موسیقی ایران

از ویکیجو | دانشنامه آزاد پارسی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۴ توسط Reza rouzbahani (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
نقش‌مهر چغامیش- گروه‌نوازی موسیقی
نقش‌مهر چغامیش- گروه‌نوازی موسیقی
سنگ‌نگارۀ کول فرح
سنگ‌نگارۀ کول فرح
تندیسی خیالی از فارابی


مقدمه

سردیس عبدالقادر مراغی
سردیس عبدالقادر مراغی
آلفرد لومر
آلفرد لومر
درویش‌خان
درویش‌خان
میرزا عبدالله
میرزا عبدالله
علینقی وزیری
علینقی وزیری
ابوالحسن صبا
ابوالحسن صبا
خالقی
روح‌الله خالقی
نورعلی برومند
نورعلی برومند
پیرنیا
داوود پیرنیا
از راست: محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی و حسین علیزاده
از راست: محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی و حسین علیزاده


آنچه که امروز به‌عنوان بدنه و جریان اصلی موسیقی ایران شناخته می‌شود، اگرچه به اتکای تلاش چند شخصیت برجستۀ نه چندان دور (چون درویش‌خان و خاندان فراهانی یا علینقی وزیری و ابوالحسن صبا) برای نظام‌مند کردنش عناوینی چون موسیقی دستگاهی یا موسیقی سنتی یا موسیقی اصیل ایرانی یافته، اما ترکیب پیچیده و رنگارنگی است از چند کلان‌فرهنگ در دوران باستان (پیش از اسلام)، دوران میانه (از ظهور اسلام تا حد فاصل بین انتهای صفویه و اواسط قاجاریه) و دوران جدید (از اواسط دورۀ ناصرالدین‌شاه تا امروز) و تعداد قابل توجهی از خرده‌فرهنگ‌های اقوامِ مهاجر، اقوام (گاه) مهاجم و اقوام همجوار با مرزهای دائم‌التغییر ایران. در ۱۵۰ سال گذشته، نفوذ دامنه‌دار و مداوم فرهنگ غرب (اروپای قبل از جنگ جهانی دوم و امریکای بعد از جنگ جهانی دوم) را باید به این مجموعۀ رنگین و غنی افزود؛ و قرائت خاص ایرانیان از فرهنگ غرب، به تنوع و گوناگونی و دامنۀ خلاقیت موسیقایی آنان افزوده و در مواردی نیز به حفظ و حراست از سنن ملی و میراث فرهنگی، تشویقشان نموده است. در هرکدام از ادوار تاریخی موسیقی در ایران: باستان، میانه و معاصر، می‌توان نظام‌های نظری، تأثیرپذیری‌ها و تأثیرگذاری‌ها، سازهای رایج (و سازهای متروک و پس از آن‌ها، سازهای جدید)، هنرمندان و نظریه‌پردازان و تألیفات ویژۀ آن دوره را بررسی کرد.


دوران باستان، عصر اساطیر

اطلاعات اندکی که از این دوره باقی‌ مانده است، در دیوان شعرهای حماسه‌پرداز (مهم‌ترین آن‌ها: شاهنامه فردوسی) و چند سنگ‌نبشته، الواحِ گلی و ظروف باقی‌مانده‌ای است که بر آن‌ها نقش نوازندگان و خوانندگان دیده می‌شود. فردوسی در شاهنامه، پدیدارشدن طبل بزرگ را از هوشنگ‌شاه، و سُرنای را از جمشیدشاه، و سپیدنای را از افراسیاب می‌داند. معروف‌ترین اثر باقی‌مانده که وجود و استمرار موسیقی را در آن عصر نشان می‌دهد، مُهر معروف به‌دست‌آمده از منطقۀ چغامیش نزدیک دزفول (مربوط به ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد) است و نشان‌دهندۀ ضیافتی است همراه موسیقی که به‌نوعی یک آیین مذهبی است. در این نقش نوازندگان چنگ، طبل و آوازخوانان دیده می‌شوند.


اوستا و سرزمین‌های عیلام و شوش کهن (۶۰۰ ـ ۷۰۰پ‌م)

بخش اصلی کتاب مقدس زردشتیان، اوستا، به نام «گات‌ها» مجموعه‌ای از شعر هجایی (سیلابیک) بوده و با آواز (نغمه) و به‌شکل نیایش خوانده می‌شده. بعضی، پسوند «گاه» در موسیقی امروزی ایران را بازمانده‌ای از «گات» می‌دانند. زردشتیان برای بخش کلامی و بخش آهنگین گات‌ها، اهمیتی یکسان قائل بودند و هیچ‌کدام را بدون دیگری اجرا نمی‌کردند. نماد «سروش»، از ایزدان مقدس در آیین زردشت که روز هفدهم هر ماه وابسته به اوست را نیز از شاخص‌های موسیقی این دوره دانسته‌اند. امّا سرزمین عیلام هم از نخستین پایگاه‌های استقرار موسیقی ایران بوده است که خوزستان، لرستان و کوه‌های بختیاری‌نشین را دربر‌می‌گرفت و مرکز یا پایتخت آن شوش بود. موسیقی در قالب آیین‌های نیایشی در معابد شوش اجرا می‌شده است. همچنین سنگ ـ نگاره معروف «کول فرعون» یا «کول فرح» نیز پیشوایان مذهبی را در حال تقدیم فدیه (قربانی) نشان می‌دهد؛ با یک طبل‌نواز و دو چنگ‌نواز.


