن دُلاکروا[۸۱] بازیافت؛ گرچه در همان زمان اَنگر همچنان نگهبان سرسخت کلاسیسیسم (شیوۀ تأییدشدۀ آکادمی سلطنتی در قرن ۱۹م) باقی ماند. با نقاشیهای لطیف، شاعرانه و مهآلود کامی کورو[۸۲]، دورۀ نوینی در منظرهپردازی آغاز گردید. گرچه کورو مدتی در باربیزون[۸۳] کار کرد، از نقاشان مکتب باربیزون شمرده نمیشود. نقاشان فرانسوی مکتب باربیزون[۸۴] عبارتاند از ژان فرانسوا میله[۸۵]، دوبینیی[۸۶] (۱۸۱۷ـ۱۸۷۸م)، و تئودور روسو[۸۷]. در میانۀ قرن ۱۹م، رئالیسم در ضدّیت با نئوکلاسیسیسم و رمانتیسم شکل گرفت. گوستاو کوربه[۸۸] با نقاشیهای غیرقهرمانانهاش از زندگی روزمره، موجی از اعتراض برانگیخت و شخصیت اصلی این جنبش هنری شد؛ هنرش تا حد زیادی با رادیکالیسم[۸۹] سیاسیاش پیوند داشت. رئالیسم بیشتر همچون یک اندیشه تا یک سبک، بهوسیلۀ اونوره دومیه[۹۰] و ژان فرانسوا میله، نقاش منظرهپرداز، تکامل یافت. دومیه نقاش و کاریکاتوریست بود، و بهسبب تصاویر هجوآمیزش از زندگی فرانسوی شهرت یافت. اِدوئار مانه[۹۱] را نیز میتوان از نقاشان رئالیست برشمرد؛ رویکرد عالی و مدرن او به درونمایههای نقاشان قرن ۱۵ تا قرن ۱۸م، بسیار مناقشه برانگیز بود؛ ازجمله اثرش با نام اولیمپیا[۹۲] (۱۸۶۵م؛ موزۀ دورسه[۹۳]، پاریس). شیوۀ رئالیسم، با تمرکز بر زندگی روزمره، برای امپرسیونیسم، مشهورترین جنبش قرن ۱۹م، بستر مناسبی را فراهم کرد. مونه با تأثیر از ادوئار مانه و پیوستن به گروه امپرسیونیستها، فعالیت هنریاش را آغاز کرد و از شخصیتهای مرکزی جنبش شد. ویژگیهای آثار مونه، ازجمله تمرکز مطلق بر ظاهر اشیا و تغییر رنگها و شکلها درخلال تغییرات نوری و جوّی، جوهرۀ امپرسیونیسم را هستی بخشید. دیگر نقاشان برجستۀ امپرسیونیسم عبارت بودند از رنوار، کامی پیسارو[۹۴]، و برت موریزو[۹۵]. ادگار دگا[۹۶] ادراکی از جوهرۀ ساختاری و فرمی کلاسیک را به امپرسیونیسم افزود. هانری دو تولوز لوترک[۹۷] بهرغم آگاهی از امپرسیونیسم، شیوهای کاملاً فردی را درپیش گرفت، که برگرفته از آگهیهای مصور و باسمههای ژاپنی و آثار دگا بود. نحوۀ استفادۀ امپرسیونیستها از رنگ، به نوآوریهای نوینی انجامید؛ از آن جملهاند: نئوامپرسیونیسم[۹۸] (یا نقطهچینکاری[۹۹])، در آثار سورا و پل سینیاک[۱۰۰]، ویژگی فرمی پستامپرسیونیسم[۱۰۱] در آثار سزان و پل گوگن[۱۰۲]، که هر دو در تکامل هنرمدرن تأثیری ژرف داشتند. هنر ایشان خاستگاه بهثمررسیدن مراحل درخشانی از هنر دهۀ ۱۸۹۰م شد که با سمبولیسم[۱۰۳] (اودیلون رودون[۱۰۴]، گوستاو مورو[۱۰۵] و دیگران)، و آثار گروه نبیها[۱۰۶] آغاز گردید. اوگوست رودن به ضوابط منجمدماندۀ مجسمهسازی قرن ۱۹م، گرما و شوری رمانتیک بخشید.