دورۀ هخامنشی (۵۵۰ تا ۳۲۰پ‌م)

اطلاعات دربارۀ موسیقی این دوره مهم تاریخی نیز بیش از ادوار قبلی نیست، و بخشی از آن‌ها متکی به روایات مورخیّن یونانی است. ازجمله هرودوت که به وجود شیپورنواز «حاضرباش» و مُغان سرودخوان هنگام حمله سپاهیان به دشمن اشاره کرده است؛ و گزنفون که روایتی روشن از نقش تهییج‌کننده شیپورنوازان را در سپاه هخامنشی ترسیم می‌کند. کرنای بلند و سنج، سازهایی بازیافته از عصر هخامنشی هستند که روی آن‌ها، نقوش نمادین میترا و آناهیتا به‌چشم می‌خورد.


دورۀ پارتیان (۲۵۰پ‌م ـ ۲۲۶م)

گذشته از چند نقش برجسته بر جام‌ها و ظروف باقی‌مانده از این دوره که حاکی از حضور خنیاگران در زندگی مردم و دربار شاهان است، وجود و تداوم طولانی دو نهاد موسیقایی را برخاسته و پرورده از دورۀ اشکانیان می‌دانند: فهلویات و گوسان‌ها. فهلویات که جمع مؤنت فَهْلَویه منسوب به فَلْهَوْ یا پهله (پهلوی) است و ریشۀ ترانه‌های پارسی محسوب می‌شود. شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعارالعجم می‌نویسد «خوش‌ترین اوزان فهلویات است که ملحونات (اشعار آمیخته با آهنگ) آن را اورامنان نام کردند و اهل دانش ملحونات این وزن را ترانه نام کردند و شعر مجرد آن را دوبیتی خوانند». «ترانه» همان رباعی توأم با آواز و آهنگ بوده و نشان می‌دهد که اشعار محلی کنونی‌ همان ترانه‌ها و بقایای نغمه‌های اصیل قدیمی است، و لفظ اورامنان اشاره دارد به اورامان کردستان (اکنون از توابع سنندج) که ترانه‌های ده هجایی آن را می‌توان دارای اصالت و ریشه پارتی دانست. ترانه‌های فهلویاتی یا پهلوی از سه تا دَه هجا (سیلاب) تشکیل می‌شده و به‌لحاظ سادگی و زیبایی مضامین و الفاظ، بین مردم رواج داشته و هنوز ریشه‌های آن در موسیقی برخی مناطق ایران موجود است. گوسان Gowsan به‌معنی موسیقی‌دان (شاعر و نوازنده و خواننده)، ریشۀ پهلوی دارد و از زمان اشکانیان برخاسته است. گوسان‌ها روایتگریِ تاریخی را در قالب اشعار آهنگین و داستانی به‌عهده داشتند و «بخشی‌ها»ی خراسان امروز و «عاشیق‌ها»ی آذربایجان امروز را دنبالۀ همین سنّت می‌دانند.


دورۀ ساسانیان (۲۲۶ـ۶۵۱م)

دوره ساسانی را شکوفاترین عصر موسیقی در ایران می‌دانند. موسیقی در این دوران بین طبقات مختلف مردم رواج یافت و بیشتر پادشاهان ساسانی با موسیقی آشنایی داشتند و از موسیقی‌دان‌ها حمایت می‌کردند. اردشیر اوّل یا اردشیر بابکان اولین شهریار ساسانی، برای موسیقی‌دانان، طبقۀ اجتماعی ویژه‌ای در نظر گرفت و خود نیز به نواختن نوعی تنبور آشنایی داشت. رواج یا ساخت عود را به شاپور اوّل نسبت داده‌اند. بهرام گور یا بهرام پنجم (۴۲۰ـ۴۳۸م) به ترقی مقام اجتماعی موسیقی‌دانان توجه داشت و برای رواج موسیقی در سرزمین پهناور ایران، از شِنکُل فرمانروای هندوستان درخواست کرد ۱۰هزار (یا به روایتی ۱۲هزار) خنیاگر به ایران اعزام کند و محققان، لولی‌ها، و حتی کولی‌ها را از نسل آن‌ها می‌دانند. خسرو اول انوشیروان (۵۳۱ـ۵۷۱م) طبقه‌بندی اردشیر اول را معتبر شناخت و در عصر او، مزدک، آیینی را بنا کرد که در آن، موسیقی به‌عنوان یکی از چهار رکن یا نیروی مدبر جهان وجود داشتند. یادگارهای بسیاری از عصر ساسانیان بر سنگ‌نبشته‌ها، نقش‌برجسته‌ها و سایر اسناد باستانی وجود دارد که علاقه به موسیقی را نشان می‌دهد. از جمله حجاری طاق‌ بستان کرمانشاه که موسیقی‌دانان را در حضور شاهنشاه در شکارگاه تصویر کرده و انواع طبل، سازهای بادی، چنگ، بربت (بربط) و تمبور (تنبور یا طنبور) را نشان می‌دهد. نامدارترین موسیقی‌دانان عصر باستان نیز متعلق به دوره ساسانی هستند. باربد (یا فهلبذ/پهلبد)، برخاسته از جهرم فارس، از این خنیاگران است که به دربار خسرو پرویز راه یافت و در‌ برابر دیگر خنیاگر نامی دربار، یعنی «سرکیس» (یا سِرکَش/سرکس) قرار گرفت. داستان معروف مرگ شبدیز (اسب محبوب خسروپرویز)، رواج خسروانیات (سرودهای خسروانی)، اختراع سی لحن مخصوص باربدی را به باربد نسبت می‌دهند. گذشته از باربد و سرکیس، رامتین (رامی و یا رامین) و نَکیسا (نگیسا) را نیز از خنیاگران نامی ایران عصر ساسانی می‌دانند و در دیوان شاعران اعصار بعد از ساسانیان، نام آن‌ها، الحان‌ و سازهایشان، مکّرر ذکر شده است.