قرن ۲۰. برخی از بزرگترین نوآوران هنر قرن ۲۰ عبارتاند از ژرژ براک، که همراه با پابلو پیکاسو[۱۰۷]، نقاش اسپانیایی، سبک کوبیسم را پروراند و اعتلا بخشید؛ و هانری ماتیس، نقاش سرآمد فوویسم که کارهایی با رنگهای درخشان و ماهیّتی موزون و تزیینی پدید آورد. اندیشههای نوین نقاشی بهخوبی در پاریس پا گرفت، و آن شهر را مرکز بینالمللی مکتب پاریس[۱۰۸] ساخت. برخی از نمایندگان هنر مدرن همچون پیکاسو، از خارج از فرانسه به آنجا مهاجرت کردند. از نقاشان برجستۀ فرانسوی ادوئار ووئیار[۱۰۹]، پیر بونار[۱۱۰]، پیِر آلبر مارکه[۱۱۱]، روبر دلونه[۱۱۲]، فرنان لژه[۱۱۳]، ژرژ روئو[۱۱۴]، و رائول دوفی[۱۱۵] درخور ذکرند. آریستید مایول[۱۱۶]، فرمهای مجسمههای سنّتی فرانسه را احیا کرد. پس از جنگ جهانی دوم[۱۱۷]، پاریس، مرکزیّت دنیای هنر را به امریکا سپرد، و بیشترین تأثیر را در هنر معاصر دنیا گذاشت. ایوز کلاین[۱۱۸] و ژان دوبوفه[۱۱۹] از نقاشان سرآمد فرانسوی در دوران پس از جنگ جهانیاند.
- ↑ Gothic
- ↑ tapestry
- ↑ Classicism
- ↑ Claude Lorrain
- ↑ Nicolas Poussin
- ↑ rococo
- ↑ French Revolution
- ↑ Neo-Classicism
- ↑ Jacques-Louis David
- ↑ Dominique Ingres
- ↑ Romanticism
- ↑ realism
- ↑ Impressionism
- ↑ Claude Monet
- ↑ Auguste Renoir
- ↑ Georges Seurat
- ↑ Paul Cézanne
- ↑ modern art
- ↑ Henri Matisse
- ↑ fauvism
- ↑ Georges Braque
- ↑ cubism
- ↑ Auguste Rodin
- ↑ Lascaux
- ↑ Celtic
- ↑ Ottonian
- ↑ Carolingians
- ↑ stylized
- ↑ Autun
- ↑ Cluny
- ↑ Moissac
- ↑ Souillac
- ↑ champlevé
- ↑ Limoges
- ↑ stained glass
- ↑ Chartres
- ↑ Notre Dame
- ↑ miniature
- ↑ Provence
- ↑ Nicolas Froment
- ↑ Simon Marmion
- ↑ Loire
- ↑ Jean Fouquet
- ↑ Jean Bourdichon
- ↑ Maître de Moulins
- ↑ Jean Perréal
- ↑ Netherlandish painting
- ↑ Limbourg
- ↑ Trés Riches Heures du Duc de Berry
- ↑ naturalism
- ↑ Renaissance
- ↑ Francis I
- ↑ Francesco Primaticcio
- ↑ Niccolò dell’Abbate
- ↑ Fontainebleau
- ↑ Corneille de Lyon
- ↑ Jean and François Clouet
- ↑ baroque
- ↑ Royal Academy
- ↑ Jean Baptiste Colbert
- ↑ Charles Le Brun
- ↑ Gobelins
- ↑ Georges de La Tour
- ↑ Louis Le Nain
- ↑ classical
- ↑ Girardon
- ↑ Cardinal Richelieu
- ↑ Sorbonne
- ↑ Versailles
- ↑ Antoine Coysevox
- ↑ Jean-Antoine Watteau
- ↑ Jean Baptiste Pater
- ↑ Nicolas Lancret
- ↑ fêtes galantes
- ↑ François Boucher
- ↑ Jean-Honoré Fragonard
- ↑ Jean Baptiste Greuze
- ↑ Jean Baptiste Chardin
- ↑ Joseph Marie Vien
- ↑ Théodore Géricault
- ↑ Eugène Delacroix
- ↑ Camille Corot
- ↑ Barbizon
- ↑ Barbizon School
- ↑ Jean-François Millet
- ↑ Daubigny
- ↑ Theodore Rousseau
- ↑ Gustave Courbet
- ↑ radicalism
- ↑ Honoré Daumier
- ↑ Edouard Manet
- ↑ Olympia
- ↑ Musée d’ Orsay
- ↑ Camille Pissarro
- ↑ Berthe Morisot
- ↑ Edgar Degas
- ↑ Henri de Toulouse-Lautrec
- ↑ Neo-Impressionism
- ↑ pointillism
- ↑ Paul Signac
- ↑ post-Impressionism
- ↑ Paul Gauguin
- ↑ symbolism
- ↑ Odilon Redon
- ↑ Gustave Moreau
- ↑ Les Nabis
- ↑ Pablo Picasso
- ↑ l’Ecole de Paris
- ↑ Edouard Vuillard
- ↑ Pierre Bonnard
- ↑ Pierre Albert Marquet
- ↑ Robert Delaunay
- ↑ Fernand Léger
- ↑ Georges Rouault
- ↑ Raoul Dufy
- ↑ Aristide Maillol
- ↑ World War II
- ↑ Yves Klein
- ↑ Jean Dubuffet