دوران اولیۀ اسلامی (۲۳ق ـ‌۱۳۲ق)

مدارک باقی‌مانده از دورۀ خلفای راشدین نشان‌دهندۀ نقش مؤثر هنر و هنرمندان ایرانی در جهان اسلامی آن روز است. از هنرمندان آن عهد، می‌توان از طویس (۹۲ق)، سائب خاثر (۶۴ق) و نشیط فارسی نام برد. اینان به رسم زمانه نوازنده و خواننده بودند و در ابتدای کار با خواندن اشعار عربی به شهرت می‌رسیدند و سپس آهنگ‌های ایرانی را در شهرهای بزرگ دنیای اسلام، رواج می‌دادند. در دورۀ بنی‌امیه (۴۱ـ۱۳۲ق) به‌خاطر استقبال خلفای اموی از موسیقی، برخلاف سیرۀ متشرعانه خلفای راشدین، موسیقی رواج و رونق بسیاری ‌یافت. موسیقی‌دانان بزرگی نظیر مُعبد، ابن سُریج، عطرد و ابن عایشه ظهور کردند و هنرمندان مسلمان براثر آشنایی با تمدن روم شرقی یا بیزانس، با آثار موسیقی‌دانان و دانشمندان یونانی آشنا شدند و از آنان تأثیر پذیرفتند. از موسیقی‌دانان معروف این دوره ابن مسجح پالایندۀ موسیقی عرب از فواصل ناساز (نبرّات) و نیز ابن محرز که ایرانی‌الاصل و مبتکر فن دوبیتی‌خوانی بود.


دورۀ خلفای عباسی (۱۳۲ـ۶۵۶ق)

در این دوره موسیقی‌دانان ایرانی، از نظریه‌‌دان‌ها تا عاملان به نوازندگی و خوانندگی، میراث موسیقی ایران نوین عصر اسلامی را تا مرزهای دور گستردند. از مهم‌ترین موسیقی‌دانان دورۀ عباسی، باید از زریاب (۱۳۸ـ۲۰۶ق) نام برد که موسیقی‌ ایرانی ـ اسلامی عصر خود را در اندلس (اسپانیا) ارائه کرد. همچنین از خاندان موصلی‌ها یعنی ابراهیم و فرزندش اسحق (در قرن دوم و سوم هجری) که ایرانی‌تبار و از استادان کم‌نظیر موسیقی و مورد عنایت دربار خلفای عباسی بودند. به این دو موسیقی‌دان ساخت بعضی مقام‌ها و ارتفاع‌های مشهور را نسبت داده‌اند و ابن‌ الندیم در کتاب الفهرست بالغ بر ۴۰ اثر به اسحاق نسبت داده است. همچنین باید نام برد از منصور زلزل رازی ( ـ۱۷۵ق) که نظریه‌‌دان و کاشف فاصلۀ سوم خنثی معروف به فاصلۀ زلزل است. همچنین، خلیل بن احمد فراهیدی (۱۰۰ـ ۱۷۵ق) موسیقی‌دان عروضی و وزن‌شناس و احمد سرخسی ( ـ۲۸۶ق) که از شاگردان کندی بود و در موسیقی، دیدگاهی فلسفی داشت و آرای‌ او در کتاب کمال ادب‌الغناء آمده است. دربارۀ آثار موسیقایی این دوره، به روایت کتاب عظیم الاغانی نوشتۀ ابوالفرج اصفهانی و دیگر منابع، فهلویات، ترانه‌های آهنگین و نیز از رواج تنبور و دانگ‌های برخاسته از پرده‌بندی خاص این ساز و تأثیرپذیری نظری‌دانان اسلامی از آراء موسیقی‌شناسان یونانی می‌توان نام برد.


دورۀ حکومت‌های ایرانی تا تیموریان (قرون ۳ تا ۹ق)

راتبه نیشابوری (۲۰۵ـ۲۵۹ق) از موسیقی‌دانان بنام دورۀ طاهریان است. در دورۀ سامانیان، توجه به فرهنگ اصیل ایرانی قدرت گرفت و شاعران خنیاگری چون رودکی را در حمایت خود پرورد. همچنین فیلسوف موسیقی‌شناس ابونصر فارابی ( ـ۳۳۹ق) صاحب مهارت شایان تحسین در علم و در عمل موسیقی بود و داستان‌های شگفت‌انگیزی از مهارت او در تصرف نفوس انسانی توسط موسیقی را نقل می‌کنند. افزودن سیم پنجم به عود و نیز تألیفاتی مهم در موسیقی را از فارابی دانسته‌اند. ازجمله، کتاب مهم الموسیقی‌الکبیر که در آن به توضیح آلات موسیقی مشهور دورۀ خود و شرح نظام فواصل و پرده‌ها پرداخته است. از دیگر کتب مشهور و مهم در زمینۀ موسیقی ایرانی باید از کتاب مفصل‌ الاغانی نام برد که ابوالفرج اصفهانی (۳۵۶ق) تألیف کرده و در آن به تفصیل به شرح مقامات موسیقی دورۀ خود، ایقاعات و طرز اجرای آن‌ها به انگشتان و شرح احوالات موسیقی‌دانان مشهور پرداخته است. الاغانی هنوز هم از مهم‌ترین مراجع در تحقیق پیرامون موسیقی دنیای اسلامی قدیم شمرده می‌شود و از منابع ارزنده دربارۀ شرح احوال موسیقی‌دانان ایرانی‌تبار آن عصر است. رسائل اخوان الصفا نیز به علوم مختلف و ازجمله موسیقی، اشاره دارد و در بحث وزن، مطالب ارزنده‌ای را عنوان کرده و داستان‌هایی تلمیح‌وار را دربارۀ وجوه پیدایش موسیقی و سازها، ارائه نموده است. از دیگر دانشمندان بزرگ این دوره باید از ابن سینا ( ـ ۴۲۸ق) نام برد. از آثار ابن سینا، بخش موسیقی در کتاب شفا و رسالۀ موسیقی در دانشنامۀ علائی باقی‌ مانده و دیگر آثار او از بین رفته است. ابن سینا در شرح فواصل و پرده‌های سازندۀ موسیقی براساس پرده‌بندی عود و رباب، مطالبی ارزنده دارد. همچنین شاگرد وی ابومنصور زیله اصفهانی ( ـ۴۴۰ق) که از نظریه‌دانان بوده و کتاب الکافی فی‌الموسیقی از اوست و روش نغمه‌پردازی به‌وسیلۀ حروف ابجدی را نیز از او می‌دانند. تکامل آراء نظریه‌‌دانان موسیقی ایران، همپا با مهارت عملی، که در فضای مساعد حوزه‌های علمی و مشرب فلسفی آن‌ها پرورانده می‌شد، در عصر سلجوقیان به اوج رسید. رسالۀ موسیقی خیام، شاعر و فیلسوف و ریاضی‌دان نامدار ایرانی در همین عصر نوشته شد. عنصرالمعالی کیکاوس بن زیار، شهریار ایرانی، در کتاب معروف قابوسنامه، قسمتی را به موسیقی پرداخته و بخش مسائل اخلاقی مربوط به رفتار موسیقی‌دان را در نظر داشته است. امّا بزرگترین هنرمند این دوران، صفی‌الدین ارموی ( ـ۶۹۳ق/۱۲۹۳م) است، موسیقی‌دان و خوشنویس و ادیب، که مخترع دو ساز جدید «نزهة» (نوعی سنتور) و مُغنی (نوعی عود) بوده است. دو کتاب ارزشمند «الادوار» و رسالۀ شرفیه از او باقی‌ مانده که تا سال‌های سال به‌عنوان کتاب درسی استفاده می‌شد. در این دو کتاب، اصول علمی موسیقی، فواصل، ایقاعات، و جالب‌تر از همه تلاش برای ایجاد نوعی شیوۀ نغمه‌نگاری، دیده می‌شود. از دیگر دانشمندان بزرگ این عصر، باید از خواجه نصیر طوسی ( ـ۶۷۳ق) مؤلف رساله مختصر موسیقی و نیز قطب‌الدین شیرازی ( ـ۷۱۰ق) موسیقی‌شناس نظری و صاحب رسالۀ موسیقی در کتاب درة‌التاج نام برد و بخش موسیقی رسالۀ نفائس‌الفنون فی عرائس‌العیون نوشته شمس‌الدین محمد آملی (تألیف بین ۷۳۵ـ ۷۴۲ق) نیز از یادگارهای همین دوران است. شاعر مشهور قرن نهم، مولانا عبدالرحمن جامی (۸۱۸ ـ ۸۹۸ق) نیز رساله‌ای در موسیقی دارد. اما مهم‌ترین موسیقی‌دان عامل به عمل و نظریه‌دان خلاق عبدالقادر مراغی ( ـ ۸۳۸ق) است که در دربار آل جلایر پرورده شد، ولی در حملۀ تیمور به بغداد، اسیر شد و با خواندن آیات مناسبی از کلام‌الله مجید با صدای خوش، معجزه‌آسا از مرگ نجات یافت. وی آثارش را به فارسی نوشته و دو اثر بزرگ مقاصدالالحان و جامع‌الالحان (و رسالۀ خاتمه) از اوست. کتاب کنزالتحف را نیز از آثار عبدالقادر دانسته‌اند که بخش ساز‌شناسی آن با داشتن تصاویر سازهای رایج در زمان مؤلف، منبعی کم‌نظیر محسوب می‌شود.


عصر صفویه تا اواسط قاجار (۹۰۷ـ۱۲۸۰ق)

عده‌ای از موسیقی‌پژوهان نوشته‌اند که موسیقی در عصر صفویه خاموش شد و رونق چندانی نداشت. با این حال از موسیقی دورۀ صفویه، رسالات متعدد و نگاره‌هایی بر بناها و ظروف باقی‌ مانده است. رسالۀ انیس‌الارواح تألیف کاشف‌الدین ابراهیم یزدی و رسالۀ بسیار معروف بهجت‌الروح یادگار این دوران است. در این رساله اشاراتی جالب توجه به منشأ پیدایش موسیقی از دیدگاه اساطیری و اوقات اجرای موسیقی برحسب ساعات شبانه‌روز آمده است. در دورۀ زندیه، به‌لحاظ مشرب آزاده کریم‌خان، موسیقی‌دانان از وضعیت فشار و ناامنی رستند و از آن دوران، چند رساله و نام تعدادی موسیقی‌دان باقی ‌مانده است، ازجمله چالانچی‌خان و پری‌خان. با ورود به عصر قاجار، آخرین عصر حیات نظام‌های سنتی نظری و عملی در موسیقی فرا می‌رسد. نظام مقامی به دستگاهی تغییر می‌کند، تعدادی از سازهای قدیم، مهجور و یا متروک می‌شوند و سازهای تازه و نیز سازهای تغییر‌یافته جای آن‌ها را می‌گیرد. نوشتن رسالات ادامه دارد ولی از قوت و استحکام و درخشندگی علمی ادوار سابق در آن‌ها اثری نیست.


عصر ناصری تا سقوط قاجار (۱۲۸۰ق ـ۱۳۴۵ق/۱۳۰۴ش)

تأثیرپذیری ایرانیان در زمینۀ موسیقی از فرهنگ اروپا از اواسط قرن ۱۹ و عصر حکومت ناصرالدین‌شاه قاجار (حکومت: ۱۲۶۴ـ۱۳۱۳ق) آغاز شد. در عصر ناصری، موسیقی دستگاهی (ردیف) با مدد از هنر و نبوغ خاندان معروف «فراهانی» و نیز استادان گرد‌آمده از شیراز، اصفهان، تبریز و قزوین، درخشش فوق‌العاده یافت. همچنین در ۱2۴۷ش اولین مستشار و معلم تمام‌وقت موسیقی به نام آلفرد لومر ( ـ ۱۹۰۶) به استخدام دولت ایران درآمد و با تأسیس شعبۀ موزیک در مدرسۀ دارالفنون، نخستین دستۀ موزیک نظامی را پدید آورد. سازهایی همچون ویولن، پیانو، فلوت و کلارینت (قره‌نی) و ارگ دستی، در آن زمان به ایران راه یافتند و توسط برخی موسیقی‌دانان با ذوق، برای اجرای موسیقی ایرانی مورد استفاده قرار گرفتند. در عصر مظفرالدین‌شاه موسیقی‌دانان ایرانی نیز راه تحول و تجدد در موسیقی را گشودند. غلامرضاخان سالار معَزز و شاگردانش، بخش‌هایی از ردیف را به‌صورت نت نوشتند و آثاری برای موسیقی‌ ایرانی در قالب مارش و سرود ساختند. درویش‌خان (۱۲۵۸ـ۱۳۰۵ش) نوازندۀ چیره‌دست تار و سه‌تار، اولین آهنگ‌ساز ایرانی به مفهوم جدید آن شناخته شد و در آثارش، آگاهانه و با رعایت عالی‌ترین معیارهای زیباشناسی ایرانی، نکته‌هایی از رعایت فُرم، ارتباط دورنی جملات، فاصله‌گیری منطقی از ردیف و توجه به موسیقی غربی را به‌کار برد. ابوالقاسم عارف قزوینی (۱۲۶۱ـ۱۳۱۲ش) با ساختن تصنیف‌های ملی ـ وطنی، تغّزل و میهن‌دوستی را به‌هم آمیخت. دو برادر موسیقی‌دان میرزا حسینقلی و میرزا عبدالله الگوهای اجرای موسیقی ایران را تثبیت کردند. مهدیقلی‌خان هدایت معروف به مخبرالسلطنه (۱۲۴۲ـ۱۳۳۴ش) رجل سیاسی و نخست‌وزیر، کتاب مفصل مجمع‌الادوار و رسالۀ ابجدی در کتابت موسیقی را نوشت. اولین کمپانی‌های ضبط موسیقی در دوره مظفرالدین‌شاه به تهران آمدند و شماری از بهترین هنرمندان پایتخت، در سفر به پاریس و تفلیس و لندن، آثاری از هنر موسیقی عصر خود را در صفحه پر کردند. سید حسین طاهرزاده (۱۲۶۱ـ۱۳۳۴ش) استاد آواز روش نوین در اعتلای فن بیان بلیغ هنری و مبانی زیباشناسی در ترکیب شعر و موسیقی، آواز ایرانی را حیاتی دیگر بخشید و علی‌اکبر شیدا ( -۱۲۸۵ش) با سرودن تصانیف عاشقانه، دوباره توجه اهل موسیقی را به این شاخه از هنر موسیقی جلب کرد.


عصر پهلوی (۱۳۰۴ـ۱۳۵۷ش)

توجه به موسیقی در این عصر به سه دوره تقسیم می‌شود: عصر رضاشاه (۱۳۰۴ـ۱۳۲۰ش)، دوره اوّل محمدرضا‌شاه (۱۳۲۰ـ۱۳۳۴ش) و دورۀ دوم محمدرضاشاه (۱۳۳۴ـ۱۳۵۷ش) که دوران نتیجه‌گیری از حرکت‌های تجددخواهانه عصر مشروطیت و بعد از آن، در زمینۀ موسیقی است. در این ۵۳ سال، هم رویکرد به غرب در اوج خود بود و هم توجه به میراث سنتّی شدت گرفت. تاریخ موسیقی ایران در این عصر را باید بنابر تاریخچۀ تشکیل نهادهای دولتی و نهادهای نیمه‌دولتی ـ نیمه‌خصوصی بررسی کرد. چرا که تنها در این دوره است که موسیقی به‌شکل یک پدیدۀ اجتماعی و دارای سازمان‌های مشخص، پدید می‌آید. اولین طلیعۀ جدی موسیقی عصر نوین را باید در اقدامات علینقی وزیری (۱۲۶۶ـ۱۳۵۸ش) جست‌وجو کرد. وی که نوازندۀ چیره‌دست تار بود، با پنج سال تحصیل آزاد در فرانسه و آلمان، تصمیم گرفت بنیانی نوین برای موسیقی ایران به‌وجود بیاورد. وی «مدرسۀ عالی موسیقی» را تأسیس کرد و در آن به تربیت شاگردان برای کار در ارکستر، اجرای آثاری متفاوت با روش پیشین آن در عصر قاجار، تألیف کتب آموزشی و اجرای کنسرت پرداخت. شاگردان او در دهه‌های بعد، مسئولین هنری و اداری موسیقی ایران در سال‌های ۱۳۲۰ـ۱۳۵۰ شدند. وزیری در سال‌های ۱۳۰۷ـ۱۳۱۲ تعدادی محدود از آثار ارکسترال و تک‌نوازی‌های خود را روی صفحه ضبط کرد و بعد از تلاش‌های بسیار در راه اعتلای مدرسه‌های موسیقی به هنرستان‌های موسیقی در ۱۳۱۳‌ش به دستور رضاشاه از تمام امور موسیقی بر‌کنار شد. با شروع دورۀ دوم غلامحسین مین‌باشیان (۱۲۸۹ـ۱۳۵۹ش) تصدی ادارۀ موسیقی کشور را در دست گرفت و با استخدام دوازده تن از اساتید چک، جریان دولتی موسیقی کشور را تماماً در اختیار آموزش موسیقی کلاسیک اروپایی گذاشت و نخستین نشریۀ مخصوص موسیقی به زبان فارسی (با نام موسیقی به سردبیری صادق هدایت) و نخستین ایستگاه رادیویی کشور که برنامۀ موسیقی ایرانی و اروپایی پخش می‌کرد در ۱۳۱۸ش، تأسیس شد. دومین دورۀ ضبط صفحات گرامافون (۱۳۰۳ـ۱۳۲۸ش) نیز در این سال‌ها بود و سالن‌های کنسرت، سینماها و مجلات هنری بر رونق موسیقی افزود. با سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰، امور موسیقی کشور گاه در دست موسیقی‌دانان متجدد ملی‌گرا (وزیری، خالقی، معروفی و ...) و گاه در دست موسیقی‌دانان تحصیل‌کرده در کنسرواتوارهای غربی و معتقد به کپی‌کردن روش آن‌ها بود (پرویز محمود، روبیک گریگور‌یان و ...) در ۱۳۲۲، روح‌الله خالقی (۱۲۸۵ـ۱۳۴۴ش) شاگرد برجستۀ مکتب وزیری، انجمن و ارکستر موسیقی ملی را برای پیشبرد اهداف تجددخواهانه در زمینۀ موسیقی ملی تأسیس کرد و در ۱۳۲۸، هنرستان موسیقی ملی را بنیاد گذاشت. نخستین ارکستر سمفونیک، صداخانه، پخش تحقیقات فولکلور، و مجلات تخصصی موسیقی همچون موزیک ایران (۱۳۳۱ـ۱۳۵۲) در همین دوران فعالیت کردند. دو هنرستان (عالی موسیقی/ موسیقی ملی) به‌ترتیب، موسیقی کلاسیک اروپایی و موسیقی ملی ایرانی را با حضور بهترین استادان وقت تدریس می‌کردند و برای فارغ‌التحصیلان هرکدام از آن‌ها مکان و امکان مناسب برای اجرای آثار موسیقی وجود داشت. ارکستر سمفونیک تهران به رهبری حشمت سنجری از ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۱ فعالیت تمام‌وقت داشت و بعد از او، فرهاد مشکات به رهبری این ارکستر برگزیده شد. در رادیو تهران (شبکه سراسری)، داوود پیرنیا (۱۲۸۰ـ۱۳۵۰) برآمده از خانوادۀ اشراف قدیمی ایرانی و آشنا با شعر و موسیقی، سلسله برنامه‌های «گل‌ها» را بنیانگذاری کرد در مدت ۲۳ سال فعالیت (که ۱۰ سال آن با حضور پیرنیا و باقی زیر نظر محمد میرنقیبی و امیرهوشنگ ابتهاج بود)، نزدیک ۶۰۰ برنامۀ موسیقی ایرانی در چارچوبی کلاسیک، تهیه شد که در آن‌ها، بهترین استادان نوازنده، خواننده، آهنگ‌ساز و شاعر، آثار خود را اجرا، ضبط و پخش کردند. تلویزیون ایران که در ۱۳۳۷ش به‌صورت خصوصی بود، در اوایل دهۀ ۱۳۴۰ توسط دولت خریداری و با تشکیلات رادیو ادغام شد و نام سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران را به‌ خود گرفت و با تشکیل واحدی گسترده برای فعالیت‌های موسیقایی، اقداماتی مهم را برای پیشبرد و ارتقای هنر موسیقی در شاخه‌های مختلف غربی، ایرانی (شهری و محلی) و معرفی موسیقی ملل آغاز کرد. «مرکز حفظ و اشاعۀ موسیقی» با سرپرستی هنری نورعلی برومند (۱۲۸۴ـ۱۳۵۵) استاد تار و سه‌تار و ردیف‌شناس و با سرپرستی اداری داریوش صفوت (۱۳۰۷ـ ) وظیفه بازیابی و نگه‌داری و آموزش میراث موسیقی عصر قاجار به نوازندگان را به‌عهده گرفت و اکثر نوازندگان مطرح موسیقی سنتی در سال‌های ۱۳۵۷ـ۱۳۸۶ از این مرکز فارغ‌التحصیل شده و یا در آن آموزش دیدند. گروه گردآوری و پژوهش موسیقی مناطق ایران به سرپرستی فوزیه مجد، اولین آهنگ‌ساز زن ایرانی، به تحقیق در فرهنگ‌های فراموش‌شدۀ اطراف ایران پرداخت و نمونه‌هایی نفیس از هنر خنیاگران گمنام ایرانی را ضبط کرد. اولین دپارتمان دانشگاهی موسیقی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در۱۳۴۴ تأسیس شد و با مدیریت اداری مهدی بر‌کشلی (۱۲۹۱ـ۱۳۶۶) موسیقی‌شناس و فیزیکدان و بعــدها هـرمز فرهت، اولین فارغ‌التحصیلان دانشگاهی این رشته در ایران را بیرون داد. موسیقی پاپ (و پخش مردمی موسیقی ایرانی) نیز از سال‌های ۱۳۴۷ـ۱۳۴۸ دورۀ تازه‌ای متفاوت با مسیری که در چهاردهۀ قبل داشت را آغاز کرد. همچنین نخستین متون مرجع (اعم از نوشتاری و شنیداری) برای موسیقی ایرانی تهیه شد: ۲ جلد کتاب سرگذشت موسیقی ایران نوشته روح‌الله خالقی، کتاب بزرگ ردیف موسیقی ایران نوشتۀ موسی معروفی و با همکاری لطف‌الله مفخم پایان و کتاب ردیف‌های ویولن و سنتور و سه‌تار ابوالحسن صبا. ضبط ردیف موسیقی ایران به روایت استادان نورعلی برومند، علی‌اصغر بهاری، عبدالله دوامی، یوسف فروتن، سعید هرمزی، سلیمان روح‌افزا و در سطحی دیگر، ردیف دورۀ متوسطه (آواز) استاد دوامی به روایت شاگرد ایشان، محمود کریمی، اولین گروه‌های مخصوص اجرای سنت موسیقی قاجار نیز توسط محمدرضا لطفی، پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده با عناوین «چاووش» و «عارف» و «شیدا» از این دوره تأسیس شدند. با تمام فعالیت‌های همه‌جانبه‌ای که در اشاعۀ موسیقی از هر نوع، در بدنۀ دولت و از طرف بخش خصوصی دیده می‌شد، باز هم صدای نارضایتی موسیقی‌دانان دارای وجهۀ هنری و منش کلاسیک، در جامعه بلند بود. بیشتر اعتراض اینان مربوط به گسترش روزافزون موسیقی پاپ بود که به‌زعم آن‌ها بی‌ریشه و بی‌هویت می‌آمد و دشمن جدی اشاعۀ موسیقی‌های هنری و «جدی» به‌شمار می‌رفت، این نارضایتی موسیقی‌دانان تا ۱۳۵۸ ادامه داشت؛ تا این‌که انقلاب اسلامی بهمن ۱۳۵۷، یکسره مناسبات را عوض کرد.


دورۀ جمهوری اسلامی (پس از ۱۳۵۷ش)

گروهی از موسیقی‌دانان برآمده از مرکز حفظ و اشاعه و گروه موسیقی دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران از اوان وقوع انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ با آن همراهی کرده و به شادی پیروزی آن، سرودهای قوی و مؤثری ساختند. واحد موسیقی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در سال‌های ۱۳۵۹ـ۱۳۶۷ش در طی دورۀ دفاع مقدس، سرودهای بسیاری را تولید کرد که در آن‌ها از هنر و دانش فارغ‌التحصیلان هنرستان‌های موسیقی در سال‌های ۱۳۳۰ـ۱۳۵۰ استفاده شد و معدودی از این سرودها از لحاظ هنری و فنی، قابل توجه و شایستۀ ماندگاری هستند. از ۱۳۶۸ موسیقی نفس تازه‌ای گرفت. به‌ویژه موسیقی موسوم به سنتی که بیش از سایر انواع موسیقی در کشور به فضای اعتقادی کشور نزدیک بود و رنگ آشکارتری از تعلق به فضای سنت دینی و علمی داشت. در یک دورۀ دَه‌ساله: ۱۳۶۷ـ۱۳۷۷، بازار تولید موسیقی سنتی اعم از نوار و کنسرت و نیز آموزش سازهای ایرانی، رونق بی‌سابقه‌ای یافت و تورهای طویل‌المدت کنسرت‌های خوانندگان مطرح‌شده در سال‌های بعد از انقلاب همچون محمدرضا شجریان و شهرام ناظری دور دنیا به‌راه افتاد. هنرستان‌ها مجدداً فعال شدند و بخش موسیقی زیرنظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با نام مرکز سرود و آهنگ‌های انقلابی (و بعدها مرکز موسیقی ایران، دفتر موسیقی و شعر) به برگزاری جشنواره‌های سراسری فجر اقدام کرد. تاریخچۀ موسیقی در نظام جمهوری اسلامی را باید با توجه به عملکرد نهادهای اداری آن بررسی کرد. چرا که دولت و نهادها و اشخاص موازی دولت در تمام شئون موسیقی، حضور و دخالت داشت. گروه موسیقی دانشکده هنرهای زیبا بعد از حدود ۱۰ سال تعطیلی دوباره آغاز به‌کار کرد و گروه موسیقی برای دانشگاه‌های هنر، دانشگاه آزاد و دانشگاه سوره تأسیس شدند. حوزۀ هنری سازمان تبلیغات اسلامی نیز از ۱۳۶۲ به‌عنوان نهاد خودجوش و انقلابی و مستقل از نهادهای باقی‌ماندۀ عصر پهلوی آغاز به‌کار کرد و طی ۲۵ سال فعالیت مستمر، تأثیرات ارزنده‌ای در معرفی موسیقی‌دانان، تولید آثار و برگزاری جشنواره‌های بزرگ در زمینۀ موسیقی‌ نواحی بر‌جای گذاشت. در ۱۳۷۷، «خانۀ موسیقی» به‌عنوان نخستین نهاد صنفی و مستقل از بدنۀ وزارت ارشاد و بودجۀ دولتی، توسط تنی چند از موسیقی‌دانان تأسیس شد. خانۀ موسیقی طی هشت سال فعالیت، کانون‌های متعددی را تشکیل داد؛ ازجمله کانون‌های نوازندگان، سازسازان، آهنگ‌سازان و پژوهشگران. امّا هیچ‌گاه در مقام سیاست‌گذار و عامل مؤثر در سرنوشت موسیقی کشور نبود و نتوانست اهمیتی که سه مرکز سیاست‌گذار موسیقی کشور (دفتر موسیقی وزارت ارشاد، واحد موسیقی صدا و سیما، و مرکز موسیقی حوزه هنری) داشتند را بیابد. پیش از خانۀ موسیقی، اولین انجمن صنفی موسیقی‌دانان کشور در پوشش وزارت کار و امور اجتماعی شکل گرفته بود، امّا کار آن انجمن با زمینۀ مساعدی برای پیشرفت روبه‌رو نشد. از ۱۳۷۶ نیز کم‌کم زمینۀ انتشار نشریات تخصصی موسیقی در ایران فراهم گردید. نشریات هنر موسیقی، مقام، ماهور و بعدها فرهنگ و آهنگ، گزارش موسیقی و فصل‌نامه آهنگ، و نیز چند نشریۀ مخصوص موسیقی پاپ در ایران منتشر شدند. در خارج از کشور نیز دو نشریه آوای شیدا و آوا در زمینۀ معرفی موسیقی ایرانی، فعالیت داشتند. موسیقی‌های گوناگون ایران (سنتی شهری، نواحی، سمفونیک و...) با ابعاد بی‌سابقه‌ای در جشنواره‌های خارج از کشور مطرح شدند و در اقصی نقاط جهان، موسیقی ایرانی در پهنه‌ای وسیع معرفی شد که تا پیش از آن سابقه نداشت. آخرین جریانی که بخش سیاست‌گذاران موسیقی در نظام جمهوری اسلامی بدان توجه کردند، موسیقی پاپ و انواع موسیقی‌هایی بود که در بخش‌های عمدۀ مطالب و ابزار اجرا، از فرهنگ‌های غربی (بیشتر با گرایش انگلیسی امریکایی)، الگو می‌‌گیرند. از ابتدای ۱۳۵۸، تولید این نوع موسیقی به‌خاطر ناهمخوانی با روحیۀ سنتی و اهداف اعتقادی، ممنوع اعلام شد و موسیقی‌دانان این شاخه، یا مهاجرت کردند، یا گوشه‌نشین شدند و یا به فعالیت در دیگر ژانرهای موسیقی پرداختند. از اوایل دهۀ ۱۳۷۵ـ۱۳۸۵، تولید موسیقی پاپ با حمایت صدا و سیما و مرکز سرود آهنگ‌های انقلابی وزارت ارشاد، رشد کّمی بی‌سابقه‌ای یافت و ستارگان نوظهور موسیقی پاپ مورد تأیید نظام اسلامی در سینما و ورزش نیز فعالیت کردند و سوژه مجله‌های جوان‌پسند قرار گرفتند. از رخدادهای مهم پس از انقلاب اسلامی منع آوازخوانی زنان بوده و این که همیشه علاوه بر مراکز تصمیم‌گیرنده و ممیزۀ مستقیم حکومتی، نهادها یا اشخاص زیاد نامربوط دیگری در برگزاری کنسرت‌ها یا نشر آلبوم‌ها ممانعت ایجاد کرده‌اند.